printlogo


غافلگیری خانم معلم در روز کرونایی معلم
کد خبر: 19040
به گزارش پایگاه خبری تحلیلی قم فردا، وسط یکی دیگر از روزهای کشدار کرونایی، آن هم وقتی ابرهای «ابرو در هم کشیده» دست به دستش داده‌بودند، آنقدر که یکهو بغض آسمان برای حال ناخوش اهالی زمین ترکید، خانم معلم به تنها چیزی که فکر نمی‌کرد، جشن روز معلم بود. دوری دو ماهه از شاگردانش آنقدر غم روی غم در دلش تلنبار کرده ‌بود که شاید اصلاً یادش رفته‌بود تقویم امسال، اردیبهشت هم دارد؛ همان ماهی که دوازدهمین روزش به نام او و مهربانی‌های تمام‌نشدنی‌اش سند خورده. بچه‌های کلاس و مادرهایشان اما روزشماری می‌کردند برای رسیدن روز معلم سال تحصیلی خاصی که با آموزش آنلاین و از راه دور، تبدیل به تجربه جدیدی برای همه آنها شده و عیار تعهد و دغدغه‌مندی خانم معلم را جور دیگری نشانشان داده ‌بود.

اینطور بود که در یک حرکت خودجوش تصمیم گرفتند با رعایت دستورالعمل‌های بهداشتی، جشن روز معلم را سرپایی و دم در خانه خانم معلم برگزار کنند تا نشان دهند به یاد او و قدردان زحماتش که در روزهایی کرونازده دوچندان هم شده، هستند. ما هم همراهشان شدیم و شاهد غافلگیری جذابی بودیم که برای «محدثه رزم‌خواه»، معلم پایه دوم دبستان قرآنی «آیات» ترتیب داده ‌بودند.

وقتی آسمان برای جشن روز معلم، برف شادی می‌ریزد

در اصل قرار بوده 2، 3 نفر از بچه‌های کلاس و مادرهایشان - درحالی‌که مجهز به ماسک و دستکش هستند - به نمایندگی از دانش‌آموزان پایه دوم، با دسته‌گل و یک هدیه کوچک جلوی درِ منزل خانم معلم حاضر شوند و ضمن حفظ فاصله اجتماعی، با تبریک روز معلم، او را غافلگیر کنند. همه‌چیز طبق برنامه پیش می‌رود جز احوال آسمان. همین‌که جمعمان جلوی خانه خانم معلم در یکی از محله‌های مرکزی تهران جمع می‌شود، انگار گل از گل ابرهایی که تا همین چند دقیقه پیش اخم کرده ‌بودند، می‌شکفد و هلهله‌کنان می‌خواهند با ریختن برف شادی، در این جشن سرپایی سهیم شوند! القصه، در یک چشم بر هم زدن، چنان تگرگی می‌گیرد که ظرف 2، 3 دقیقه زمین پر از گلوله‌های سفید و حاضران جلوی در، سر تا پا، خیس می‌شوند. در خانه که باز می‌شود، بچه‌ها سبد گل را جلوی صورت خانم معلم می‌گیرند و زیر بارش باران، در حال‌وهوایی که بیشتر شبیه یک سکانس سینمایی شده، با هیجانی که حالا خیسِ آب است، یکصدا می‌گویند: خانم معلم! روزتون مبارک...

در ذهن «محدثه رزم‌خواه»، همه‌چیز در کسری از ثانیه مرور می‌شود؛ یکی از مادرها قرار بوده برایش نذری ماه رمضانی بیاورد. حالا اما به‌جای یک خانم با کاسه آش نذری، یک جمع گل‌به‌دست با محوریت بچه‌هایی که دلش برای دیدنشان لک زده‌بود، روبه‌رویش ایستاده‌اند. مات و مبهوت نگاهشان می‌کند. زبانش از شدت هیجان بند آمده. اما بارش باران انگار این فیلم پراحساس را روی دور تند زده‌ باشد، خانم معلم یک‌دفعه به خودش می‌آید و می‌گوید: «واااای بچه‌ها! سلام. چقدر دلم براتون تنگ شده‌بود.» و همین‌که دستش سبد گل خیس را لمس می‌کند، همان‌طور که پشت سر هم تشکر می‌کند، می‌گوید: «خواهش می‌کنم بفرمایید داخل...»

و اینطور می‌شود که اصرار خانم رزم‌خواه و سماجت باران بهاری، جشن سرپایی روز معلم را داخل خانه خانم معلم می‌کشاند.

امسال بیشتر مامان‌ها، معلم بودند

با لباس و چادرهای خیس که روی مبل جاگیر می‌شویم، رو به خانم معلم می‌گویم: فکر می‌کنم امروز یکی از غافلگیری‌های شیرین زندگی‌تان رقم خورد. درست است؟ لب‌هایش پشت ماسک پنهان است اما می‌بینم چشم‌هایش می‌خندد. به علامت تأیید، سر تکان می‌دهد و می‌گوید: «بله. خیلی شیرین بود. بیشتر به این دلیل که دو ماه و خرده‌ای بود بچه‌ها را ندیده‌بودم. دیدن حتی دو نفرشان هم ذوق‌زده‌ام کرد. خیلی سورپرایز و خوشحال شدم. از همه بچه‌های کلاس و مامان‌هایشان ممنونم و از همین‌جا می‌گویم دلم برای همه‌شان تنگ شده.» می‌پرسم: اصلاً امسال به روز معلم فکر کرده‌ بودید؟ متواضعانه در جواب می‌گوید: «راستش نه. چون امسال بیشتر مامان‌ها، معلم بودند. من از راه دور و آنلاین به بچه‌ها درس می‌دادم و این مادرها بودند که بیشتر زحمت کشیدند. مادرهای کلاس من که همه‌جوره همراهی کردند. از همه آن‌ها متشکرم چون پابه‌پای من آمدند. درواقع، کار اصلی را آ‌ها انجام دادند. تلاش کردند بچه‌ها درس‌هایی که من از طریق فضای مجازی می‌دادم را متوجه شوند، با آن‌ها تمرین می‌کردند و از میزان یادگیری‌شان به من بازخورد می‌دادند. می‌دانم خیلی خسته شدند اما این همراهی را با من ادامه دادند.»

به گواهی مادرها اما اصل ماجرا، چیز دیگری است. قلب تپنده کلاس مجازی بچه‌های پایه دوم مدرسه آیات، همین خانم جوان بوده که در 2 ماه گذشته، بسیار فراتر از آنچه وظیفه داشته، برای دانش‌آموزانش وقت و انرژی گذاشته، آنقدر که به گفته مادرها، همه آنها و فرزندانشان حضور و تاثیرگذاری خانم معلم را حتی بیشتر از زمان دایر بودن مدرسه حس کرده‌اند.

حتی برای حال خوب مادران هم وقت می‌گذارد

حالا که به لطف ابر و باران و تگرگ، این جمع کوچک خودمانی به بهانه بزرگداشت روز معلم در خانه خانم معلم دور هم جمع شده، مادران حاضر فرصت را غنیمت می‌شمارند و به رسم قدرشناسی از موارد جذابی که در این مدت از آموزش آنلاین خانم معلم در ذهنشان ثبت شده، برایمان می‌گویند. چراغ اول را «مرضیه جامیری»، مادر «مهدیار باقری» روشن می‌کند و می‌گوید: «خانم رزم‌خواه در این مدت به فرزندان ما لطف فراوانی داشته و درست مثل یک مادر برای آنها وقت گذاشته است؛ بسیار فراتر از وظیفه رسمی. مسلماً در جریان آموزش آنلاین، ایشان وظیفه‌ای در زمینه کتابخوانی بچه‌ها ندارد اما هر شب، یک فایل صوتی به نام "قصه شب" با صدای خودش آماده و در گروه ارسال می‌کند و ضمن همین قصه‌گویی شیرین، نکات مهمی به بچه‌ها یاد می‌دهد. مثلاً می‌گوید: "راستی بچه‌ها یادتون نره قبل از خواب، وضو بگیرید."

فقط هم این نیست. خانم رزم‌خواه حتی برای مادران هم وقت می‌گذارد و باعث دلگرمی آن‌ها می‌شود. خود من در زمانی که در اوج بحران کرونا بودیم و همزمان نزدیک عید نوروز بودیم و به‌دلیل حواشی که وجود داشت، بچه‌ها همکاری خوبی نداشتند برای انجام تکالیف درسی، برای ایشان پیام فرستادم و گفتم من خیلی خسته شدم و دارم کم می‌آورم. خانم رزم‌خواه در جواب گفت: "قبل از اینکه کم بیاورید، برای خودتان وقت بگذارید." فکر می‌کنید ماجرا همین‌جا تمام شد؟ نه. همان شب دیدم ایشان یک فایل صوتی برایم فرستاده و بخشی از یک کتاب با موضوع کنترل ذهن را برایم خوانده است. از آن موقع، هر شب این کار را تکرار می‌کند و حال مرا با یک کتابخوانی صوتی به همراه ارسال یک عکس زیبا، خوب می‌کند. ایشان می‌داند اگر حال ما مادران خوب باشد، حال بچه‌ها هم خوب خواهد بود و با همین نگاه باز، همانطور که برای بچه‌ها وقت می‌گذارد، نسبت به ما هم دغدغه دارد؛ بی‌آنکه در این زمینه وظیفه‌ای داشته‌باشد. ما واقعاً از ایشان متشکریم و قدردان زحماتش هستیم.»

به لطف خانم معلم، بچه‌ها نانوا شدند!

«زهرا محمدی»، مادر «محمد سجاد زارعی» هم در وصف ابتکارات خانم معلم دوست‌داشتنی داستان ما، گریزی می‌زند به زنگ علوم و می‌گوید: «خانم رزم‌خواه با اجرای عملی آموزش‌های درس علوم، این درس را برای بچه‌ها خیلی شیرین کرد. برای مثال، یکی از فصل‌های درس علوم مربوط به پخت نان است. خانم رزم‌خواه در یک ابتکار جالب با ارسال فیلم، پخت نان را به‌صورت عملی به بچه‌ها آموزش داد و از آن‌ها خواست این کار را امتحان کنند. بچه‌ها هم با ذوق و شوق، طبق فیلم آموزشی خانم معلم، تمام مراحل پخت نان را انجام دادند و واقعاً در خانه نان پختند و از این کار لذت بردند. این تجربه در فصل شناخت "مایع" و "جامد" و درست کردن ژله هم تکرار شد. این کارها، حتی برای ما هم تجربه جذابی بود. این اولین بار بود که ما به‌طور مستقیم در جریان آموزش بچه‌ها قرار می‌گرفتیم و حتی با آن‌ها مشارکت می‌کردیم.

من واقعاً از خانم رزم‌خواه ممنونم که علاوه‌بر حمایت‌های درسی، به‌لحاظ روحی هم از فرزندان ما حمایت کرد و با شناخت خوبی که از همه بچه‌ها داشت، به‌خوبی شرایط آن‌ها را در این تعطیلات طولانی مدارس مدیریت کرد».

وقتی خانم معلم نیمه‌شب تکلیف می‌بیند

از نگاه «طیبه بید خام»، مادر «محمد صالح افشاری»، مهم‌ترین ویژگی خانم معلم، مهربانی و دلسوزی اوست، خصلت‌هایی که اجازه نمی‌دهد او از کنار بچه‌ها و شرایطشان به راحتی عبور کند. او می‌گوید: «در این مدت واقعاً خانم رزم‌خواه، عضوی از خانواده ما شده است و به‌عبارتی شبانه‌روزی برای فرزندان ما وقت می‌گذارد. مثلاً ساعت 9 شب در گروه مجازی برای بچه‌ها مطلب آموزشی ارسال می‌کند. در ایام ماه مبارک رمضان که این ماجرا به ساعات نیمه‌شب هم گسترش پیدا کرده. اینکه پسر من ساعت 12 شب تکلیفش را انجام می‌دهد و می‌فرستد و ایشان همان موقع آنلاین است و می‌بیند، موضوع ساده‌ای نیست. محمد صالح با تعجب می‌گوید: "آ... خانم بیداره. همین الان داره تکلیف منو می‌بینه!" این شیوه آموزشی خیلی روی بچه‌ها تاثیرگذار است تا اینکه رابطه یک‌طرفه‌ای میان معلم و دانش‌آموز برقرار باشد. واقعاً جا دارد از خانم رزم‌خواه قدردانی کنیم. در این مدت که همه ما داریم شرایط جدیدی را تجربه می‌کنیم، زحمات زیادی برای بچه‌ها کشید. از ایشان متشکرم که شرایط متفاوت بچه‌ها و سختی‌هایی که پیش روی والدین بود را درک کرد و دلسوزانه با ما همراهی کرد».

هیچ‌کس نمی‌داند من و بچه‌ها چقدر دلتنگیم

برای معلم‌های عاشقی مثل محدثه رزم‌خواه، خستگی از مدرسه و دانش‌آموزان، معنا ندارد و دلتنگی برای دانش‌آموزان، واقعی‌ترین حس در وجود آن‌هاست: «دیروز که رفته‌بودم مدرسه برای جمع کردن وسایل بچه‌ها، در کلاس خالی خیلی حس و حال بدی داشتم. با توجه به اینکه زمان بازگشایی مدارس مشخص نیست، قرار شد وسایل بچه‌ها را جمع کنیم و تحویل خانواده‌هایشان بدهیم. وقتی سر کلاس رفتم، خاطرات بچه‌ها برایم زنده شد. دلم بیشتر برایشان تنگ شد. درست است هر شب صدایشان را می‌شنوم و از طریق فضای مجازی مرتب با آن‌ها در ارتباط هستم اما فضای کلاس فرق دارد. آنجا جایی بود که همه در کنار هم درس می‌خواندیم و یک عالمه تجربیات خوب با هم داشتیم. ما بچه‌هایی داشتیم که میانه‌ای با کتاب نداشتند و در کلاسمان کتاب‌خوان شدند. حوصله درس نداشتند اما در همین کلاس انگیزه درس خواندن برایشان به وجود آمد.

درواقع، من داشتم بزرگ می‌شدم در کنار بچه‌ها. من رشد می‌کردم در کنار آ‌ها. واقعاً هر سال کنار بچه‌ها برای من معلم، یک آموزش جدید و یک مرحله از رشد است. من هم از بچه‌ها یاد می‌گیرم، شاید بیشتر از آنچه آن‌ها از من یاد می‌گیرند. به همین دلیل در این روزهای تعطیلی و قرنطینه، گهگاه به مدرسه می‌رفتم تا با دیدن نیمکت‌های بچه‌ها و وسایلشان، کمی دلتنگی‌ام رفع شود. البته کلاس بدون بچه‌ها که هیچ مزه‌ای نداشت اما آنجا از فضای کلاس فیلم می‌گرفتم و به بچه‌ها می‌گفتم: دلم برای همه‌تان تنگ شده. حالا هم می‌گویم دلم می‌خواهد زودتر مدرسه باز شود و دوباره همه بچه‌ها را در کنار هم ببینم. البته با اینکه دوری بچه‌ها خیلی سخت است اما خدا را هزار مرتبه شکر می‌کنم که هیچ‌کدام از بچه‌ها و خانواده‌هایشان درگیر ویروس کرونا نشدند و همگی‌شان سلامت‌اند. همین برای من بزرگ‌ترین دلگرمی است.»

می‌پرسم: متقابلاً همین حس را از بچه‌ها دریافت می‌کردید؟ حس می‌کردید آنها هم دلشان برای شما و مدرسه تنگ شده؟ خانم معلم فوری می‌گوید: «خیلی زیاد. هر شب کارمان این است که بچه‌ها در گروه مجازی کلاسمان، پیام صوتی می‌فرستند که: "سلام خانم. من امروز این کتاب رو خوندم. دلم براتون تنگ شده. شب بخیر." چنین چیزی در طول سال تحصیلی بین ما وجود نداشت».

آموزش آنلاین؛ هم شیرین هم سخت

شیوع ویروس کرونا با یک توفیق اجباری برای سیستم آموزشی کشور ما همراه بود. تعطیلی طولانی مدارس باعث شد معلمان و دانش‌آموزان ایرانی بالاخره به‌طور جدی و رسمی شیوه آموزش مجازی و آنلاین را تجربه کنند. از محاسن، محدودیت‌ها و سختی‌های آموزش آنلاین که می‌پرسم، محدثه رزم‌خواه در جواب می‌گوید: «تجربه آموزش آنلاین در 2 ماه گذشته، تجربه متفاوتی بود اما برای من تجربه‌ای شیرین محسوب می‌شود. بزرگ‌ترین محدودیت این شیوه آموزش، فاصله فیزیکی میان من و بچه‌ها بود اما شاید عجیب باشد که بگویم دلچسب‌ترین ویژگی‌اش هم این بود که انگار من به بچه‌ها نزدیک‌تر شده‌ام. می‌دانید چرا؟ چون دیگر ارتباط من و بچه‌ها به ساعات مدرسه محدود نیست. حالا در هر ساعتی و فراتر از موضوعات درسی با هم ارتباط داریم. بچه‌ها آنقدر با من صمیمی شده و به من اعتماد پیدا کرده‌اند که گاه از من می‌خواهند درباره موضوعات مدنظرشان، میان آن‌ها و مادرشان واسطه شوم.»

فراهم نبودن امکانات و زیرساخت‌های لازم برای آموزش آنلاین در ایران، شاید یکی از مهم‌ترین نگرانی‌ها در این زمینه باشد. خانم معلم مکثی می‌کند و در این باره می‌گوید: «من از طریق تلفن همراه مادر بچه‌ها، با آن‌ها در ارتباط هستم. در این میان؛ فقط یکی از دانش‌آموزان است که مادرش تلفن همراه هوشمند ندارد که او هم از طریق تلفن همراه هوشمند پدرش با جریان درس‌ها و تکالیف کلاس همراه است. بنابراین خوشبختانه من با این مشکل مواجه نبودم. اما برخوردار نبودن تمام خانواده‌ها از اینترنت خانگی، تا حدی برایمان محدودیت ایجاد کرد. خب، بعضی از خانواده‌ها تا آن موقع از اینترنت گوشی همراهشان استفاده می‌کردند و مشکلی هم نداشتند. وقتی آموزش آنلاین شروع شد، این عزیزان به من پیام دادند که برای اینترنت خانگی درخواست داده‌اند و تا وصل شدن آن، فرزندشان چند روز نمی‌تواند با جریان کلاس همراه باشد. به دلیل جدید بودن این شرایط، این مسائل به‌طور طبیعی وجود داشت اما روند آموزش ما هم آنقدر تند نبود که بچه‌ها عقب بمانند. حتی اگر هم کسی عقب بماند، ما هر روز از ساعت 8 تا 9 شب، ساعت رفع اشکال داریم. یعنی غیر از تمام روز که بچه‌ها می‌توانند سئوالات و اشکالاتشان را مطرح کنند، این ساعت به‌طور مشخص به رفع اشکال اختصاص دارد».

همیشه به راه‌های جایگزین فکر می‌کنم

«درباره آموزش‌های عملی مثل پخت نان و درست کردن ژله و... هم همینطور. همیشه قبل از ارائه این آموزش‌ها، علاوه‌بر شیوه اصلی به راه‌های جایگزین هم فکر می‌کنم. مثلاً در درس جامد و مایع، قرار شد آزمایش شکلات انجام دهیم. به بچه‌ها گفتم شکلات تخته‌ای تهیه کنند. شکلات را که جامد است، حرارت دادیم و تبدیل به مایع شد و دوباره این مایع شکلات را در قالب ریختیم و در فریز گذاشتیم و جامد شد. به‌این‌ترتیب بچه‌ها با این دو مفهوم آشنا به‌صورت عملی آشنا شدند. یکی از بچه‌ها گفت: "خانم! ما از این قالب‌ها که شما گفتید، نداریم." گفتم: اشکالی نداره. یک جور دیگه درست می‌کنیم. مثلا قالب یخ توی خونه دارید؟ از اون استفاده کن. یا به یکی از بچه‌ها که نتوانسته‌بود شکلات تخته‌ای تهیه کند، گفتم: بلند شو. یک خرده توی یخچال و کابینت‌ها بگرد، ببین یک کاکائوی معمولی پیدا می‌کنی؟ همون رو بذار روی حرارت و مایع شدنش رو تماشا کن. درس ما همینه. نوع شکلاتش فرقی نداره. درباره تمام درس‌ها به همین صورت، قبل از ارائه، به این فکر می‌کنم که اگر دانش‌آموزی این وسایل یا امکانات را نداشت، به چه شکل دیگری می‌تواند با کلاس همراه شود».

صحبت‌های خانم معلم که به اینجا می‌رسد، می‌گویم: اما از حق نگذریم که اگر تا اینجای کار، آموزش آنلاین برقرار شده و استمرار داشته، همه را مدیون معلم‌ها هستیم که از امکانات شخصی خود شامل تلفن همراه، لپ‌تاپ، برق و اینترنت خانگی و... مایه گذاشته‌اند. می‌پرسم: آیا ادامه این مسیر هم به همین شکل، ممکن است یا آموزش آنلاین نیازمند ایجاد زیرساخت‌ها و مجهز کردن معلم‌ها و البته دانش‌آموزان به امکانات موردنیاز است؟ معلم جوان 29 ساله داستان ما نفسی تازه می‌کند و می‌گوید: «ببینید، من برای درس‌های مختلف، با استفاده از لپ‌تاپ، پاورپوینت درست می‌کردم و برای بچه‌ها ارسال می‌کردم اما خب واقعیت این است که همه معلم‌ها لپ‌تاپ در اختیار ندارند. از آن مهم‌تر، از اینترنت با سرعت خوب و بالا محروم‌اند. خبر دارم که بسیاری از همکارانم به‌لحاظ سرعت اینترنت، دچار مشکل هستند و در ارائه درس به بچه‌ها اذیت می‌شوند. آموزش آنلاین وقتی می‌تواند مؤثر باشد که امکانات موردنیاز برای این کار در تمام کشور به‌طور یکسان ایجاد شود. البته خوشبختانه ارائه برنامه‌های درسی در رسانه ملی تا حد زیادی توانست کاستی‌های موجود در زمینه آموزش آنلاین را در کشور ما جبران کند. ما مناطقی در کشور داریم که امکان دسترسی به اینترنت ندارند و از آن طرف، گروهی از دانش‌آموزان هم گوشی تلفن هوشمند ندارند. آن‌ها می‌توانند با این آموزش‌ها در رسانه ملی همراه شوند تا از درس‌هایشان عقب نمانند. من خودم هم گاهی پای این برنامه‌ها می‌نشینم و از معلم‌هایی که آموزش می‌دهند، ایده می‌گیرم».

همسرم می‌گوید اگر روزی 2 نوبت مدرسه هم می‌رفتی، بیشتر می‌دیدمت!

بحث را عوض می‌کنم و می‌گویم: با توصیفاتی که از مادران بچه‌ها درباره همیشه آنلاین و پاسخگو بودن شما شنیدیم، باید بگوییم خدا به همسرتان صبر بدهد. نظر ایشان درباره این مدل تدریس شما چیست؟ می‌خندد و می‌گوید: «واقعیت این است که اگر همراهی همسرم و خانواده‌ام در این مدت نبود، من نمی‌توانستم به این شکل کامل در خدمت بچه‌ها باشم. این یک واقعیت است که من خیلی اوقات از وقتی که باید برای صحبت کردن با همسرم اختصاص می‌دادم، به‌اصطلاح زده‌ام و به درس بچه‌ها رسیدگی کرده‌ام. گاهی می‌گوید: "آن وقت‌ها از ساعت 8 صبح می‌رفتی مدرسه و 3 بعداظهر برمی‌گشتی. خیلی دیر می‌شد، دیگر ساعت 4 و 5 در خانه بودی. اما الان اصلاً نیستی!" واقعاً از همسرم و خانواده‌ام ممنونم که با صبوری‌شان به من کمک کردند. من در این مدت، خیلی کم توانستم با پدر و مادرم ارتباط داشته‌باشم. بیشتر وقتم را با بچه‌ها گذراندم. می‌دانید، این وقت‌گذاشتن را لازم می‌دانم. امیدوارم بچه‌ها درس‌ها را یاد بگیرند و پیشرفت کنند. من جز این، چیزی نمی‌خواهم.»

سراغ همسر خانم معلم را که می‌گیرم، لبخندبرلب می‌گوید: «ایشان هم در اتاق و پشت در بسته دارد به‌صورت آنلاین آموزش می‌بیند. همسرم دانشجوی ترم آخر کارشناسی ارشد است و با توجه به تعطیلی دانشگاه‌ها، کلاس‌هایشان به‌صورت آنلاین برگزار می‌شود.» خوش‌شانس هستیم که کلاس آقای خانه زود تمام می‌شود و ایشان هم به جمع ما – مهمانان سرزده – ملحق می‌شود. تا می‌پرسم: چه می‌کنید با کلاس‌های مجازی خانم معلم؟ «مرتضی زندی‌پور» سری تکان می‌دهد و با خنده می‌گوید: «والا اگر 2 دفعه در روز مدرسه می‌رفت، بهتر بود تا اینکه اینجوری بخواهد در خانه کلاس آنلاین برگزار کند.» همه حاضران که با خنده حرف او را تأیید می‌کنند، در ادامه می‌گوید: «واقعیت این است که این روزها معلم‌ها و خانواده‌هایشان شرایط سختی دارند. آموزش آن‌لاین، وقت زیادی از خانم رزم‌خواه می‌گیرد و زحمت زیادی می‌کشد اما خب این موضوع، به‌اصطلاح به چشم خیلی‌ها نمی‌آید. واقعاً ایشان گاه 3، 4 ساعت وقت می‌گذارد برای اینکه یک بخش مثلاً دقیقه‌ای برای آموزش بچه‌ها ضبط کند. امیدوارم زحمات ایشان و همکارانش بیشتر و بهتر دیده شود.»

مشتاقم از آن موارد خاصی بگوید که با دیدنش، از میزان عشق و علاقه همسرش به دانش‌آموزانش و کار معلمی حیرت کرده و آقا مرتضی می‌گوید: «همین دیشب، بعد از آماده‌کردن سحری، نشست پای مرتب کردن وسایل بچه‌ها که از مدرسه آورده‌بود. از آن موقع تا 9 صبح داشت پوشه‌ها و وسایل بچه‌ها را مرتب می‌کرد که امروز برساند به دست خانواده‌هایشان! دروغ نگفته‌باشم، از 7 تا 7:30 یک چرت کوتاه زد و دوباره شروع به کار کرد. هرچه گفتم: این‌ها را بگذار کنار، برو استراحت کن. گوش نکرد.» می‌پرسم: موردی بود که برای آموزش آنلاین از شما کمک بخواهد؟ با خنده می‌گوید: «بله. برای درست کردن کاردستی‌ها. یکبار یک گردونه شانس لازم داشت، برایش درست کردم. در بخش آشپزی مثل درست کردن نان هم، در پشت صحنه ضبط فیلم، کلی اذیتش کردم و حرصش دادم.» مرتضی زندی‌پور که خودش هم دارد آموزش آنلاین را تجربه می‌کند، موفقیت این شیوه آموزشی را نیازمند بسترسازی‌های بیشتری می‌داند: «به اعتقاد من، آن چیزی که سر کلاس درس و در حضور استاد دریافت می‌کنی، چیز دیگری است. البته به هر حال، آموزش آنلاین هم شیوه کاربردی جالبی است اما باید روی آن بیشتر کار شود و بسترهای لازم برای آن فراهم شود. هنوز دانشگاه‌های ما حتی در مقاطع تکمیلی در زمینه امکانات و تجهیزات برای آموزش آنلاین، ضعف دارند و لازم است برای بهبود زیرساخت‌ها و امکانات در این بخش بیشتر تلاش کنیم.»

قرنطینه هم فرصت است؛ ما اثبات کردیم

از خانم معلم می‌پرسم: این روزها با خودتان قرار گذاشته‌اید که وقتی مدرسه‌ها باز شود و سر کلاس بروید، از این به بعد فلان کار را حتماً انجام می‌دهم یا آن یکی کار را دیگر انجام نمی‌دهم؟ بدون مکث در جواب می‌گوید: «راستش را بگویم، نه. مثلاً اینکه با بچه‌هایم مهربان‌تر خواهم بود؟ نه. چون قبلاً هم بودم. فقط... اگر برگردیم مدرسه، شاید ارتباطم را با مادران بچه‌ها بیشتر کنم. این روزها تجربیات خوبی از ارتباط با مادران به دست آورده‌ام. روحیات بچه‌ها واقعاً از روحیات پدران و مادرانشان نشأت می‌گیرد. اگر ارتباط من با مادران بیشتر باشد، خیلی راحت‌تر می‌توانم ریشه بدقلقی‌های گاه و بیگاه بچه‌ها را پیدا و زودتر آن‌ها را رفع کنم تا بچه‌ها زودتر به جریان کلاس و درس برگردند. اگر همین ارتباط در دوران آموزش مجازی در شرایط عادی مدرسه هم برقرار باشد، همین رشدی که در دوره آموزش مجازی داشتیم، آن موقع 2، 3 برابر می‌شود.»

می‌گویم: پس می‌شود شرایط سخت و به‌اصطلاح تهدیدها را با درایت و همکاری به فرصت تبدیل کرد؟ خانم معلم لبخندبرلب می‌گوید: «اصلاً به نظر من تمام تهدیدها، فرصت است؛ فرصتی برای رشد. واقعاً این روزهای قرنطینه، فرصت‌های زیادی برای من داشت. من در کنار آموزش آنلاین، به خانواده‌ام هم می‌رسم. درست است گاهی وقت بیشتری برای بچه‌ها می‌گذارم اما واقعیت این است که خستگی‌ام شکل دیگری است و خستگی فیزیکی دوران مدرسه را ندارم. درحالیکه وقت بیشتری با بچه‌هایم هستم، اما به کارهای خانه هم بهتر می‌رسم. در این مدت توانستم کتاب‌های نخوانده‌ام در حوزه آموزش بچه‌ها را مطالعه کنم. فرصت شد در یکی دو کلاس آنلاین شرکت کنم که خیلی خوب بود. احساس می‌کنم این دوران برای من واقعاً فرصت بود».

سواد رسانه‌ای را باید در مدارس ابتدایی آموزش دهیم

خانم معلم قصه ما که کارشناس ارشد مدیریت رسانه است و شروع یازدهمین سال تدریسش با شیوه آموزش آنلاین همراه شده، هم سابقه خبرنگاری دارد و هم خبرنویسی و سواد رسانه‌ای را تدریس کرده است. محدثه رزم‌خواه که این روزها بیش از هر زمان دیگری آموزش سواد رسانه‌ای را برای جامعه ایران ضروری می‌داند، می‌گوید: «من تدریس را با آموزش خبرنویسی به دانش‌آموزان دبیرستانی شروع کردم اما بعد از مدتی احساس کردم باید وارد مقاطع پیش دبستانی و دبستان شوم. چون آن چیزی که من در زمینه خبرنویسی دبیرستان آموزش می‌دادم، به یک مقدمات و پیش‌نیازهایی در مقاطع پایین‌تر حتی در دبستان نیاز داشت. چند سال در پیش دبستانی فعالیت کردم و امسال هم وارد تدریس در مقطع دبستان شدم. درواقع ماجرا از آنجا شروع شد که زنگ انشای بچه‌های دبیرستان تبدیل شد به زنگ خبرنویسی و خبرنگاری و من ضمن آموزش خبرنویسی به بچه‌ها، شروع کردم به آموزش سواد رسانه‌ای به آن‌ها.

سواد رسانه‌ای همان چیزی است که ما این روزها در روزهای قرنطینه و دوری از مدرسه، داریم از نبودش ضرر می‌کنیم. بچه‌ها را از پیش دبستانی با رسانه‌های روز آشنا نکرده‌ایم و آموزش نداده‌ایم و حالا که لازم است آموزش از راه دور و آنلاین داشته‌باشیم، به مشکل برخورده‌ایم. من خوشحالم که در سال‌هایی که حتی در پیش دبستانی و دبستانی هم بودم، در زمان‌های گفت‌وگو که با بچه‌ها داشتم، تلاش کردم سواد رسانه‌ای را به‌عنوان یک مهارت به شاگردانم آموزش بدهم. از اساتیدم هم متشکرم که این دغدغه را در من ایجاد کردند که من هم آموزش سواد رسانه‌ای را که یک دانش موردنیاز برای تمام فرزندان جامعه است، به دانش‌آموزانم شروع کنم. ان‌شاءالله وقتی مدارس بازگشایی شود، حتماً به این موضوع بیشتر بها خواهم داد و بچه‌ها را با رسانه‌های جدید بیشتر آشنا خواهم کرد. اتفاق قرنطینه 2، 3 ماهه اخیر باعث شد آموزش‌هایی که 4، 5 سال است در مقاطع پیش دبستانی و دبستان داشته‌ام، یک مقدار پخته‌تر شود و با زوایای جدیدی از آن آشنا شوم. لب کلام اینکه بچه‌ها را نباید از تکنولوژی و رسانه‌های روز دور کرد بلکه باید آن‌ها را با دانش و آگاهی با این رسانه‌ها روبه‌رو کرد تا بتوانند به‌درستی از آن‌ها استفاده کنند».

باور کنید دلمان برای مدرسه تنگ شده!

نوبتی هم باشد، نوبت محمدسجاد و محمدصالح است که برایمان از شیوه جدید درس‌خواندنشان بگویند. همین‌که دوربین به طرفشان برمی‌گردد، محمدسجاد خیلی جدی از جیب بغل کتش شانه کوچکی درمی‌آورد و موهایش را شانه می‌کند. زیر صدای خنده جمع، یاد صحبت‌های مادرش می‌افتم که می‌گفت با روال آموزش آنلاین در 2 ماه اخیر و با زحمات خانم رزم‌خواه، محمدسجاد با مهارت‌های تهیه فیلم و عکس آشنا شده و دقت و توجهش به جزییات بیشتر شده. از آن طرف، مادر محمدصالح هم یادآوری می‌کند پسرش امروز برای اولین بار لباس‌های عیدش را پوشیده تا با ظاهری آراسته به دیدن خانم معلمش بیاید. می‌پرسم: این 2، 3 ماهی که مدرسه تعطیل بوده، خوش گذشته؟ هر دو محکم می‌گویند: «نه! دیگه حوصله‌مون سر رفته. دوست داشتیم زودتر خانم معلم‌مون رو ببینیم. دلمون براش تنگ شده‌بود. دوست داریم مدرسه‌ها باز بشه!»

می‌پرسم: اینجوری که خانم رزم‌خواه با موبایل به شما درس میده، بهتره یا وقتی که می‌رفتید مدرسه و توی کلاس درس می‌خوندید؟ هر دو می‌گویند: «وقتی مدرسه می‌رفتیم.» و محمدسجاد در توضیح بیشتر می‌گوید: «توی خونه وقتی مامانم داره با من درس کار می‌کنه که من تکلیفم رو بنویسم، یه دفعه هادی، داداشم از خواب بیدار میشه. اون موقع، دل منم میره پیش بازی کردن با هادی و مشق‌هام روی هم می‌مونه. توی خونه، مشق و بازی و تلویزیون همه‌ش با هم قاطی شده.» محمدصالح هم می‌گوید: «وقتی خانم معلم با موبایل درس میده، خیلی راحت متوجه نمیشیم. اما توی کلاس، پیش خانم هستیم و همون موقع می‌تونیم هرچی سئوال داریم، ازش بپرسیم.»

درس‌های عملی علوم، جذاب‌ترین بخش آموزش آنلاین برای بچه‌ها بوده. محمدصالح می‌گوید: «اونی که خیلی کیف داد، شکلات درست کردن بود. اما باید می‌رفتیم چیز میز می‌خریدیم. شکلات رو آب کردیم؛ بعد گذاشتیم توی فریزر. اینجوری فهمیدیم جامد و مایع یعنی چی.» محمدسجاد هم تا یاد روزی می‌افتد که خودش در خانه نان پخت، قند در دلش آب می‌شود: «مامانم کمک کرد خمیر درست کردم. بعد گذاشتم توی ماهیتابه و نون پُخت شد! خانم معلم گفته‌بود یک عصرونه مفید درست کنید. منم نون با چای گذاشتم توی سینی و مامانم فیلم گرفت. خیلی خوب بود».

بچه‌ها در پشت‌صحنه آموزش آن‌لاین خانم معلم

اما بخش پایانی و جذاب دیدار امروز، آشنایی بچه‌ها با فضای تدریس آن‌لاین خانم معلم است. وقتی قرار می‌شود محدثه رزم‌خواه، فضایی که هر روز در آن برای بچه‌ها درس‌ها را ارائه و ضبط می‌کند، جلوی دوربین ما بازسازی کند، بیش از همه، بچه‌ها ذوق‌زده می‌شوند. همین که پایه دوربین کنار میز غذاخوری قرار می‌گیرد، شاخک‌هایشان حساس می‌شود. اما بخش جذاب ماجرا وقتی است که خانم معلم با تخته‌های رنگی‌اش وارد پذیرایی می‌شود. چشم‌های بچه‌ها با دیدن تخته‌های سبز و زرد از شدت هیجان برق می‌زند. مادر یکی از بچه‌ها هم که با پدیده جدیدی مواجه شده، می‌گوید: «پسر من هر روز می‌پرسد: مامان! خانم روی چی می‌نویسه؟ من با خودم فکر می‌کردم یک کاغذ رنگی روی میز قرار می‌دهد و روی آن شیشه می‌گذارد.» خانم معلم می‌خندد و یکبار برای همیشه گره ذهنی این دانش‌آموز و شاید همه بچه‌ها و والدینشان را باز می‌کند و می‌گوید: «این تخته‌ها به "گِلَس بُرد" یا تخته شیشه‌ای معروف است. این دو تخته را برای آموزش آنلاین بچه‌ها با هزینه شخصی خریده‌ام».

می‌پرسم: مزیتش نسبت به وایت برد چیست؟ با حاضرجوابی می‌گوید: «شیک‌تر است!» و در میان خنده جمع ادامه می‌دهد: «اما گذشته از شوخی، نوشتن روی این تخته‌های رنگی، برای بچه‌ها جذاب‌تر است. ضمن اینکه موقع کار با این تخته‌ها، ماژیک‌ها دیرتر خشک می‌شود.» کنجکاوی بچه‌ها اما تا وقتی خودشان پای این تخته‌های رنگی قرار نمی‌گیرند و روی آن نمی‌نویسند، فروکش نمی‌کنند. یادگاری محمدصالح و محمدسجاد برای خانم معلم، جملات ساده اما زیبایی است که برای تبریک روز معلم روی تخته می‌نویسند.

جشن جمع‌وجور روز معلم نمایندگان بچه‌های پایه دوم دبستان قرآنی «آیات» و مادرانشان در اردیبهشت کرونایی سال 99 در خانه محدثه رزم‌خواه، خانم معلم مهربان قصه ما با بازسازی یک درس کوتاه مجازی به آخر می‌رسد. قبل از خداحافظی می‌پرسم: اگر بخواهید روز معلم پارسال و امسال را مقایسه کنید، از هرکدام چه چیزی در ذهنتان ثبت شده؟ لبخند شیرینی روی صورت خانم معلم می‌نشیند و می‌گوید: «خیلی متفاوت بود. پارسال هم شیرینی‌های خودش را داشت اما امسال یک چیز دیگر بود. آخه فکر نمی‌کردم امسال در این شرایط در روز معلم بتوانم بچه‌های کلاسم را ببینم. اما امروز حداقل توانستم دو نفر از بچه‌هایم را به نمایندگی از بقیه ببینم. امروز روز معلم متفاوت‌تری برایم شد. از همه شما خیلی ممنونم».




انتهای پیام/
لینک مطلب: http://qomefarda.ir/News/item/19040