قصه پرغصه‌ای که شیرین شد

به گزارش پایگاه خبری تحلیلی قم فردا،پشت قالی نشسته بود و پنجره خیس بارانی را نگاه می‌کرد. در ۵۴ سالی که از خدا عمر گرفته در زندگی‌اش پستی و بلندی‌های زیادی تحمل کرده است. زمانی می‌شد که با ۲ تا بچه قد و نیم قد مجبور بود در خیابان‌های شهری به بزرگی تهران، شب را به روز رساند.

وقتی روز‌های سخت زندگی‌اش را تعریف می‌کرد، چشمانش پر از اشک می‌شد. بیماری فرزندانش، بی خانه بودنشان، بی پولی و غیره همه آن چیزی بود که با بیانش گذشته تلخی خاطرش را آزرده می‌کرد.

۱۱ سال پیش که شوهرم فوت کرد، بچه‌هایم فقط پنج ساله و هشت ساله بودند و پدر و مادری هم نداشتم که به عنوان سرپناه برایم باشند، اما باز هم ناامید نشدم و تلاشم را برای کسب درآمدی آبرودار آغاز کردم. هر جا که برای گرفتن خانه رفتم تنها این جواب را می‌شنیدم: «ما به زن بیوه خونه نمی‌دیم.»

در آن زمان کمیته امداد، ۶ ماه تمام من را برای دریافت خدمت، پشت نوبت گذاشت و چون نانی برای خوردن نداشتم، همچنان به امید دریافت خدمات، چشم انتظار ماندم تا اینکه کمیته امداد بچه‌های من را به عنوان امدادبگیر معرفی کرد و هر ماه به آن‌ها مستمری می‌داد.

همیشه چشم انتظار این بود که یک روز حامی‌ای پیدا شود و فرزندانش را تحت پوشش قرار دهد، اما وقتی به در‌های بسته خورد عزمش را برای کارآفرین شدن جزم کرد.

حالا که ۱۱ سال از روز‌های سخت زندگی‌اش گذشته است، او اکنون پشت قالی‌ای در کارگاهی نشسته است که در کنارش زنان سرپرست خانوار دیگری هم مشغول به کار هستند.

وقتی از شرح حال امروزش سوال کردم، گفت: «تنها انگیزه‌ام برای کار کردن این است که می‌توانم لبخند را بر روی لبان افرادی شبیه خودم ببینم.»

روز‌هایی که تنها همدم روز‌های سخت فرزندانم بودم، فکرش را هم نمی‌کردم یک روز بتوانم سرپناه زنان بی پناه باشم. از درآمد امروزش راضی بود و خدا را برای اینکه مدیون این خانواده‌ها نیست، شکر می‌کرد. فرش‌های دست بافتشان امروز خواهان مشتری‌های داخلی و خارجی است و این زنان در شرف صادر کردن هنر دستشان به دیگر نقاط دنیا هستند.

این قصه پرغصه‌ مادران تنهایی است که ناچارند صفر تا صد زندگی خود و فرزندانشان را به تنهایی کنترل و مدیریت کنند.

زنان تا زمانی که سایه همسر بالای سر خود دارند، نگران آینده نیستند، اما هنگامی که تنها می‌شوند مشکلات و مشقات سرپرست خانوار بودن را به خوبی احساس می‌کنند و تازه متوجه می‌شوند که اداره زندگی آن‌ها هرچقدر هم که فکرش را می‌کنی، آسان نیست.

قصه ی پرغصه ای که شیرین شد

 

در حال حاضر افزایش جمعیت زنان سرپرست خانوار زنگ خطری برای جامعه شده است که هر روز صدایش بلند‌تر می‌شود. زنانی که در بین زن بودن یا مرد بودن سرگردان شده‌اند و از تمام خصلت‌های زنانگی دست کشیده‌اند تا بتوانند تمام ویژگی‌های یک سرپرست خانوار را با تمام مشکلاتش داشته باشند. آن‌ها تیکه گاه هستند، هم تکیه گاه خودشان و هم تکیه گاه فرزندان یتیمشان.




انتهای پیام/
http://qomefarda.ir/7291
اخبار مرتبط

نظرات شما