کارشناس مسائل سیاسی گفت: اشغال ایران در شهریور ۱۳۲۰ توسط متفقین نشان داد قدرتهای بزرگ به حاکمیت کشورهای ضعیفتر احترام نمیگذارند.
خدابخش عبدلی در گفتگو با خبرنگار گروه سیاسی
پایگاه خبری تحلیلی «قم فردا» اظهار داشت: اشغال ایران توسط متفقین در شهریور ۱۳۲۰ پیشزمینه و دلایلی از جمله ایران پل پیروزی متفقین بود و منابع نفتی، نفوذ آلمان نیز در این اشغالگری مؤثر بود.
وی افزود: ارتش ایران علیرغم مدرنیزاسیون ظاهری، تجهیزات کهنه و ساختار فرماندهی ضعیفی که داشت، تنها توانست در چند نقطه مقاومت کوتاه و پراکندهای نشان دهد.
کارشناس مسائل سیاسی با اشاره به اینکه اشغال ایران تأثیرات فوری و بلندمدت ویرانگری داشت، گفت: قحطی بزرگ (۱۳۲۲-۱۳۲۱) فاجعهبارترین پیامد اشغال بود و میلیونها نفر از مردم ایران را به کم مرگ کشاند.
وی اضافه کرد: تضعیف حاکمیت ملی نیز نتایج و تأثیرات بلندمدت تاریخی این اشغال بود و این واقعه نشان داد که قدرتهای بزرگ به حاکمیت کشورهای ضعیفتر احترام نمیگذارند در همین جهت احساس تحقیر ناشی از اشغال، به رشد احساسات ملیگرایی و ضد خارجی دامن زد که بعدها در جنبش ملیشدن صنعت نفت تبلور یافت.
عبدلی تصریح کرد: حضور نیروهای خارجی برای بسیاری مترادف با فقر، قحطی و تحقیر بود. حضور سربازان آمریکایی و بریتانیایی در خیابانها، نوعی جهانیشدن اجباری را ایجاد کرد.
وی در پاسخ به این پرسش که امروز و پس از گذشت بیش از هشت دهه، مهمترین درسی که جامعه بینالملل و بهویژه قدرتهای بزرگ باید از این واقعه بگیرند چیست؟ گفت: درس اصلی، بسیار ساده بوده؛ اما همیشه نادیده گرفته شده است و آن هم احترام به حاکمیت ملی و تمامیت ارضی کشورها، فارغ از اندازه و قدرت آنها است.
کارشناس مسائل سیاسی افزود: اشغال ایران نشان داد که نقض حاکمیت یک کشور، حتی با «نیت خوب» یا «دلایل ضروری جنگی»، اجتنابناپذیر به فاجعه انسانی، بیثباتی سیاسی و ایجاد کینههای تاریخی عمیق منجر میشود.
عبدلی گفت: جامعه بینالملل باید بداند که امنیت واقعی از طریق همکاری و احترام متقابل به دست میآید، نه از طریق تحمیل زور و نقض حق حاکمیت ملتها، این واقعه یک پرانتز تاریک در تاریخ دیپلماسی جهانی است که باید همواره به عنوان یک هشدار مورد توجه قرار گیرد.
وی ادامه داد: درست است که در قرن ۲۱، اشغال نظامی کلاسیک و تمامعیار به سبک قرن بیستم مانند اشغال ایران توسط متفقین یا فرانسه توسط نازیها کمتر مشاهده میشود، اما این به معنای پایان «اشغالگری» نیست، بلکه اشکال آن پیچیدهتر، چندبعدی و اغلب غیرمستقیمتر شده است.
کارشناس مسائل سیاسی گفت: در عصر حاضر، اشغال بیشتر در قالبهای اشغال اقتصادی از جمله تحریمهای فلجکننده، سلطه بر منابع کلیدی، وامهای بینالمللی با شروط سنگین، اشغال اطلاعاتی و سایبری از جمله جنگ روانی و دستکاری افکار عمومی، عملیات سایبری، اشغال از طریق نمایندگان غیرمستقیم و جایگزینی سربازان خودی با نیروهای نماینده رخ میدهد.
عبدلی اضافه کرد: همچنین حمایت از گروههای شبهنظامی و ایجاد پایگاههای نظامی نیز نوعی اشغالگری است.
کارشناس مسائل سیاسی عنوان داشت: اشغال نرم هم این روزها تبدیل به ابزار دشمن شده است این مفهوم به تسلط فرهنگی و ارزشی اشاره دارد از جمله جهانیسازی یکسانساز که تحتفشار فرهنگ مسلط جهانی، فرهنگها، زبانها و سبکهای زندگی بومی ممکن است به حاشیه رانده شوند و هویت ملی تضعیف شود.
عبدلی گفت: استعمار دیجیتال نیز همان تسلط شرکتهای فناوری چندملیتی بر دادهها و اطلاعات شخصی شهروندان کشورهای دیگر، یکشکل جدید از وابستگی و از دست دادن حاکمیت بر دادههای ملی را ایجاد کرده است.
وی افزود: در قرن ۲۱، «اشغال سرزمین» تا حد زیادی جای خود را به «اشغال اقتصاد، اطلاعات و فرهنگ» داده است. البته، مورد فلسطین یک استثنای غمانگیز و آشکار است که در آن اشغال نظامی کلاسیک و مستقیم همچنان پابرجاست. اما در سایر نقاط جهان، قدرتها ترجیح میدهند بهجای هزینهبری و ریسک بالای اشغال نظامی، از ابزارهای غیرمستقیم برای پیشبرد اهداف خود استفاده کنند.
انتهای خبر/170