دل‌نوشته‌ای خطاب به مسئولان دلسوز، از طرف دلسوز مسئولان!

وزیر اگر بخواهد خانه بسازد، امورات استراتژیک را چه کسی انجام بدهد؟ یعنی چه کسی توی روزنامه مقاله بنویسد؟ چه کسی توی دانشگاه خطابه کند؟ این‌ها می‌خواهند وزیر را به کارهای بی خود، سرگرم کنند که نتواند رعیت را از پس حجاب ظلمت به در آورند.

به گزارش پایگاه خبری تحلیلی قم فردا،بسیج دانشجویی دانشگاه تهران طی بیانیه ای رات با عنوان « دل‌نوشته‌ای خطاب به مسئولین دلسوز، از طرف یک دلسوز مسئولین!» منتشر کرد.

متن این بیانیه که در برنامه بسیج دانشجویی دانشگاه تهران به مناسبت روز دانشجو قرائت شد به شرح زیر است:

« این نامه‌ای است خطاب به مسئولین عزیز و مال‌افروز، و نه آن مسئول‌نماها که با چندرغاز حقوق کارمندی، بسازند و بسوزند.
ای قلیل مسئولین کوشنده، ای که صندلی‌های مسئولیت فقط و فقط نشیمنگاه شماست برازنده، ای که لبخندتان با دشمن مثل چشم آهو فریبنده و اخمتان با دوست، همچو طوفان ستیهنده!

ای داوران و رئیسان و وزیران و وکیلان!

کت مسئولیت فقط به تن شما فیت است، واگر دیگران بپوشند خیلی خیت است. قامتتان جهت عکس سلفی برازنده و چشم حسود کور، دولت و مجلستان نه فقط تا 1400، که تا 4100 هم پاینده.

هر نفسی که فرو می‌برید، هزار الله اکبر؛ هم ممد حیات است، هم مفرح ذات است، و هم مثل نوتِلا، شکلات است!
و چون آن نفس بر می‌آرید؛ به به! مالامال از عطر خدمات است.

بیش از این در وصفتان نگویم که جز زبان خویش به زحمت نیاندازم و هرچه گویم حقیقت لطف شما را نرساند. مختصر، محضر همایونی‌تان عرض کنم: عذر تقصیر، اگر ناسپاسی رعیت، گاه خاطر شریفتان را مکدر می‌سازد.

چه بگوییم که دلمان، خون است و چشم‌هایمان از بس گریه کرده‌ایم، شبیه کیم‌جونگ‌اون است. تباه، دور و زمانه‌ای شده است، آخرالزمان آمده و رعیت به خطا رفته‌اند و طلبکار مسئولین شده‌اند.

پس کجا رفتند آن رعیت حرف گوش کن و سربه زیر و زحمت کش؟ مثالش همین کارگرهای نمک‌نشناس، روزگاری التماس می‌کردند کارمان بدهید، شما مرحمت کرده برایشان کار جور کردید، نتیجه چه شد؟ جای شکر، امروز آن‌چنان مدعی شده‌اند که از شما در قبال کار، حقوق هم می‌خواهند! خدا چه صبری به شما داده، من اگر بودم همه را اخراج می‌کردم تا قدر نعمت کار بدانند و مطالبه حقوق ننمایند. که گفته‌اند قدر عافیت کسی داند که به مصیبتی دچار آید.

همین‌ها که به ناحق، حقوق خودشان را از شما می‌خواهند، آن وقت انتظار دارند شما کم حقوق بگیرید! این‌ها نمی‌فهمند حقوق، حق مسئول است، مال مسئول است، سهم مسئول است! هی نجومی نجومی راه می‌اندازند. الله الله که مال دنیا برای مسئولین پشیزی ارزش ندارد، به همین خاطر باید زیاد باشد، بلکه شاید کمی ارزش پیدا کند که زیّد الله حقوقکم ببرکت القیمت النفط ان شاءالله.

 اوضاع به حدی ناجور شده، که آن مردم اول انقلاب کپر نشین، حالا انتظار دارند وزیر مملکت -لا اله الا الله - برایشان خانه بسازد! راستی چرا آن‌قدر دنیاگرا شدیم؟ کجا رفت ساده‌زیستی مردم اول انقلاب؟ از خدا حیا نمی‌کنید که از وزیرش خانه می‌خواهید؟ علی الخصوص کاشکی این حرف را به گوش اهالی آن ده در تهران برسانند که زمین‌هایشان را به دولت بدهند، و ثوابش را ببرند.

و اما بعد، مگر وزیر بیکار است؟ وزیر اگر بخواهد خانه بسازد، امورات استراتژیک را چه کسی انجام بدهد؟ یعنی چه کسی توی روزنامه مقاله بنویسد؟ چه کسی توی دانشگاه خطابه کند؟ این‌ها می‌خواهند وزیر را به خانه ساختن و جاده کشیدن و کارهای بی خود، سرگرم کنند که ایشان نتوانند رعیت را از پس حجاب ظلمت به در آورند. حاشا و کلا! وزرای دانشمند نشان دادند که هرگز تسلیم این صحنه‌آرایی خطرناک نمی‌شوند و حتی شده به استعفا، زیر بار کار نمی‌روند. پس رحمت الله علیکم و علی استعفائکم مثنی و فرادا. اصلا به نظر حقیر، درستش این است که وزیر باید سلطنت کند نه وزارت!

یا شما از من نشنیده بگیرید، اما بعضی‌ها آن قدر گستاخ شده‌اند که خاک بر سرها، به ساحت قدسی و منزه از عیب و خطای بازار آزاد _دامت برکاته - جسارت‌ها می‌کنند. چه بگوییم که بعضی‌هایشان لباس علما را هم به تن دارند. شنیده‌ام نعوذ بالله علیه لیبرال سلیم که از مسلمات دین است سخن می‌گویند. شما بهتر می‌دانید والله آدام اسمیت اگر مسلمان هم نبود، از همه ما آدم‌تر بود. حتما خوانده‌اید که میرزا خاور الاموال کندی در کتاب شریف «الاختلاسات الحجیمه، مخفیّه او جلیّه» می‌فرمایند بازار آزاد گلی بوده است از گل‌های بهشت که در قیامت شهدش را فقط در دهان مسئولین مال‌افروز می‌گذارند.

راستی مبادا دلتان به رحم بیاید و چیزی از قرارهای محرمانه با فرنگی‌ها به این مردم بگویید، این‌ها جنبه ندارندها! پس فردا پر رو می‌شوند و می‌خواهند توی کار مملکت هم دخالت کنند. مردم هرچه کمتر بدانند به نفع ملک و مملکت است و هرچه بیشتر بدانند مخالف سود و منفعت.

باری شنیده‌ام مقداری آزرده خاطر گشته‌اید. رعیت زنده نباشد و ببیند که شما ناراحتید که چرا آن مرد که یه مو بور آمریکایی کاغذ برجام را، گلاب به رویتان با کاغذ مستراح اشتباه گرفته است. فلسفی نگاه کنیم، برجام اگر چه آمریکاییت الحدوث بوده، اما ایرانیت البقاء است. آری برجام اگر بقیه هم باشند راحت روح است اما خودمان تنها هم باشیم به هر حال فتح الفتوح است! اصلا با برجام چرخ سانتری الافیوج و کارخانه نچرخید هم نچرخید، به جایش کمر عشاق در بزم برجام حسابی چرخید و نبودید ببینید به برکت المذاکرات چه غنی‌سازی‌ها که آن وسط اتفاق نیفتاد!

 این جوانک‌های خام دانشجو هم که چشممشان به دیدن زحمات مسئولین بسته است و دهانشان همیشه به اعتراض به ایشان باز. امر بفرمایید، الساعه به تعداد، گونی فرنگی اعلا از پاریس تهیه می‌گردد، تا اسباب آزادی بیان جماعت دانشجو هم فراهم باشد.

خلاصه آن که اوضاع مملکت هیچگاه تا بدین حد به سامان نبوده است، و کوروش هیچ وقت تا بدین حد خواب آسوده نکرده است، و رعیت روز و شام بدین سبب دعاگویتان هستند. الهی آب جکوزی‌تان همیشه گرم باشد و لحاف مخملتان حسابی نرم باشد. الهی توفیق مسئولیتتان مستدام باشد و شرب حلال دلستر و ایستک، مدام. رعیت را خدا توفیق شکر زحماتتان دهد و به آن‌ها جرعه‌ای هم از معرفت و مرامتان بخشد.»




انتهایی پیام/
http://qomefarda.ir/339
اخبار مرتبط

نظرات شما