پروانه با چند پسر جوان در زمانهای مختلف آشنا شد. در حالی که با برخی از آنها در همان دوران کوتاه دچار روابط عاشقانه شده بود و آنها وضعیت مالی و اجتماعی خوبی هم داشتند، اما چون آنها از نظر پروانه زندگی لاکچری نداشتند خیلی زود به خواستگاری آنها جواب منفی میداد.
روزها گذشت و دختر جوان در رویای خود در انتظار مرد رویاهایش بود. درآخرین روزهای سال ۹۶ دخترخاله پروانه به خانه آنها رفت و با خوشحالی و لبخند به پروانه گفت که مرد رویاهایش را پیدا کرده است.
دخترخاله جوان گفت: شاهین مدیر یک شرکت بزرگ است که از چندی قبل در جمع دوستان خانوادگی مان حضور پیدا کرده است و با شوهرم نیز رابطه خوبی دارد. همسرم در صحبت هایش با شاهین متوجه شده که او قصد ازدواج دارد. تصمیم گرفتیم با تو آشنا شود و خودتان تصمیم بگیرید.
روز دیدار
پروانه لباسهای شیک به تن داشت. ساعت ۵ عصر بود که گوشی موبایلش به صدا در آمد. شاهین میخواست جلوی در خانه شان بیاید تا برای شناخت بیشتر با هم به یک کافه رستوران بروند.
شاهین سوار بر خودروی پورشه جلوی در خانه پروانه منتظر بود تا این که دختر جوان از خانه خارج شدو سوار بر خودروی لوکس مرد شیک پوش برای اولین بار مرد رویاهایش را دید.
پروانه در نگاه اول با توجه به خودرو و لباسهای شیک شاهین، نگاه مثبتی به این آشنایی داشت و وقتی با هم به رستوران رفتند صحبتها درباره آینده و زندگی مشترک شروع شد.
شاهین به خوبی سخنوری میکرد و همه اولویتهای فکری که پروانه از همسر آینده اش در ذهن داشت، یکی پس از دیگری تیک میخورد و پس از دومین قرار ملاقات وقتی هر دوی آنها نظرشان برای ازدواج با هم مثبت بود تصمیم گرفتند مراسم خواستگاری با حضور بزرگ ترها برگزار شود.
مراسم خواستگاری
خانواده شاهین با دسته گل بزرگی که در دست داشتند وارد خانه عروس شان در شمال تهران شدند و خانوادهها با توجه به این که دختر و پسر جوان از قبل حرف هایشان را زده بودند، شروع به صحبتهای سنتی کردند و در همین جلسه درباره مهریه حرف زدند.
در پایان این جلسه قرار عقد و جشن عروسی با مهریه ۳۱۴۰ سکهای نهایی شد.
خیلی زود مراسم عقد برگزار شد و دو ماه پس از مراسم عقد، شاهین یک جشن عروسی مجلل در یکی از هتلهای معروف تهران برگزار کرد و دختران فامیل درحالی که همگی به پروانه میگفتند به رویای همیشگی ات رسیدی، برایش آرزوی خوشبختی میکردند.
ماه عسل
سال ۹۷ پروانه و شاهین پس از برگزاری جشن عروسی برای ماه عسل خود ابتدا به شهر ونیز ایتالیا و سه روز بعد به پاریس رفتند.
پروانه وقتی به پاریس رسید احساس کرد شاهین مرد دیگری شده و از نظر رفتار و اخلاق متفاوت با روزهای اول است.
پروانه اولویتهای بعدی زندگی اش اخلاق و رفتار و عشق بود، وقتی به پاریس رسید دید شاهین مرد شلخته و راحتی است و آن مرد خوش زبان و سخنور نیست.
شاهین در حالی که مرد ثروتمندی بود، اما از نظر اخلاقی و دید پروانه مردی لمپن دیده شد و زمانی که این مرد شروع به خوردن مشروبات الکلی کرد، چهره واقعی خودش را نشان داد و حتی به نوعروس خود بددهنی کرد.
پروانه نمیتوانست اعتراضی کند، چون انتخاب خودش برای زندگی و اولویت اولش لاکچری بودن طرف مقابلش بود. این سفر با ناراحتی پایان یافت و آنها به ایران بازگشتند.
شاهین در دفاع از خودش در پایان سفر گفت: در این مدت سعی کردم مثل خواسته تو رفتار کنم، اما دیگر نتوانستم و حالا خود واقعی ام هستم.
درخواست طلاق
نوعروس جوان با تمام مشکلاتی که در رفتارهای شوهرش بود کنار آمد و به زندگی اش ادامه داد، اما هر روز که میگذشت شاهین چهره واقعی اش را بیشتر نشان میداد. هر بار که پروانه به کج رفتاری و شلختگی او در خانه گیر میداد با بدرفتاریهای او روبه رو میشد.
این درحالی بود که همه به زندگی شاهین و پروانه حسرت میخوردند. پروانه به رویای زندگی لاکچری رسیده، اما اخلاق و رفتارهای شوهرش او را از این زندگی خسته کرده بود تا جایی که شاهین گاهی اوقات به رفتارهای پروانه شک میکرد و به او بدبین شده بود.
بهانه گیریها و اختلافات شاهین و پروانه از نظر اخلاقی هر روز بیشتر شد تا این که پس از یک سال زندگی مشترک پروانه به بن بست رسید و حاضر بود یک زندگی معمولی داشته باشد، اما شوهرش از نظر اخلاقی مردی شیک باشد تا زندگی اش را در آرامش بگذراند.
پروانه به دادگاه خانواده رفت و درخواست جدایی با دریافت مهریه اش را اعلام کرد. احضاریه دادگاه خانواده به دست شاهین رسید و روز دادگاه زوج جوان پیش روی قاضی قرار گرفتند.
زن جوان از بدرفتاری و ناآرامی زندگی اش به خاطر شوهر لمپن و کج رفتارش حرف زد و در ادامه شاهین به قاضی دادگاه گفت: من وضعیت مالی خوبی دارم و تا به حال هر چیزی را که همسرم خواسته است برایش فراهم کرده ام و همیشه سعی داشتم او در آرامش باشد.
وی افزود: هر انسانی یک سری رفتارهای خاص برای خودش دارد و همسرم از همان سفر ماه عسل رفتارها و برخورد مرا دید و همه اطرافیان و دوستانم به راحت بودن من در صحبت و زندگی آشنا هستند و هیچ وقت کسی اعتراض نکرده و ناراحت نشده است.
فکر میکنم همسرم توقع زیادی دارد و همین باعث شده است تا کارش به دادگاه خانواده بکشد.
بنا به این گزارش، قاضی پرونده، زوج جوان را به قسمت مشاوره دادگاه معرفی کرد تا در صورت حل نشدن مشکل آنها به این پرونده رسیدگی کند.
لینک مطلب: | http://qomefarda.ir/News/item/16151 |