printlogo


همسر شهید مدافع حرم:
هنوز شهادت سردار سلیمانی را باور ندارم/ حاج قاسم پشتوانه خانواده شهدا بود
کد خبر: 23055
همسر شهید مدافع حرم با اشاره به این که هنوز بعد از یک سال شهادت حاج قاسم را باور نکرده است گفت: حاج قاسم پشتوانه خانواده شهدا بود و ماند کوه تکیه گاه فرزندان شهدا بود.
 آمنه محمدی همسر شهید مدافع حرم سید سجاد روشنایی ضمن گرامی داشت سالگرد شهادت حاج قاسم سلیمانی در گفتگو با خبرنگار پایگاه خبری تحلیلی قم فردا، فردا اظهار داشت: زمانی که همسرم می‌خواست به سوریه برود برای من بسیار مقدمه‌چینی می‌کرد اما من با هر حرف همسرم از رفتنشان  نگران می‌شدم، دلم راضی نمی شد و احساس تنهایی کل وجودم را می گرفت، تا اینکه جمله را به من گفت که قلبم آرام شد شهید روشنایی گفت "که نگران نباش بعد از من سردار سلیمانی مثل کوه پشت شما خواهد بود، سردار مراقب و دوستدار فرزندان شهدا است".

همسر شهید مدافع حرم افزود: با شنیدن این حرف واقعاً احساس آرامش کردم حس افتخار به من دست داد که سردار عزیز کشورم اگر روزی همسرم شهید شود حامی خانواده شهدا است،  کمی دلم آرام گرفت و با آرامش به همسرم گفتم شما برو و نگران من نباش من واقعاً روحیه گرفتم با این حرفت و او با خوشحالی راهی این مأموریت شد.

 سردار سلیمانی مایه دلگرمی خانواده شهدا بود   

محمدی خاطرنشان کرد: وقتی همسرم شهید شد هیچ‌گاه احساس ترس از،جامعه را نداشتم چون سردار را مثل کوه پشت خودم و فرزندانم می‌دیدم، دو سال پیش هم با سردار دیداری داشتیم که این دیدار به من روحیه افزون داد.

وی ادامه داد: چند روز قبل شهادت سردار،  از یک مجله با من تماس گرفتند و از من خواستند برای انتشار تصاویر دخترانم روی مجله عکسی برایشان ارسال کنم بچه خوشحال شدند و من چند عکس برای مجله فرستادم اما عکس ها مورد پسند عکاس مجله قرار نگرفت تا اینکه  شب جمعه  رسید دقیقاً  یادم است ساعت ۹شب از مجله تماس گرفتند و اعلام کردند حتماً عکس‌های جدید برایشان گرفته و ارسال کنم.

همسر شهید مدافع حرم عنوان کرد: من به مریم سادات و ملیکا سادات گفتم  برای گرفتن عکس آماده شوند نمی دانم چرا بی‌قراری می کردند و دوست نداشتند عکس بگیرند عکس پدرشان را در دست گرفتند تا شروع به عکس گرفتن کردم هر دو با هم گریه کردند هر چه می پرسیدم چرا گریه می کنید اولین بار نیست که با عکس پدرتان از شما عکس می گیرم اما گریه آن‌ها شدیدتر می شد بالاخره با کلی صحبت و قول هدیه کمی آرام تر شدند و من توانستم چند عکس برای مجله از آن‌ها بگیرم در عکس‌هایی که منتشر شد غم وچشم های قرمزشده بچه ها مشخص بود.

از شنیدن شهادت حاج قاسم شوکه شدم

محمدی گفت: بعد از گرفتن عکس  به منزل پدرم رفتم تا حال وهوای بچه ها عوض شده و کمی آرام شوند، منزل پدرم صحبت  از سردار شد و من هم از دخترشان زینب خانم صحبت کردم و از اینکه چه دختر خوب و خوش‌قلبی هستند، صبح  جمعه که برای نماز صبح بیدار شدم پدرم با چشمانی قرمز به من گفت سردار سلیمانی را شهید کردند و چنان شوکه شدم که ناخودآگاه فقط بر سروصورتم می‌زدم.

همسر شهید روشنایی بیان داشت: روزهای اول شهادت سردار سلیمانی واقعاً برایم روزهای سخت وغم انگیزی بود کاملاً در شوک  بودم و اصلا  نمی توانستم شهادت ایشان را بپذیرم، واقعاً  احساس ترس شدیدی داشتم تا سردار بود آرامش بود ولی بعد شهادت سردار احساس می کنم یک پشتوانه را به عنوان خانواده شهید از دست دادم اما وقتی متوجه شدم سردار در قم  هم تشییع می شود وپیکرمطهرش به قم می آید کمی آرامش پیدا کردم.

وی گفت: تصمیم گرفتم در تشییع سردار حضور پیدا کنم  نمی خواستم مریم سادات و ملیکا سادات را به تشییع بیاورم زیرا می دانستم تحمل دیدن این صحنه ها را ندارند از طرفی دوست داشتم چند ساعتی تنها باشم و با پیکر سردار درددل کنم، دلم می خواست به سردار سلیمانی به پدر و پشتوانه ام بگویم ما را تنها نگذار و مانند گذشته مراقب و حامی ما باش، دوست داشتم به حاج قاسم بگویم سردار سلام من را به شهیدم برسان.

سردار سلیمانی برای همیشه در خانه ما است

محمدی اظهار داشت: ساعت دو بعد ظهر بود به حرم حضرت معصومه(س) رفتم بود اصلاً در حال خودم نبود گیج گیج بودم  به اطراف نگاه می کردم غم را به وضوح در چشمان مردم می دیدم، تا 8 شب منتظر آمدن پیکر سردار بودم سیل جمعیت قابل توصیف نبود در راه برگشت هرکسی عکس از سردار را داشت عکس ها را می گرفتم و با  تعداد زیادی عکس سردار به خانه برگشتم، بچه ها با دیدن عکس های سردار خوشحال شدند و همه عکس ها را کنار عکس پدرشان چسباندند و  گفتند سردار سلیمانی برای همیشه در خانه ما است.

همسر شهید بیان داشت: با اینکه مریم سادات و ملیکا سادات شب شهادت سردار ناآرام بودند اما بعد  از شنیدن خبر شهادت سردار آرام بودند و می‌گفتند سردار به آرزویش که شهادت بود رسیده مامان ناراحت نباش، شاید چندساعتی که خانه تنها بودند با روح سردار حرف زده بودند و به آرامش رسیده بودند شاید توان نداشتند یک‌بار دیگر بی‌پدر شدن خودشان را با چشم خودشان ببیند؛ نمی‌دانم در آن چند ساعت  تنهایی به بچه ها چه گذشته بود.

محمدی عنوان کرد: باگذشت یک سال حتی یک روز هم نیست که ما یاد سردار  نباشیم و حسرت نبودنش را نکشیم، کاش سردار بود اما مکتب سردار که ادامه دارد منتها هیچ‌کسی نمی‌تواند  جای سردار را در دل‌ها بگیرد روز تشییع سردار اقشار مختلف مردمی آمده بودند.

وی گفت: روز تشییع چند دخترخانم جوان رو دیدم که باهم از سردار می‌گفتند و کنارشان چند خانم بدحجاب هم بودند یکی از آنها طاقت نیاورد و می‌خواست به آن‌ها تذکر دهد اما یکی از آن‌ها گفت این کا ر را نکن سردار محبوب دل همه بوده و فرقی نمی کند این شخص با چه پوششی باشد.



انتهای پیام/170


لینک مطلب: http://qomefarda.ir/News/item/23055