در سال ۱۳۷۳ با ورود به سینمای جوانان مرکز گیلان در اولین فیلمش با نام اعتراف ساخته مجید زیم خواه بازی میکند. پس از آن با آژانس دوستی همکاری می کند و به مدت ۲ سال همراه بازیگران خوب این مجموعه به خصوص مرحوم حسین پناهی به ایفای نقش میپردازد. بعد از آژانس به سراغ جوانی مجید قاریزاده میرود و با مسعود جعفر جوزانی در کار به بلوغ میرسد پس از آن به گروه ویژه مهرداد خوشبخت میپیوندد و «گمگشته اش» را با رامبد جوان پیدا میکند.پس از آن همراه سیروس مقدم در «دریاییها» بازی میکند و در سال ۸۰ برای نجات دختری در قفس با قدرت الله صلح میرزایی همراه میشود پس از آن به «دوئل» با استاد بزرگوارش احمدرضا درویش میپردازد و با «تارا و تب توت فرنگی» سعید سهیلی و «سربازهای جمعه کیمیایی» کارش را به پایان میرساند. پس از «سایه آفتاب» نفس تازه میکند.
در این سالها پژمان بازغی را در فیلم و سریالهای مختلفی دیدیم که موفقیتهای خوبی کسب کرده است. به بهانه ۱۹ مرداد و تولدش با این هنرمند گفتگویی داشتیم که در ادامه میخوانید.
من روزهای تولدم خوشحال نیستم، خیلی روزهای تولدم را دوست ندارم، اما طرفداران لطف دارند و همیشه به یاد من هستند و برای من با ارزش است که روز تولدم را به یاد دارند، از آنجایی که سالیان سال در این حرفه کار میکنم، میدانم که هیچ چیزی پایدار نیست. شاید به این دلیل که اگر روزی من را فراموش کنند و تولد من یادشان نباشد آن موقع است که عذاب بکشم شاید یکی از دلایل خوشحال نبودنم، این است.
از گذشته باید درس بگیریم و فراموش نکنیم، ما خیلی از پیشکسوتان را فراموش کردیم. زندگی جاری است و همیشه آدمهای جدید میآیند و باید نسبت به این موضوع واقع بین باشیم.
بزرگترین آرزوی من این است که آبرویم جلوی مردم حفظ شود و کارهایم مورد قبول باشد از این رو تلاش میکنم این اتفاق بیفتد.
امروز کار کردن در سینما سختتر از قدیم شده است. سینما به سمت صنعتی شدن، تبلیغاتی شدن پیش میرود و خیلیها این کار را بلد هستند. شاید ما یک مقدار ذهنمان کهنهتر باشد که این کار را بلد نیستیم.
در طول این ۲۶ سالی که کار کردم ۵۰ فیلم، ۳۲ مجموعه تلویزیونی، ۱۷ تله فیلم و ۳ سال کار اجرا، فکر میکنم فقط بلد بودم کارم را انجام بدهم و به چیز دیگری فکر نمیکنم، اما اکنون مناسبات سینما شکل دیگری شده است و طبیعی است آدم اگر خودش را منطبق با اتفاقات روز نکند ممکن است عقب بماند و فکر میکنم بزرگترین آرزویم این است که بتوانم رو سفید باشم.
صد در صد مافیا وجود دارد، در اکران و تولید مافیا وجود دارد به هرحال پول اگر در صنعت و ورزش وارد شود، مافیای خودش را خواهد داشت من از خیلی پولهایی که وارد سینما میشود اطلاعی ندارم، اما خیلی از اتفاقات به شکل تبلیغاتی برای بعضیها رقم میخورد.
دستمزدهای میلیاردی که برخی بازیگران دریافت میکنند را من تا به حال نگرفته ام و نمیتوانم در مورد آن اظهار نظر کنم. شاید هم باشد اما من پیشنهاد میلیاردی نداشتم، بعید میدانم ظرفیت سینما آنقدر باشد که یک بازیگر دستمزد میلیاردی بگیرد مگر اینکه اسپانسر داشته باشد و پول خود را از این طریق تأمین کند.
طبیعی است من هم این پوسترها را میبینیم، اما بخش آسیبشناسی آن واقعا به عهده من نیست، چرا که من نباید درباره آن فکر کنم بلکه مسئولان و کسانی که سیاستگذار هستند باید جواب بدهند، چون سینما صنعتی شده و نمیتوان راجع به آن حرف زد.
به نظرم ورود به سینما در زمان ما سختتر بود، دوره ما تعداد تولیدات کمتر بود، اما اکنون تولیدات بیشتر است. در حال حاضر کسانی که آدمها را وارد سینما کنند بیشتر شده است، مردم پول دار شده اند و به وعدههای مختلف وارد سینما میشوند.
به هر حال فردی که پول میدهد و یک فیلم بازی میکند شاید حق آنها نباشد، شاید هم باشد و شاید موفق باشد اما به هر حال بازی میکند و در چرخه تولید قرار میگیرد.
مسیر آکادمیک مسیر خوبی برای ورود جوانان به عرصه هنر است، از گروههای کوچک شروع کنند. بازیگران موفقی را داریم که از مسیر آکادمیک به این عرصه وارد شده اند.
هومن سیدی از سینمای جوان کارگردانی را شروع کرد و شاهد جوایز داخلی و خارجی آن هستیم، نوید محمدزاده از تئاتر شروع کرده است. این نشان میدهد که سینما مبتنی بر پول، شانس، پارتی نیست و بخشی از آن به توانایی و سواد بستگی دارد.
بسیاری از اتفاقات در آن دخیل است انتخابهایی که انجام دادم ،پیشنهاد هایی که رد کردم و مسیری که برای زندگی پیش گرفتم و راهی که انتخاب کردم که همه این عوامل بستگی به شخصیت خود بازیگر دارد.
بسیار به او پیشنهاد شده است. طبیعی است پیشنهادهای زیادی برای بچهای که پدرش هنرپیشه و مادرش تدوینگر و تهیه کننده است، وجود دارد. اما من اجازه ندادم، به نظرم باید از طریق آکادمیک این مسیر را طی کند، این روزها بیشتر در دیگر بخشهای هنر مثل موسیقی، آواز، ساز و نقاشی فعالیت دارد.
نفس دوست دارد اما من خیلی من تشویق نمیکنم بیشتر او را برای کارهای دیگر هنری و ورزش تشویق میکنم.
سال گذشته بچههای «کودکشو» برای من تولد گرفتند، در این سالها جشن تولدهای مختلفی را تجربه کردم، اما خودم با تولد بازی بیگانه هستم امسال قرار است تولدی متفاوت داشته باشم، من سفیر دو مرکز خیریه هستم و امسال قرار است کنار آنها باشم.
نگاهی که اکنون مردم نسبت به هنرمندان دارند برای گرفتن دستمزدهای میلیاردی خیلی دور از انصاف است. در سینمای ما پیشکسوتانی هستند که چند سالی است کار نکرده اند از این رو وظیفه ما است که نگاهها را تغییر بدهیم و برپایی مراسمهای پر زرق و برق که پشت آنها اسپانسرها هستند را کنار بگذاریم، من ترجیح دادم در جشن تولد را کنار این بچهها باشم تا نگاهها را تغییر بدهیم. خیلی از نگاهها برای سینما پولی، مالی شده است و فکر میکنند دریچه خوشبختی آینده بسیاری از افراد در اینجا است در صورتی که اینگونه نیست.
سریال «بیگانه ای با من است» احمد امینی و سریال «مرضیه» «مرضیه» فلورا سام، «مینی ماینر» سیامک خواجه وند و فیلمهای منتظر اکران «هایلایت»، «ترانه عاشقانه برای من بخوان»، «توچال»، «بازیوو»، و «تیغ و ترمه» کار آقای کیومرث پوراحمد است.
من در شبکه نسیم برنامه چند درجه را اجرا داشتم که درباره بازیهای هیجانی بود. زمانی که «کودک شو» به من پیشنهاد شد خیلی سبک و سنگین کردم و با دوستان مشورت کردم.بسیاری معتقد بودند حضور در تلویزیون ممکن است نقش بازیگری را که من ۲۶ سال زحمت کشیدم را از بین ببرد. من حس کردم حضور چنین برنامهای در تلویزیون برای خانوادهها کم است؛ اهدافی که تهیه کنندگان و نویسندگان و کارگردانان در این برنامه داشتند به دل من نشست.
یکی از بزرگترین معضلهای اجرای چند سال گذشته در تلویزیون این است که همه میخواهند یا حرف سیاسی بزنند یا حرف حاشیهای بزنند تا مطرح شوند، هیچ کس نمیخواهد حرف مردم را بزند و با مردم هم سطح شود. من بارها گفتم ستارههای برنامه ما مردم هستند. لزومی ندارد در برنامه «کودکشو» که برای خانوادههای جوان ساخته میشود حرف از ناامیدی و گرانی بزنیم البته در زمان خاص خود گوشزد میکنیم، اما محوریت برنامه «کودکشو» را بر اساس حاشیه نمیگذاریم و وظیفه این برنامه چیز دیگری است؛ میزگردهای سیاسی جای حرفهای سیاسی است و مردهای سیاسی باید حرفهای سیاسی بزنند. لزومی نمیبینم کنایه به کسی یا جریان یا موضوع خاص بزنم، چون اهداف اجرای من این نیست.
شاید هم به فراتر از اهدافم رسیده ام. این مسئولیت ما را بیشتر میکند، وقتی شما نگاه نقادانه مردم را میبینید احساس میکنید پس برنامه مورد توجه قرار گرفته است. موظف هستیم به عنوان برنامهساز برنامهای بسازیم که در باب طبع میل ۸۵ درصد بینندهای که تماشا میکنند،باشد.
وجود «کودکشو» در اختیار من نیست، اما همیشه یار کودکشو هستم تا زمانی که احساس کنم برنامه رو به جلو میرود ممکن است ده فصل هم ادامه پیدا کند، اما در فصل پنجم احساس کنم از اهداف من دور شده است و ممکن است من انصراف بدهم. اگر تهیه کننده عوض شود و این تیم عوض شود،شاید من با «کودک شو» ادامه ندهم و اگر ببینم پیشرفت نمی کنم هم شاید در فصل های بعدی در کنار «کودک شو» نباشم اما تا زمانی که کودکشو در حال پیشرفت است من ادامه میدهم.
خاطرات بسیاری از «کودکشو» دارم لطف مردم بسیار زیاد است شاید یک مقدار بیرحمانه به نظر برسد. در طول برنامه مردم احساسی میشوند و بخشی از زندگی شخصی خود را میگویند از این رو «کودک شو» پر از خاطرات خوش است، اما گله داریم که برنامهای که هدف آن خانواده است چرا به سمتی هدایت میشود که اسپانسر آن برخی از پروژه هایی میشود که هیچ ارتباطی به موضوع اسپانسری آنها ندارد ما چرا نمیتوانیم به عنوان یک برنامه مستقل صاحب یک اسپانسر ثابت باشیم تا شرایط بهتری به وجود بیاوریم.
ممنون از مصاحبه شما، امیدوارم مردم برنامه را ببینند، راضی باشند و سعی کردم عدالت برقرار باشد برنامهای که به حیات خودش ادامه دهد.
لینک مطلب: | http://qomefarda.ir/News/item/11829 |