وی پس از چندی مجاهدت در جبهه حق علیه باطل در تاریخ پانزدهم مردادماه ۱۳۶۲ به درجه رفیع شهادت نائل گشت.
قسمت دوم از وصیتنامه شهید صالحی را میخوانید.«بسم رب الشهداء و الصدیقین»
بنام خداوند بخشنده و مهربان اوست که جان میدهد و جان میگیرد اوست که مرگ را سرمنزل زندگی جاوید قرارداد و آن مرگ را جداکننده حق از باطل قرارداد.
و همانطور که در کتاب آسمانیاش آمده مرگ چیزی نیست جز سرآغاز زندگی تازه ولی جاویدان چهبهتر که انسان توشه این حیات همیشگی را در این دنیای فانی فراهم نماید که در روز محشر سرافکنده در پیش خدا و ائمه نشود همانطور که رسول اکرم «ص» فرمود:
«فلتین و لا لعبد من دنیاه و لا خرته و من حیوته و من شبابه لرمه»
با درود و سلام بر یگانه منجی عالم بشریت و نائب بر حقش که بنده مستکبران فریادرس مظلومان و آن جز امام امت کسی نیست.
پدر و مادر بزرگوارم از این که من در طی حیات خود نتوانستم حق فرزندی و جبران زحمات شما را بکنم معذرت میخواهم و امیدوارم که من را حلال کنید و من به پدر و مادری چون شما افتخار میکنم که هرگز مانع از رفتن من به جبهه نشدهاید؛ شما از خداوند بخواهید که از گناهان من بگذرد؛ زیرا که شما مقامتان نزد خداوند بسیار است آری مادرم پدرم امیدوارم که هرگز از شهادت من ناراحت نشده باشی.
مادرم هرگز نکند که برای من گریه کنی چون میدانی که حضرت زینب علیهالسلام در روز عاشورا وقتی به قتلگاه رسید. به برادر و برادرزادهها نگاه کرد سر را به آسمان بلند کرد و گفت: خدایا این قربانیان را به درگاهت قبول بفرما و از شما پدر و مادر بزرگوارم میخواهم که وقتی بر بالینم حاضر شدید چنین دعایی که حضرت زینب با آن حال پرشور و هیجان گفت شما هم بگویید.
آری من وصیتنامه را در ایام فاطمیه نوشتم ایام مربوط به فاطمه زهرا بود؛ مادرم بجای این که برای من گریه کنی به یاد فاطمه زهرا گریه کن خواهرانم از اینکه من شما را آزاری دادهام من را حلال کنید و حجاب خود را حفظ کنید که حجاب شما کوبندهتر از خون من است.
برادرانم اول شما را به ایمان و تقوا و پرهیزگاری دعوت میکنم بعد از شما میخواهم که راه من را ادامه دهید و شما هم اگر از من بدی دیدهاید به بزرگواری خودتان ببخشید و به این سخن از مولای خود علی «ع» توجه داشته باشید که میفرمایند: در دنیا کار هست و حساب نیست در آخرت حساب است و کار نیست .
دوستانم و برادران ستاد مقاومت را همچنین به تقوا و ایمان دعوت میکنم.
از خداوند میخواهم که به شما همیشه توفیق خدمت به اسلام و قرآن بدهد، زیرا که سرورمان علی «ع» میفرماید:
«من کمال السعادة السعی فی اصلاح الجهود» از کمال سعادت این است که آدمی در راه اصلاح جامعه سعی و مجاهده نماید.
از شما دوستان میخواهم که از خداوند برای من طلب آمرزش کنید و اگر از من رفتاری ناپسند دیدهاید به بزرگواری خودتان ببخشید و از دوستانم میخواهم که همیشه در خط امام کار کنند و ستاد مقاومتها را خالی نگذارند، زیرا هر چه هست و ریشه اسلام از این ستاد مقاومتهاست.
از کلیه دانشآموزان بخصوص همکلاسیهایم میخواهم که کلاً من را حلال کنند. ثانیاً درس بخوانند و با درسخواندن مشتی کوبنده بر دهان آمریکا و نوکران او بزنند؛ زیرا که مملکت ما به شما دانشآموزان عزیز احتیاج دارد.
از کلیه امت حزباللهی میخواهم که امام را هرگز تنها نگذارند.
پدر و مادرم دیگر چیزی ندارم که بگویم از تمامی دوستانم و فامیلها و آشنایان از جانب من حلالیت بطلبید مخصوصاً، افراد محله و شما میدانید که از سال ۶۵ به تکلیف رسیدهام و من احتیاج به مقداری نماز و روزه دارم و باز هم خجالت میکشم که بگویم و شما را بهزحمت بکشم.
اما مقدار ۲ سال نماز و یک ماه روزه برایم بخوانید.
مقداری پول صدقه بدهید به نیت این که حقالناس کسی گردن من است پدر و مادر بزرگوارم چه کنم چارهای ندارم امیدوارم که با این وصیت موجب ناراحتی نشده باشم.
از کلیه کسانی که به وصیت من گوش میدهند اگر حقی به گردن من دارند مرا حلال کنند.
پدرم از کسی که من پیش او در کوچکی قرآن قرائت میکردم از جانب من حلالیت بطلبید.
خوشا آنان که الله یارشان بی
که حمد و قل هوالله کارشان بی
خوشا آنان که دائم در نمازند
بهشت جاودان بازارشان بی
ای برندگان دنیا بهراستی به شما میگویم که شرافت و عزت آخرت را به دست نمیآورید مگر با ازدستدادن آن چه بدان وابستهاید و رهاکردن آن چه دوست میدارید.
ای اهل دنیا و ای امت مسلمان بدانید که هجرت وسیله ما، و جهاد سلاح ما، و شهادت سعادت ماست.
پروردگارا گناهان خود را جز تو آمرزندهای نمیدانم و زشتیهای خود را جز تو پوشانندهای نمیشناسم پس هر گناهانی که بجای آوردهام و هر خطایی که مرتکب شدهام بر من ببخشای.
لینک مطلب: | http://qomefarda.ir/News/item/46055 |