شخصیت حکمرانی آمریکا با استیلای خارجی و مفهوم قرانی استکبار معنی میشود، بر این قرار با یک شخص روبهرو نیستیم؛ بلکه با یک سیستم مبتنی بر فلسفهای آشنا مواجهیم.
به گزارش پایگاه خبری تحلیلی قم فردا، دونالد ترامپ در نطق انتخاباتیاش وقتی به ایران میرسد، میگوید: «ما کسانی هستیم که سعی در نابودی و سرنگونی رژیم ایران از ابتدای تغییر تاکنون داریم.» یعنی مسئله دست چدنی داخل دستکش مخملی نیست. ترامپ است و بیپروا حرف میزند. او اهمیتی به حفظ ظواهر هم نمیدهد و میگوید:
این کاری است که ما با بسیاری از کشورها و رژیمها انجام دادهایم و آنگاه متکبرانه میگوید: «برای اینکه قویترین در جهان بمانیم، باید همه را ضعیف کنیم و اجازه استقلال، قوی شدن و نفس کشیدن به آنها ندهیم.» و اعتراف میکند که کشورش درگذشته رژیمها را سرنگون و به نام دموکراسی نابود میکرد، مردم را میکشت و هستیشان را به نابودی میکشید، برای اینکه باید به همه ثابت شود که پلیس جهان هستند.
اما امروز دیگر نیازی به پنهان شدن در پشت انگشت نیست، او میگوید: «آمریکا از پلیس جهانی بودن به شرکتی جهانی تبدیل شده است و شرکتها معامله میکنند با کسانی که پول بیشتری میپردازند. شرکتهایی که برای ساختن آن تلاش میکنند باید تخریب شوند و هیچ جایی برای تخریب آمادهتر از جهان عرب نیست.»
دیوید ثورو 160 سال قبلتر در مقالة نافرمانی مدنی درباره حکومت آمریکا چیزی مینویسند که گویی برای امروزش نوشته است. سال 1775 ایالات متحده آمریکا اگرچه ضعیفتر بود؛ اما به مکزیک حمله کرد و ازاینرو ثورو «شخصیت حکمرانی» آمریکا را نمیتواند برتابد.
شخصیت حکمرانی آمریکا با استیلای خارجی و مفهوم قرانی استکبار معنی میشود، بر این قرار با یک شخص روبهرو نیستیم؛ بلکه با یک سیستم مبتنی بر فلسفهای آشنا مواجهیم. فلسفهای که روانگردان است و تحلیل آن نیز از جنس روانشناختی فیلسوفهایی است که هیتلر را تئوریزه کرده بودند.
این فلسفه را میتوان برخاسته از توهم دانست، از روانی ناآرام و رنجور، فلسفة روانگردان. فلسفهای که بر مغز و سلسله اعصاب اثر میگذارد.
شخص را وارد وادی توهم میکند و آدمی را ازخودبیخود میکند. چنین فلسفهای خطرناک میشود. خود میزند و دیگرزنی میکند. استکبار یک خودبزرگبینی برخاسته از «توهم» در عصر فرومایگی دولتهای ضعیف و میانمایگی دولتهای متوسط است. محمد صدرا مازنی