دوست شدیم و از دوستیمون لذت بردیم. از کار کردن با هم لذت بردیم. ناگفته نماند بیشتر از هر کسی تو گروه خندوانه ازش حرص خوردم مثل یه بچهی لوس و لجباز ولی دوست داشتنی و با استعداد (حتما او هم بارها از سختگیریها و تندیهای من کلافه شده و رنجیده "ازش عذر میخوام")
الان که دیگه مدتها گذشته و هممون به عنوان یه بازیگر جوون میشناسیمش یاد اون روزای اول میافتم و پیش خودم خداروشکر میکنم که هردومون صبور بودیم. وقتی بازیگری میکنه چه در خندوانه (که من غش میکنم برای اجراهای درجه یکش) و چه در پروژههای دیگر عزیزان، بهش افتخار میکنم و از ته قلب براش انرژی میفرستم.
همهی اینارو گفتم تا بگم چقدر سخت و پیچیده است کار کردن و رشد کردن (برعکس تفکر بعضیها که ساده فرضش میکنن) و نیما این مسیر رو تا اینجاش طی کرده و حالا حالاها هم جا داره که یاد بگیره و تجربه کنه و رشد کنه. مثل همهی ما که از تلاش دست نمیکشیم. پروژهی ممنوعه متاسفانه برای نیما بیشتر حرص و افسوس و نشدن بود. حذف این نقش یک تصمیم منفعلانه و ترسو بود که متاسفانه همیشه بوده و هست. همیشه تفکرات دگم و ترسو دست به حذف و تحریف میکنن. متاسفم.»
لینک مطلب: | http://qomefarda.ir/News/item/3724 |