آن چیزی را که فرد باید به دست بیاورد این است که به شهادت عاشق باشد، چه نصیب او بشود چه نشود. یعنی در نظر او لقاء پروردگار ارزشش بیشتر از ملاقات حیات دنیا باشد.
به گزارشپایگاه خبری تحلیلی قم فردا،شهید احمد حسینی در تاریخ یکم مردادماه ۱۳۴۴ در شهر مقدس قم به دنیا آمد.
وی پس از چندی مجاهدت در راه خدا و در جبهههای حق علیه باطل به دست رژیم بعث عراق در تاریخ بیست و یکم اسفندماه ۱۳۶۳، به درجه رفیع شهادت نائل آمد.
وصیتنامه شهید والامقام احمد حسینی را میخوانید.
بسم الشهداء و الصدیقین
و لا تحسبن الذین قتلو فی سبیل الله امواتا بل احیاء عند ربهم یرزقون. خداوند میفرماید: مپندارید کسانی که در راه خدا کشته شدهاند، مردهاند؛ بلکه زندهاند و نزد خدا روزی میخورند.
خدا را شکر میکنم که به من راهنشان دادی که رهرو راهی باشیم که رضایت توست.
ایزد تو را شکر میکنم که من در خانوادهای پرورش یافتم که مقید به اجرای احکام الهی هستند که هیچگاه در درست پرورشدادن من قصور نکردهاند.
پدر و مادر عزیزم شما میدانید که من امانتی بودم نزد شما و شما از این امانت بهدرستی نگهداری کردید.
برای چنین روزی که اسلام در خطر بوده و مورد هجوم دشمنان اسلام قرار گرفته است.
خداوند تو ما را خلق کردهای و ما در اختیار تو هستیم و خود را تا لحظه شهادت وقف تو کردهایم و از تو میخواهم که به این بنده ضعیف، خودت نیرو و قوّتی عطا کنی تا بتواند تا آخرین لحظه خدمتگزار اسلام باشد.
خداوندا من به جبهه نیامدهام تا بگویند فلانکس به جبههرفته است.
خداوندا من به جبهه نیامدهام تا قهرمان جنگ شوم و از آمدن خویش به جبهه سوءاستفاده شود.
خداوندا من به جبهه آمدهام تا به هدف نهایی خویش که اسلام و قرآن است برسم و از تو میخواهم که یاریام کنی.
پروردگارا دوست دارم که شهادت را که وسیله ایست برای رسیدن به هدفم نصیبم گردانی.
پدر و مادر و خواهران و برادرانم اگر من لیاقت شهادت در راه خدا داشتم و به این درجه به نائل شدم از همگی شما میخواهم که بههیچوجه ناراحت نشوید و همیشه خدای خویش را از یاد نبرید و به فکر و یاد خدا باشید تا آرامش قلب پیدا کنید که خداوند در قرآن میفرماید: الا بذکر الله تطمئن القلوب.
ما باید این مسئله را بدانیم که آن چیزی که به زندگی معنا میدهد و زندگی را از حالت طفیلی بودن خارج میکند آن مهم است.
پس مسئله مرگ مطرح نیست مسئله این است که علاقه به زندگی به ماندن در دنیا محرک انسان در فعالیتها نباشد.
مسئله عشق به رفتن است؛ اگر کسی در این عشق به رفتن بماند این عین کمال است و کسی که در حال نفرت از رفتن برود، عین سقوط است؛
پس آن چیزی را که فرد باید به دست بیاورد این است که به شهادت عاشق باشد، چه نصیب او بشود چه نشود. یعنی در نظر او لقاء پروردگار ارزشش بیشتر از ملاقات حیات دنیا باشد.
ممکن است کسی ۶۰ سال یا ۷۰ سال در این عشق بسوزد که این عشق سازنده است او را میسوزاند.
پدر و مادر عزیزم میخواهم که مرا حلال کنند؛ زیرا این برای من خیلی مهم است و حلالیت را هم از دیگران میخواهم و از خداوند متعال که به شما پدر و مادر عزیزم صبر جلیل عطا فرماید.
خداوند متعال عشق به شهادت را نصیب همه ما بکند.
خداوندا، امام امت را که مربی و رهگشای این و مقدمه ظهور امامزمان (عج) و وکیل آن حضرت است و برای ظهور حضرت مقدمه میکند تا ظهور ایشان مستدام بدارد و طول عمر عطا فرماید و این دعا را فراموش نکنید که: خدایا، خدایا، تا انقلاب مهدی خمینی را نگهدار.
انگیزه من از رفتن به جبهه سه چیز است: عشق به خدا، عشق به شهادت فیسبیلالله.
در آخر من از همه میخواهم که اگر شهید شدم لباس مشکی نپوشند و گریه نکنند و خرم باشند و از برادران و خواهران باحجاب میخواهم که ادامهدهنده راه شهدای به خون اسلام و قرآن باشند. انشاءالله والسلام علیکم و رحمة و برکاته