پس از این مأموران تحقیقات خود را برای دستگیری البرز ادامه دادند که متوجه شدند وی پس از حادثه به مکان نامعلومی گریخته است. در حالی که چند روزی از حادثه گذشته بود به مأموران خبر رسید که سروش به هوش آمده و قادر به حرف زدن است. وی در شرح ماجرا گفت: البرز دوست قدیمی من است. ما هر دو ورزشکاریم. من کشتی گیرم و او والیبالیست است. روز حادثه داخل پارک بودیم البرز، اما حالش خوب نبود که ناگهان چاقویی از جیبش در آورد و قصد داشت از من زورگیری کند. ابتدا فکر کردم شوخی میکند، اما وقتی متوجه شدم قصد زورگیری دارد در برابرش مقاومت کردم که در نهایت با چاقو مرا زخمی کرد و وقتی خونین روی زمین افتادم از ترس فرار کرد. پس از این مأموران تحقیقات خود را برای دستگیری متهم ادامه دادند تا اینکه وی را در محل شناسایی و دستگیر کردند.
متهم صبح دیروز برای بازجویی به دادسرای ویژه سرقت منتقل شد و در مقابل قاضی رستمی، بازپرس شعبه چهارم دادسرای امور جنایی با اعتراف به درگیری در بازجویی زورگیری از دوستش را انکار کرد و مدعی شد که روز حادثه دوستش حالت عادی نداشته و به او فحاشی کرده که او را با چاقو زدهاست. متهم برای ادامه تحقیقات و مشخص شدن صحت و سقم حرفهایش در اختیار کارآگاهان پلیسآگاهی قرار گرفت.
گفتگو با متهم
خودت را معرفی کن؟
البرز هستم ۲۰ساله و والیبال بازی میکنم.
بیشتر توضیح بده؟
از دوران کودکی علاقه زیادی به والیبال داشتم و به همین سبب شروع به تمرین کردم. تا اینکه وارد تیمهای معروفی مثل جوانان پرسپولیس شدم.
الان هم بازی میکنی؟
من هر روز تمرین والیبال میکنم. سالهاست الگویم سعید معروف است و تلاش زیادی میکنم مانند سعید معروف جزو هفت بازیکن مطرح و گران دنیا شوم. دوست داشتم مثل او معروف شوم و با تیمهای مطرح دنیا قراردادهای میلیاردی ببندم و نه تنها در بین دوستان و بستگانم معروف بشوم که در دنیا هم شناخته شدهباشم، اما ۱۸روز قبل به خاطر یک اشتباه مسیر زندگیام عوض شد.
چرا؟
آن روز برای تفریح به پارک محله رفتم که سروش هم آنجا بود. با دو نفر از دوستانم در حال حرف زدن بودم که سروش به نزدیک من آمد. او حالش خوب نبود انگار مست بود که به بهانهای شروع به فحاشی کرد. به نزدیکش رفتم و نصیحتش کردم که فحش ندهد، اما فایدهای نداشت که ناگهان با چاقو به من حمله کرد. سپس من هم برای دفاع از خودم چاقویم را از جیبم در آوردم و، چون از او تند و تیزتر بودم به سرعت دوضربه به کتف و سینه او زدم.
بعد چه شد؟
وقتی خونی شد و روی زمین افتاد از ترس فرار کردم که ساعتی بعد فهمیدم ضربات من کاری بوده و سروش به کما رفته است. فکر اینکه سروش به قتل برسد و من قاتل شوم دیوانهام کرده بود تا اینکه متوجه شدم او به هوش آمدهاست و به تهران برگشتم و دستگیر شدم.
الان چه حسی داری؟
از اینکه زندگی و آیندهام را تباه کردم، خیلی ناراحت هستم، اما از اینکه الان قاتل نیستم خیلی خوشحالم.
شاکی ادعا کرده که قصد زورگیری داشتی؟
نه، دروغ میگوید من اصلاً سارق یا زورگیر نیستم.