شاید در ابتدا کسی فکرش را هم نمیکرد داشتن بادیگارد به نوعی سبک زندگی تشریفاتی و ابزاری برای فخرفروشی تبدیل شود؛ تا حدی که برخی از اینفلوئنسرها و افراد ثروتمند و یا بهتر بگوییم مرفهین جامعه از سر فخرفروشی که امری ناپسند است، به این کار روی آوردند.
در مورد بسیاری از سلبریتیها و افراد مشهور دنیای سینما نمیتوان گفت که استفاده از بادیگارد را برای حفظ امنیت خود انجام می دهند؛ چرا که عموماً خطر خاصی این افراد را تهدید نمیکند و تنها رویکرد فخرفروشی دارند و کار آنها میتواند آسیبهای زیادی برای افراد جامعه به خصوص جوانان و نوجوانان داشته باشد و در روند تربیتی و آینده شغلی جوانان موثر باشد. باید به این نکته مهم نیز توجه داشت که مشهور بودن یک فرد دلیلی بر مهم بودن او نیست. برای مثال یک فرد میتواند با انجام یک کار ناشایست در فضای مجازی مشهور شود و این دلیلی برای مهم بودن او نیست. متاسفانه فضای مجازی و اینستاگرام فضایی برای کسب شهرتهای پوشالی شده و برخی با شهرتی که در این فضا کسب میکنند، توهم مهم بودن هم برمیدارند و برای القای مهم بودن خود به جامعه چند مرد قوی هیکل را استخدام و با حضور در انظار عمومی خودنمایی می کنند.
داشتن بادیگارد برای افرادی مثل اینفلوئنسرها که از لحاظ جایگاه اجتماعی در جامعه وجهه مهمی ندارند و خلأ مهم بودن خود را با این کار پر میکنند، این حس را برای دیگران تلقی میکند که در جامعه ما مگر چقدر ناامنی وجود دارد که حتی یک فرد معمولی هم از بادیگارد استفاده میکند.
علیرضا شریفی یزدی جامعه شناس،گفت: واقعیت امر این است که در بسیاری از کشورهای دنیا که بحث خصوصیسازی به نهادهای اقتصادی کشورها مربوط میشود، برای حفاظت گروهی از افراد تحت عنوان بادیگارد نه به صورت فردی بلکه به صورت سازماندهی شده از طرف یکسری موسسات دارای مجوز با دورههای مشخص در زمینه تامین امنیت فردی، خانوادگی یا یک تشکیلات اقتصادی هنری یا هرچیز دیگری فعالیت می کنند.
وی افزود: اما در کشور ایران بر اساس قانون ما چنین تشکیلاتی را نداریم؛ یعنی اگر فرد یا موسسهای به صورت خصوصی کسانی را به عنوان بادیگارد استخدام کند، در حقیقت کار غیر قانونی انجام داده؛ از سوی دیگر اگر این افراد یکسری وسایل ظاهراً برای دفاع شخصی در اختیار داشته باشند، به لحاظ قانونی حق نگهداری این وسایل را ندارند و در توده مردم نمیتوانند از سلاح سرد و اسپری فلفل استفاده کنند و اینها تماماً خلاف قانون محسوب میشود. بنابراین پدیده بادیگارد در کشور ایران به لحاظ حقیقی و قانونی تکلیفش مشخص است.
شریفی یزدی در ادامه اظهار کرد: اما چه میشود که در ایران افراد نیاز به بادیگارد پیدا میکنند و احساس میکنند که باید افرادی باشند و از آنها مراقبت کنند؟! حتما میدانید که بادیگاردها اول در ایران توسط سلبریتیها استخدام شدند و بخش اعظم این قضیه به نظر بیشتر از اینکه یک نیاز واقعی از لحاظ امنیتی باشد، نوعی تفاخر اجتماعی است. درمورد هنرپیشهها یا بازیکنهای درجه دو و کمتر شناخته شده که آنها هم بادیگارد دارند، بیشتر هدف جلب توجه است. یعنی این افراد از این ابزار استفاده میکنند تا جایگاه نداشته اجتماعیشان از این طریق ساخته شود. بنابراین در گام اول و به نظر من مهمترین عامل وجود بادیگارد در بین بسیاری از افرادی که چندان مطرح نیستند، جلب توجه، شهرت سازی و موردهایی از این قبیل است.
وی گفت: نکتهای که نباید آن را فراموش کرد این است که معدودی از سلبریتیها ممکن است احساس عدم امنیت داشته باشند؛ چرا که وقتی در یک مکان عمومی درحال تردد هستند جمعیت کثیری به سمتشان هجوم میآورند و امکان سوء استفاده در این بین وجود دارد که در این خصوص مجموعهای وجود دارد به اسم انتظام که متصل به نیروی انتظامی بوده و خدماتی از این قبیل را به صورت خصوصی ارائه میدهد که کاملا قانونی و در چارچوب عمل میکند. بنابراین اگر کسی چنین احساسی ناامنی دارد میتواند از این طریق اقدام کند.
شریفی یزدی گفت: باتوجه به فاصله طبقاتی در جامعه طبیعتاً برخی از مردم نسبت به افرادی که از تمکن مالی برخوردارند یک نوع نگاه خاص دارند و وقتی فردی از بادیگارد استفاده میکند، این پیام را میرساند که من از توده مردم جدا و فرد خاصی هستم. این کمک میکند تا فاصله این افراد با مردم بیشتر شود؛ طبیعتا اولین پیامدی که این رفتار در جامعه دارد، احساس درماندگی در بین مردم است و تا حدی این ایجاد فاصله باعث میشود، نوعی تنفر و خشم بین مردم و این افراد دارای بادیگارد شکل بگیرد.
شریفی یزدی ادامه داد: نکته بعدی که اهمیت دارد و میتواند اثرگذار باشد، تقلید است؛ یعنی هرکس که تمکن مالی دارد و امکان چنین کاری برایش فراهم است و بتواند هزینهها و حقوق بادیگاردها را بپردازد، این کار را گسترش می دهد. بنابراین زمینه جامعه شناختی قضیه به نظر من نوعی تفاخر اجتماعی مثل لباس برند پوشیدن، جغرافیای مسکن که شمال یا جنوب شهر باشد، ماشین خاص سوار شدن نه به دلیل راحتی و ایمنی بلکه به دلیل تفاخر و به رخ کشیدن داشتههاست. این امر بیشتر در شهرهای بزرگ است؛ به این دلیل که در شهرهای کوچک افراد همدیگر را میشناسند و بیشتر تفاخر به روابط انسانها برمیگردد. فرزند افراد خاص بودن، اتصال به قوم و عشیره خاص اینها تفاخر است ولی در شهرهای بزرگ اینکه آدمها همدیگر را نمیشناسند و مردم مجبورند هرلحظه خود را اثبات کنند. این اثبات ساده ترینش از طریق وسیله نقلیه، پوشش و موبایلی است که فرد استفاده میکند. بادیگارد در همین راستا تعریف میشود؛ یعنی در بسیاری از موارد با عنوان یک تفاخر و نشان دادن طبقه و جایگاه اجتماعی از این مسئله یاد می شود.
در آخر شریفی یزدی به نکته مهمی اشاره کرد و گفت: آسیب دیگری که این معضل میتواند داشته باشد بحث گسترش مشاغل کاذب و پرپول است؛ کودکان و نوجوانان ما ممکن است به جای اینکه به دنبال مشاغلی که در آنها کار و تولید و نیاز به مهارت و زحمت وجود دارد، به سمتی بروند که تنها به فکر بدنسازی و خوردن قرص و انواع داروها و پودرها باشند تا بتوانند یک شغل پردرآمد و به ظاهر کم دردسر پیدا کنند. به نظر من بیشترین اثر منفی در بین قشر فرودست جامعه است و دومین پیامد بد برای کودکان و نوجوانان که قاعده تقلید اصل تربیتی آنهاست محسوب میشود.
لینک مطلب: | http://qomefarda.ir/News/item/29296 |