printlogo


دلنوشته ای برای امام رضا(ع)
کد خبر: 1157
به گزارش پایگاه خبری تحلیلی قم فردا، نمی دانم چه بگویم، چه بنویسم...حال غریبی دارم،باورم نمیشود...خوابم یابیدار؟؟
من و مشهد؟ من و آقا... نام زیبایشان هم که می آید تنم می لرزد. قلبم به تپش در می آید. ارادت خاصی به آقا امام رضا دارم. فکر کنید هر حاجتی داشته باشی از آقا گرفته باشی. گاهی اوقات که دلت از زمین و زمانه پر است وتمام درهای دنیا را برویت بسته میبینی به یکباره حس می کنی در جایی قرار داری و دری هست که همیشه بازاست ودست رد به سینه ات نمیزند...
درسته این در، درخانه ی امام رضاست...!!تاحالاشده صدایش زده باشید و بعد خیلی زود دلتان آرام شده باشد؟؟ حرف از امام رضااست،شوخی که نیست. همین که نامش رامی آوری دلت را آرام می کند، چه برسد به این که زائرش شوی و مثل یک کبوتر دور حرمش بچرخی.
خوشحالم که ارادت ویژه ای به امام رضا دارم، خوشحالم از این که هیچ وقت نا امیدم نکرده، هیچ وقت حاجتی نبوده که از ایشان بخواهم وجواب نگیرم...
به لطف خداامسال قسمت شد و با کاروانی که مزین به نام خبرنگاران استان قم بود به زیارت امام رضا رفتیم.... در این سفر پسرم آقا محمد احسان را به پابوسی امام رئوف بردم تا به غلامی قبول کند....
هیچ وقت از آقا ناامید نشدم و این حس اطمینان را همیشه دارم که امام رضا دست رد به سینه کسی نمیزند.
مشهد برای من زیباترین نقطه ی دنیا ست، انگار قطعه ای از بهشت است.به همین بهانه دوست دارم درهر فرصتی که شده به زیارت آقا بروم.حس عجیبی به گنبد،حرم،صحن اسماعیل طلایی ،سقاخانه،شنیدن صدای نقاره ها،صدای ساعت،دعای عهدکه صبح های زود از بلندگوهای حرم پخش میشود،جاروزدن خادمهای حرم و....دارم. حس آرامشی که هیچ جای دنیا به من نمیدهد.
به این فکر می کنم که کدام مکان از حرم را بیشتر دوست دارم؟ درست است که جای جای این حرم زیباست اما برای من پنجره فولاد چیز دیگری است. هر وقت به زیارت امام رضا می روم، سرم را به شبکه های پنجره فولادمیگذارم ،چشمهایم رامیبندم،دستانم رادرمیان شبکه هاقفل میکنم، دیگر نمی توانم رهایش کنم. آن وقت من هستم و درد و دلم با آقا...
اولین چیزی که اینجا میخوام ، شفای همه مریضها
این عزیزان کنار پنجره فولاد نشستن و دارن با دلشون با چشماشون با آقاشون نجوا میکنن
از آقاشون مطمئن هستن... دلشان قرص است ... که دست خالی بر نمی گردند !

راسته میگن امام رضا (ع) ، پنجره فولاد شما برات کربلا میده؛ آقاجان یه کربلا هم برای ما امضا کن

یک نگاه به دور و اطرافم که می اندازم هر کسی با حاجتی، با نیتی با عشقی اینجا حضور دارد و همین حس زیبا است که همه را به اینجا کشانده تا خیلی صاف و خالصانه با آقا درد و دل کنند.
وقتی از حرم بر می گردم دلم می گیره، دلم نمی آید پاهایم را از حرم بیرون بگذارم. دلم باپاهایم هماهنگ نیست چندقدم به جلو یک قدم به عقب...انگاردلم درحرم جامانده...

السلام علیک یا علی بن موسی الرضا (ع) 
وداعی نیست در رسم کریمان 
سلام آخرم را دوست دارم ...
صفری
انتهایی پیام/
لینک مطلب: http://qomefarda.ir/News/item/1157