وی پس از چندی مجاهدت در منطقه فاو عراق با درگیری با رژیم مزدور بعث عراق در تاریخ ۹ اسفندماه ۱۳۶۴ به درجه رفیع شهادت نائل آمد. گفتنی است پرونده شهید در بنیاد شهید استان قم موجود است.
در ادامه خاطراتی را از زبان همسر این شهید والامقام را میخوانید.
شهید فردی بود بااخلاق و رفتار مناسب و معقول؛ در زمینه ایمان نیز ایشان فردی بود مؤمن و متعهد.
او چه در منزل با ما و چه با افراد دیگر بهخوبی و در نهایت ادب رفتار میکرد. احترامگذاشتن به افراد مسن بهخصوص مادر و پدرشان نیز یکی دیگر از خصوصیات ایشان محسوب میشد. برپایی نماز اول وقت یکی دیگر از خصوصیات ایشان بود و ارادتش به ائمه اطهار (ع) برای ما الگو بود. شهید با ورود به سپاه پاسداران انقلاب اسلامی اخلاق فوقالعادهای پیدا کرد و به فردی نرمخو تبدیل شد و این اخلاقش به خیل بیشمار خصوصیات بارزش افزوده شد.
شهید علاقه خاصی به حضور در مناطق جنگی داشت و بهطوریکه بعد از هر ۲ الی ۴ ماه که در منطقه بود تنها ۴۰ الی ۴۵ روز برای مرخصی به خانه میآمد.
بار آخر مرتب میگفت: من این بار که به منطقه بروم دیگر نخواهم رفت و برای همیشه منطقه را ترک کرده و در قم خواهم ماند. گویی خودش بهخوبی میدانست که این آخرین بار است. در زمانی که مرخصی بودن ما را برای مسافرت با خود به چند شهر برده و گفتند: «من این بار شما را به مسافرت آوردم؛ ولی بار دیگر خودتان باید اقدام به این کار بکنید.» تا آنکه بعد از اتمام زمان مرخصی و رفتن ایشان به منطقه خبر شهادت ایشان را آوردند.
روزی که عازم منطقه بود، رفتار و کردارش با همیشه متفاوت بود. گویی خودش بهخوبی میدانست که دیگر باز نمیگردد؛ هنگام رفتن خیلی سفارش بچهها را به من میکرد. از من خواست که بچهها را خوب تربیتکرده و ایشان را ترغیب به خواندن درسشان کنم. آن زمان هنوز فرزند آخرمان به دنیا نیامده بود، به من سفارش کرد که اگر فرزندمان پسر بود نامش را قاسم بگذارم و بعد عازم منطقه شد.
من در آن زمان خوابی ندیدم؛ ولی خودم انتظار این خبر را هر لحظه میکشیدم. خصوصاً که حرکات و سکنات ایشان را هم دیده بودم. آن وقتها منزل مسکونی ما نیمه ساخت بود، وقتی کسی درب منزل را میزد ابتدا از زیر درب ورودی به کفشهای آن فرد نگاه میکردم تا ببینم پوتین به پا دارد و از سپاه آمده است یا نه تا آنکه خبر شهادت ایشان را برایمان آوردند.
لینک مطلب: | http://qomefarda.ir/News/item/50739 |