علی دایی در جمعی صمیمی. بهانه سورپرایزش بود برای تولد. دو هفته ای بعد از تولدش، در روزی که حالش خوب بود و راحتتر از همیشه میشد هم کلامش شد.
به گزارش
پایگاه خبری تحلیلی قم فردا، فرهاد عشوندی: علی دایی نشسته بود و با بغض از این میگفت که چرا با رسانه ملی مشکل خورده است. از اینکه حتی لحظه ای از همه کارهایش در سرپل ذهاب یک تصویر منتشر نکرده اند. اینکه نمیخواهند او یا امثال او را مردم دوست داشته باشند و می گفت:«شاید انتظار داشتند به کسی سلام کنم و نکردم، قابی باید دستم می گرفتم و نگرفتم، چیزی باید می گفتم و نگفتم ولی من همینم. همینی که پدرم وصیت کرده. سر خم نمی کنم و دوست دارم برای مردمم کار کنم.»
او اینها را گفت و حرفهایش شبیه به همه حرفهایی است که در طول این ۴۰ سال زیاد از سلبریتیها شنیده اید.
از قصههای تلخ برزخیها . ماجرای فردین، ایرج قادری ، ملک مطیعی ،فرهاد، فریدون فروغی گرفته تا همه آدم های عادی که ستاره شده اند مثل مهران مدیری و تیم ساعت خوش در دهه ۷۰ !
علی دایی حالا می گوید گناهش همین ستاره بودن است. او البته کم تریبون برای گفتن نداشته. کم نتاخته و کم هم ضربه نخورده .
اما حالا چنین باوری دارد که میخواهند تخریبش کنند. شاکی است. شاکی از اینکه تمام تلاشش برای کمک به زلزله زدهها را رسانههای رسمی ندیدند اما این فقط و فقط شبکه های اجتماعی بودند که در بسیج مردم، کنارش ایستادند.
اساسا این باور از قدیم در دل مسئولان رسمی کشورمان بوده است. باور اینکه شهرت جرم است. از مدیران فرهنگی دهه ۶۰ که حالا خیلیهای شان آزاداندیش و تندرو شدند و تعدادی چون مخملباف ازآن سوی بوم افتادند تا مدیرانی چون بهشتی و انوار که ردای اصلاح طلبی بر تن دارند گرفته تا همین تازه از گرد راه رسیدههایی چون مدیران جوانی که شبکههای تلویزیون تزریق شده اند.
نباید کسی بیش از اندازه محبوب شود و اگر این اتفاق افتاد، باید زمینش بزنند! که در قاموسشان شهرت حرام است. چه علی دایی و فردوسی پور باشند چه زیباکلام و ظریف!
حالا علی دایی نه به اندازه آن ستارههای فریز شده دهه ۶۰ و نه حتی به میزان سختی بچه معروفهای دهه ۷۰ چون مدیری و عطاران و بقیه که به اندازه خودش حس کرده قصد تخریبش را دارند و جرمش را هم محبویت ناشی از این شهرتمی داند.
این است که می پندارد میخواهند تخریبش کنند. او البته شانس استفاده از شبکههای اجتماعی را هم دارد ، چیزی که پیشینیانش نداشتند.
با همین ابزار است که مردم به کمکش آمدند و او توانست حافظ کمکهایشان باشد و در بازسازی روستای ماله رولان سربلند باشد.
علی دایی وقتی حسابی احساسی شده بود گفت:«من هنوز همون علی دایی هستم که مادرم با کت آستین کوتاه فرستادم بروم دانشگاه. کتی که آستینهایش نهایتا تا آرنجهایم هم نبود. من همان علی دایی هستم که با رفیقهای بچگیام حال میکنم. می روم اردبیل با هم عشق میکنیم. لباس تنم عوض شده ولی همان آدمم، بروید بپرسید رفتارم فرقی کرده؟»
راستش قبلش را که ندیدیم اما علی دایی بین همه سرمایههای معنوی فوتبال ما در فضای بین المللی ارزشمندترین است. می گوید میخواهد ور مردمش بماند. کاش بماند و همانی باشد که خودش می گوید.
بماند و اگر مردمش هنوز دوستش داشته باشندو باورشان این باشد که او ریا نمی کند و همانی است که نشان می دهد، دیگر خیلی برایشان مهم نیست فلان رسانه چه می گوید.
با بایکوت فراموشش نمی کنند و دایی خودش خوب می داند بودن در دل مردم چه سرمایه و نعمتی است.
انتهای پیام/