نقشآفرینی نخبگان از چنان اهمیتی برخوردار است که حضرت سیدالشهداء علیهالسلام، یک سال قبل از حماسه عاشورا، در حج سال ۵۹ هجری، حدود ۷۰۰ نفر از صحابه و تابعین را در سرزمین منا گرد آوردند و رسالت تاریخی خواص و نخبگان را به آنها یادآور شدند؛ اما بیحرکتی و سکوت نخبگان، فاجعهای آفرید که تا همیشه تاریخ را داغدار کرد. عدم نقشآفرینی نخبگان، آنطور که باید و شاید، بلیهای نیست که تنها پیامدهایش در حرکت امام حسین علیهالسلام نشان داده شده باشد؛ بلکه ریشه در تاریخ بشر دارد. مصادیق بسیاری از نخبگان را میتوان نام برد که در وقت ضرورت از نقشآفرینی خود غافل شده و نسبت به آنچه باید سخن میگفتند، لب فروبستند و مصداق این سخن سعدی شیرازی شدند که گفت: دو چیز طیره عقل است دم فرو بستن به وقت گفتن و گفتن به وقت خاموشی سخن از درددل کوتاه کنم و در این مجال گامهایی عملی پیش آرم تا شاید زین پس تاریخ، کمتر شاهد صحنههای تاریک ترک وظیفه از سوی خواص و نخبگان باشد.
در موضوع نخبگان یک سطح از بحث، اقسام نقشآفرینی ایشان از قبیل کمک به شناسایی اشخاص صالح برای تصدی امر حکومت در راستای تحقق تام نظام امت و امامت است که در جای خود نیازمند بحث و تفصیل است؛ اما سطح مهمتر و البته کمترپرداختهشده، واکاوی ریشهها، دلایل و علل عدم نقشآفرینی نخبگان است. یادداشت پیشرو، به این موضوعی نگاهی اجمالی در سه ساحت بینشی، گرایشی و کنشی انداخته است.
۱- در ساحت بینشی اشکال آن است که گویا برخی از نخبگان هنوز باور به الگوی نظام امت و امامت به مثابه الگوی مطلوب حکمرانی برای نظام جمهوری اسلامی ایران که هم برآمده از بنیانهای این نظام بوده و هم تأمینکننده اهداف آن است، ندارند. با وجود اشکالات جدی در الگوهای رایج حکمرانی غرب و شرق نظیر لیبرال دموکراسی و امثال آن، برخی از نخبگان همچنان اصرار دارند که مرغ همسایه را غاز جلوه دهند و الگوهای دیگر را با اقتضائات جامعه ایرانی و نظام جمهوری اسلامی متناسبتر بدانند.
در این ساحت، گام عملی، اصلاح بینش کسانی است که در اندیشه به خطا رفتهاند. باید دانست الگوهای رایج در اداره کشورهای خاستگاه همان اندیشهها که تا حدود زیادی برآمده از تحولات تاریخی همان کشورها بوده است نیز، درمانده شدهاند؛ چه برسد به اینکه کشور ایران خاستگاه آن اندیشهها نبوده است و نظام جمهوری اسلامی نیز، با اقتضائات آن اندیشهها، سنخیت و هماهنگی ندارد؛ چرا که جمهوری اسلامی طرحی است نو که با رهبری امام خمینی (ره) و نقشآفرینی نخبگان و همراهی مردم، درانداخته شد. بلندمرتبه باد نام شهید مظلوم انقلاب اسلامی، آیتالله دکتر بهشتی که گفت: «برداشت تشیع راستین از اسلام، مناسبترین نام را براى این نظام قبلاً پیشبینى کرده است... نظام امت و امامت. نظام سیاسى اجتماعى جمهورى اسلام، نظام امت و امامت است و حق این است که با هیچ یک از این عناوینى که در کتابهاى حقوق سیاسى یا حقوق اساسى آمده، قابل تطبیق نیست. اتفاقاً یک بار انقلابیون ایران این تجربه را کردند و پاى چشمشان خورد. براى رهایى از استبداد انقلاب کردند. بعد گفتند حالا مىدانید چه جایش بگذارید؟ مشروطه. چون این عنوانى که براى نظام جدید انتخاب شده بود، عاریهاى بود و مربوط به فرهنگ اسلام نبود، حتى آن تأثیرى را که در صاحبان اصلى این فکر عاریتى مىتوانست داشته باشد، براى ما نداشت. خاصیت چیز عاریتى همین است.
به همین دلیل، ما فکر مىکنیم عنوان نظام ما باید نظام امت و امامت باشد؛ منتها، در اثناى انقلاب، چون این عنوان هنوز براى توده مردم روشن نبود، به عنوان شعار اول، حکومت اسلامى انتخاب شد که بسیار هم خوب و گویا بود و سپس وقتى معلوم شد این نظام حکومتى رئیس جمهور هم دارد، آنوقت گفته شد جمهورى اسلامى؛ ولى نام راستین و کامل این نظام، «نظام امت و امامت» است.»
پس گام نخست در راستای جریان نظام امت و امامت از مناسبات کلان به خردهنظامهای جامعه، باور نخبگان به این سخن است که الگوهای حکمرانی موجود نمیتوانند تامین کننده مطلوب باشند و باید به نظام سیاسی اسلام که همان نظام امت و امامت است، روی آورد و اقتضائات آن را به درستی شناخت.
۲- ساحت دوم، ساحت گرایشی نخبگان است. در این ساحت باید «انگیزه» و «اراده» نخبگان برای اقدام و عمل تقویت شود و تقویت این دو مرهون داشتن «امید» است. از امام صادق علیه السلام منقول است که فرمودند اگر نیت انسان بر کاری قوی بود، بدن و جسم او نیز با وی همراهی خواهد کرد؛ اما وقتی که ابر ناامیدی بر سر نخبگان و خواص سایه میاندازد و نیت و اراده برای انجام کار سست میشود، بدن و جسم نیز همراهی نمیکند و گامی برای پیمودن مسیر برداشته نمیشود. لذاست که رهبر معظم انقلاب در بیانیه گام دوم انقلاب، بر روی عنصر «امید» تأکید ویژهای کرده و فرمودهاند: «پیش از همهچیز، نخستین توصیهی من امید و نگاه خوشبینانه به آینده است. بدون این کلید اساسیِ همه قفلها، هیچ گامی نمیتوان برداشت. آنچه میگویم یک امید صادق و متّکی به واقعیّتهای عینی است. اینجانب همواره از امید کاذب و فریبنده دوری جستهام؛ امّا خود و همه را از نومیدی بیجا و ترس کاذب نیز برحذر داشتهام و برحذر میدارم.»
اگر دشمن بتواند با سیاهنمایی وضع موجود و بزرگ جلوه دادن مشکلات و کوچک جلوه دادن پیشرفتها، امید را از نخبگان دانشگاهی و حوزوی بزداید، به راحتی خواهد توانست قدرت عمل را از آنان بگیرد. از این رو در ساحت دوم، ما نیاز به تقویت انگیزهها با نگاه امیدوارانه به آینده داریم.
۳- ساحت سوم، ساعت کنشی و رفتاری نخبگان است. آسیب و لغزشگاه این ساحت، کسالت و سستی و تنبلی و بیحوصلگی است. گاهی برخی از نخبگان در ساحت بینشی به مطلوبیت الگوی امامت و امت معترفاند و در ساحت گرایشی نیز تلاش میکنند که انگیزه و امیدشان را قوی نگه دارند، اما در ساحت کنشی آن چنان دچار رخوت و سستیاند، که دست به هیچ اقدامی نمیزنند. چاره این کار نگاه به الگوهای خستگیناپذیر عرصه عمل و جهاد همچون چمرانهاست که پای در راه نهادند و بر بیحوصلگیها غلبه کردند و همواره این ندا در گوششان بود که «از تنبلى و بىحوصلگى پرهیز کن؛ چون اگر تنبلى ورزى کار نکنى و اگر بىحوصله باشى، حقّى را نپردازى.»
کوتاهسخن این وجیزه را تلنگری از خیام نیشابوری قرار میدهم و خطاب به خودم و همه جوانان کشورم و نخبگان و دغدغهمندان کار برای انقلاب اسلامی، عرض میکنم که:
در خواب بدم مرا خردمندی گفت کاز خواب کسی را گل شادی نشکفت
کاری چه کنی که با اجل باشد جفت برخیز که زیر خاک میباید خفت
لینک مطلب: | http://qomefarda.ir/News/item/11436 |