اگر چه در فصل نصفه و نیمه ابتدای حضور درویش در پرسپولیس این تیم با او جامی نگرفت اما در فصل ۱۴۰۲-۱۴۰۱ پرسپولیس با درخشش کادر فنی و بازیکنانش سهگانه تاریخی را کسب کرد و قهرمان لیگ برتر، جام حذفی و سوپرجام شد تا دوران مدیریت درویش با موفقیت همراه شود. این روند در فصل ۱۴۰۳-۱۴۰۲ نیز با قهرمانی در لیگ برتر ادامه داشت و در آسیا هم پرسپولیس کجدار و مریز پیش میرفت اما امسال چیزی بر وفق مراد سرخها پیش نرفت.
درست است که با تعلل بدموقع تیم فوتبال تراکتور تبریز و پیروزی ناپلئونیوار سرخپوشان مقابل نساجی در مازندران باز هم امید به قهرمانی و شرایط حضور در کورس صدرنشینی به اردوگاه خسته و پرحاشیه سرخپوشان برگشت اما جامعه هواداری آگاه باشگاه پرسپولیس (و نه همه آن) در جریان این قضیه هستند و متفقالقول به این امر واقفاند که مقصر اصلی جام نگرفتن احتمالی، حذف از آسیا و جام حذفی فقط و فقط تصمیمات درویش است.
انتخاب خوانکارلوس گاریدو به سرمربیگری پرسپولیس پس از قهرمانی با اوسمار ویهرا، از دست دادن ستارههای مهمی مثل مهدی ترابی، علیرضا بیرانوند و دانیال اسماعیلیفر، خریدهای اشتباه و عجیبی نظیر سعید مهری و فرشاد احمدزاده و ناتوانی در عقد قرارداد با بازیکنانی مثل مهدی لیموچی؛ از اهم مسائلی هستند که درویش به طور مستقیم یا غیرمستقیم در آنها دخالت داشت و طبیعتاً در باشگاه، تمام تصمیمات و اتخاذ یا رد آن بر عهده اوست.
سه سرمربی در یک فصل، ناکامی محض در سوپرجام، ناکامی در لیگ نخبگان آسیا، شکست به سپاهان و حذف از جام حذفی و به درازا کشیدن کار قهرمانی و شاید حتی از دست رفتن آن پس از قهرمانی فصل قبل؛ رضا درویش را در تنگنا قرار داده. از سویی دیگر، مدیریت تیم از دست درویش و یارانش در رفته و باندبازی فاحشی در رختکن پرسپولیس وجود دارد که سواثرات آن را هر هفته در مصاحبهها یا در زمین بازی شاهد و ناظر هستیم.
از سمتی دیگر؛ درویش نشان داده اگر حرف زدن بلد نیست، حرف نزدن را هم نیاموخته. وقتی یک مدیر در پاسخ به خشم هواداران بگوید: «من که قرار نیست گل بزنم»، یعنی همهچیز از کنترل خارج شده؛ یعنی نهتنها درک درستی از مسئولیت خود ندارد، بلکه حاضر است با کنایه، نمک به زخم هواداری بپاشد که یک فصل پر از حاشیه، بیثباتی و تصمیمهای متناقض را تاب آورده و حالا صبحبتی مثل حمید درخشان را میشنود.
درویش وظیفهاش گلزنی نیست اما وظیفه داشت بهترینها را برای پرسپولیس به خدمت بگیرد؛ چه روی نیمکت و چه در زمین. نه این که سه تن از ستارهها را به رقیب مستقیم بدهد و تراکتور را در یک قدمی قهرمانی قرار بدهد و از آن بدتر، بهجای آنها، بازیکنانی جذب شدند که نه از نظر فنی، نه از نظر ذهنی، در حد پرسپولیس نبودند. لوکاس ژوآئو که نه کیفیت داشت و نه انگیزه، نه خاطرهای برای هوادار ساخت و نه گرهای از بازیها باز کرد و نبیل باهویی پروندهاش بهقدری بد مدیریت شد که حتی امکان جذب جانشین هم از دست رفت.
برخی اتفاقات و بحرانها در این باشگاه بهخصوص در ماههای اخیر باعث شده صدای اعتراض هواداران چه در فضای مجازی و چه در استادیومها بلندتر از قبل شنیده شود و به نظر میرسد ناکامیهای پیاپی قرمزها در فصل جاری باعث شده مدیریت بانکشهر که عمده سهام این باشگاه را در جریان خصوصیسازی آنها در اختیار گرفته، به فکر ایجاد تغییرات در رأس باشگاه بیفتد و شاید این اقدام را قبل از پایان فصل به سرانجام برساند.
بر کسی پوشیده نیست که ثبات مدیریتی همواره نقطه قوت باشگاه پرسپولیس دربرابر رقیب سنتیاش بوده اما بعضی وقتها آب که یک جا راکد بماند، دیگر قابل استفاده نیست. اتفاقی که در باشگاه پرسپولیس افتاده همین مثال را متبلور میکند و از این رو میتوان گفت اگر مدیران کنسرسیوم بانکی درک کنند، کرونومتر زمان برای پایان درویش بیقرار است و همه منتظر خروج او از ساختمان باشگاه پرسپولیس هستند.
لینک مطلب: | http://qomefarda.ir/News/item/53532 |