بیست و دومین قسمت از برنامه «۱۰:۱۰ دقیقه» با حضور آیتالله خاتمی عضو مجلس خبرگان برگزار شد. آیتالله خاتمی در این گفتوگو به موضوعهای مختلفی همچون مسائل اقتصادی کشور، فضای مجازی و حاشیههای اخیر درباره خود پرداخت.
اهم اظهارات خاتمی به شرح زیر است:
* برخی نقدها در فضای مجازی هتاکی و اهانت است و من در شأن خودم نمیدانم که به هتاکی و بیادبیها جواب دهم.
* سال ۶۸ بود که خرداد امام(ره) به رحمت خدا رفتند و مقام معظم رهبری مسئولیت رهبری جامعه را بر عهده گرفتند، مرداد ماه بود، دوماه بعد از رهبری ایشان، از دفتر ایشان زنگ زدند که آقا شما را به عنوان هیات امنای مرکز تحقیقات کامپیوتری علوم اسلامی منصوب کردند. آن روز اصلا کامپیوتر و اینترنت و اینها به این گستردگی نبود، اولین وظیفهای که بر عهده خودمان احساس کردیم و انصافا باید بگویم اولین اقدام موثر این مرکز معرفی کامپیوتر بود، یادم هست کامپیوتر را منزل علما بردند و میگفتند که این کاراییها را دارد.
*توییتر را اصلا وارد نشدهام به دلیل آنکه به من خبر دادند نظام ورود به توییتر را ممنوع کرده است، کار ندارم چه شد، چه کسانی عضو شدند و چه کسانی عضو نشدند، من از همان اول در توییتر فعال نبودم، بله، در اینستاگرام ورود کردم اما دفعه اول بلافاصله هجمه آوردند و به اصطلاح فضای مجازی... حذف را چه میگویند؟
*احساسم هم این است که مثل این که بعضیها که خیلی دم از فضا، حرفها و نقدهای باز میزنند ظرفیتشان به اندازه ته استکان هم نیست! به جای آنکه به اندازه دریا باشند به اندازه ته استکان هم نیستند و فقط میخواهند حرفها و فحاشیهای خودشان شنیده شود و احساسم این است، گویا عدهای بیکار فقط کارشان اهانت و هتاکی در این عرصه است و در این هتاکی هم اصولگرا و اصلاح طلب و اینها ندارد، هر که مربوط به نظام هست مورد هتاکی اینها قرار میگیرد. در اینستاگرام نیستم. در عرصه تلگرام هم وقتی ممنوع شد، بیرون آمدیم.
* بعد از آنکه نظام مصلحت را بر این دید که کانال تلگرام نباشد دیگر احساس وظیفه آن چنانی در بخشهای دیگر در اینکه پیام بگذارم ندیدم.
*قصه تریبون نماز جمعه حساس است، بنده سیداحمد خاتمی هرچه که دلم خواست در خطبه نمیگویم و با مسئولان نظام و مسئولان برجسته نظام مشورت میکنم. نمیخواهیم آن تریبون وسیلهای برای تحریک و تشویق مردم شود که مردم به خیابان بیایند، بنده هرگز چنین کاری نکرده، نمیکنم و نخواهم کرد، اما تنها تریبون ما که تریبون نماز جمعه نیست.بنده عضو کمیسیون تحقیق و عضو هیئت رئیسه مجلس خبرنگان رهبری هم هستم، قبل از این ماجراها تذکر شفاهی و کتبی میدهیم و تمام نطقهایی که آقایان خبرگان دارند، به مسئولان ارسال میشود. حق دارید بگویید که چرا اطلاعرسانی نمیکنید. بله، ما در اطلاعرسانی کوتاهی کردیم، اما نه اینکه کار نکرده باشیم.
*همین جا به صراحت میگویم، روحانیت هیچ وقت اپوزیسیون دولت، قوه قضائیه و مجلس نیست، اما اگر گوش نکردند به مراحل دیگر میرسیم، چه کسی گوش نکرد؟ قوه قضائیه گوش نکرد؟ قوه قضائیه مسئول دارد، آن مسئول عزیز را میخواهیم که توضیح دهد و اگر توضیح قانع کننده بود، آن را میپذیریم. به طور مثال اگر بگوید که ما نمیتوانیم و در این عرصه از دست ما ساخته نیست یا قوه مجریه را میخواهیم.
*اینکه میگوییم قوهای را به منظور پاسخگویی میخواهیم منظورم مجلس خبرگان و نه همه روحانیت است. نهادهایی که در این عرصه قانون به اینها اختیار داده است، از آنها سوال میکنیم. در طی این دو اجلاس حداقل مسئولان محترم آمدند و به صراحت میگویم که چالشی صحبت کردند یعنی با منطق و با استناد در همه عرصهها صحبت کردند؛ پس اینکه در این ۴۰ سال روحانیت کجا بوده است؟ بله، میگویم که روحانیت با نجابت رفتار کرده است.
*خرید به معنای اینکه از ماشین پیاده شوم و میوه و امثالهم را بخرم، به صراحت میگویم با توجه به قصه حفاظت خیر خودم خرید نمیکنم اما از اوضاع دقیقا خبر دارم.
* بخشی از آن در بازار است، ما به حرم وقتی برای زیارت میرویم از اولی که وارد حرم میشویم تا وقتی زیارت میکنیم مردم میتوانند بدون هیچ ممنوعیتی با ما صحبت کنند.
*محافظان میگذارند و شاهد هستند که اگر عزیزی از جهت حفاظتی دست مردم را میگیرد به او تذکر میدهم و میگویم هر کسی میخواهد بیاید. محافظین خود به این نکات توجه دارند. مردم در سخنرانیهای عمومی نیز میتوانند حرفهای خود را مستقیم بزنند. همچنین نامههای عمومی مردم در ستاد نماز جمعه به دست ما میرسد. من فقط مانده است که بروم میوه بخرم. این کارها کارهای سمبلیک است. بگذارید ما با مردم خودمان باشیم. صریح باشیم. بازار رفتن و در عکسها حضور داشتن کارهای سمبلیک است و فقط به درد فضای مجازی میخورد که [مثلا] خاتمی خیلی مردمی است! من اهل اینگونه کارها نیستم. من میخواهم همانطور که هستم باشم. مردم با ما رابطه دارند اگر یک روز سمبلیک به بازار برویم حل نمیشود.
*حفاظتی که برای ما قرار داده شده است، تشریفاتی نیست، شورای امنیت ملی برای ما تصمیم گرفته است و اگر روزی شورای امنیت عمومی تصمیم گرفت که هیچکدام از اعضای خبرگان محافظ نداشته باشند. ما تسلیم هستیم. اما این نمیشود که من بخواهم برای نان خریدن بروم و دونفر همراه من در صف بایستند، آیا این کار درست و پسندیدهای است؟ من این را هم بگویم، اگر خواستید این را حذف کنید؛ اول انقلاب فردی روحانی به تلویزیون آمده بود که بیل میزد شنیدم امام راحل مخالفت کردند و فرموده بودند چرا چنین شخصی را آوردهاید؟ کدام یک از ما روحانیون بیل میزنیم؟ حالا در کل کشور چند تا روحانی کشاورز هستند و بیل میزنند اما اکثر روحانیون اینگونه نیستند. بگذار آن طور که هستیم خودمان را معرفی کنیم.
* خانه کوچکتری داشتم، این خانه را ۵۰ میلیون تومان در آن سال در قم خریدیم و ۳۰ میلیون تومان هم خرج کردیم که به مرحله نازککاری به اصطلاح رسید. صاحبخانهای که به ما فروخته بود زیرزمین زیر حیاط را خالی کرده بود برای اینکه سونا درست کند، من به او گفتم نمیخواهد این کار را انجام دهید من آنجا را انباری میکنم. او گفت: آقا نعمت خدا و حلال خدا که بر شما حرام نیست! این بازیها چیست. به او گفتم اگر من اینجا را حمام سونا درست کنم اولین کسی که اینجا و آنجا پشت من حرف خواهد زد تو هستی. از ما انتظار ندارند که در خانه ما حمام سونا باشد. در پریزهای برق حتی گفت که برویم پریزهای رنگ طلایی بگیریم، گفتم همان سادهاش را بگیرید، ما در همان خانه ساده زندگی کنیم و نگویند پریز خانه فلانی طلایی است، نمیگویند رنگ طلایی است.
* با ریا مخالفم. اینکه خانه، خانه بسیار شیکی باشد، اما ظاهر آن را سیمان بزنند که مردم نگویند خانه فلانی شیک است، من معتقدم همانگونه که هستید باید زندگی کنید، ولی ساده. باید جوری زندگی کرد که اگر مجری پرسید خانه شما چطور است با خیال راحت آن را بگویید. مثل من که بنده به خیال خودم طوری زندگی کردم که راحت آن را گفتم.
*این را برای اولین بار است که میگویم، خانه ما وقتی ساخته شد یکی از علمای تهران که اکنون به رحمت خدا رفته است، به من گفت: من دوستی دارم ظاهرا در کاشان که کارخانه فرش دارد، به او میگویم که بیاید خانه شما را اندازه کند و ببیند چند فرش ماشینی لازم دارد. من فکر کردم او به عنوان چشمروشنی میخواهد فرشها را به من هدیه دهد، اما وقتی فرشها را اندازه گرفت و در ادامه گفت که این فرشها هزینهاش دو میلیون تومان میشود، گفتم قرار بود هدیه بیاورید، من اگر قرار بود خودم پول فرشها را بدهم والله موکت میخریدم. چون با موکت زندگیم حل میشد.گفت این حرفها نیست، پولش را بدهید.
* ازدواج ما اصلا سیاسی نبوده است. من در انتخاب دامادها چیزی که به قول طلبهها بشرط لا بودم یعنی اصرار داشتم که سیاسی نباشند. دامادهای ما هیچ کدام از خانواده مقامات سیاسی