او شجاعانه برای رهایی زهرا، هستی و فاطمه از مرگ هر کاری که میتوانست انجام داد. این مادر عاشقانه هرچه در توان داشت، نثار فرزندانش کرد. آنطور که شاهدان این حادثه تلخ میگویند تلاشهای این مادر بود که باعث شد تا الان این دختربچهها زنده بمانند. او هرچند شنا بلد نبود، اما به هر زحمتی توانست بچههایش را از مسیر تند آب رودخانه دور کند. افسوس که نجات این دخترها در گرو پایان زندگی مادر بود.
جمعه صبح وقتی قرار شد برای پیکنیک به بیرون از شهر بروند، زهرا بیش از بقیه خانواده خوشحالی میکرد، زیرا این دختر هشت ساله عاشق آب و ماهیهای رودخانه است. در مسیر هم مدام با مادر و خواهرانش قولوقرار میگذاشت تا چند ساعتی را که قرار است برای تفریح اتراق کنند، آزادانه برای شنا و آببازی کنار رودخانه برود. از سپیدان تا روستای «خلیلی هماشهر» راه زیادی نیست. قبل از اینکه تیغ آفتاب هوا را گرم کند، آنها زیر سایه درخت بزرگی بساطشان را پهن کردند. زهرا هم که از قبل برنامهریزی کرده بود، همراه فاطمه و هستی به طرف رودخانه رفتند و مشغول بازی شدند. ظاهرا در این حین چندباری هم به مادر و پدربزرگشان سر میزنند و دوباره به طرف رودخانه میروند. آنطور که رضا یکی از اقوام این خانواده به «شهروند» میگوید حدود ساعت ١١ ظهر مادر بچهها متوجه داد و فریاد آنها میشود و به سرعت خودش را به آنها میرساند، این مادر فداکار وقتی میبیند کسی آن طرف نیست که به بچههایش کمک کند، خودش را به آب میزند.
رضا اینها را از زبان پدربزرگ خانواده نقلمیکند: «ما که آنجا نبودیم، کسانی هم که بعدا به دخترها کمک کردند تا از رودخانه خارج شوند، از ابتدا آنجا نبودند. اینها را آقا کریم برای ما تعریف کرده است.»
رضا ادامه میدهد: «ظاهرا ابتدا زهرا به آب میافتد، بعد هستی و فاطمه که از او بزرگتر بودند میروند تا خواهرشان را نجات بدهند، اما جریان تند آب آنها را هم گرفتار میکند، بعد هم با جیغوداد از مادر و پدربزرگشان کمک میخواهند.»
آقا کریم همراه دخترش دواندوان به طرف رودخانه میرود، اما سنوسال او بیش از چیزی بود که بتواند برای نجات نوههایش کاری کند. مادر هم وقتی میبیند فرزندانش جلوی چشمانش غرق میشوند، فداکارانه وارد رودخانه میشود تا شاید بتواند کاری انجام دهد. اما زور آب بیش از توان این زن سیوپنج ساله بود. با این همه، اما این زن موفق میشود بچههایش را تا نزدیکی حاشیه رودخانه هدایت کند و بعد از آن خودش غرق میشود. اینها را یکی از پرسنل اورژانس به «شهروند» میگوید. این نیروی امدادی که همراه سایر همکارانش با دو آمبولانس به رودخانه روستای خلیلی هماشهر اعزام شدند، ماجرا را اینگونه توضیح میدهد: «ما وقتی به آنجا رسیدیم، مردم محلی دختربچهها را نجات داده بودند، اما پیکر مادر آنها هنوز در آب بود.»
نیروهای اورژانس با کمک اهالی همان روستا مادر را هم از آب خارج کردند. اما او هیچ علایم حیاتی نداشت: «ما عملیات احیا را انجام دادیم، اما تلاشمان بیفایده بود. این زن جانش را از دست داده بود.» دخترها هم با اینکه نفس میکشیدند و خطر مرگ از سرشان دور شده بود، اما نیاز به بررسی بیشتر پزشکی داشتند. آنطور که که همتی، سخنگوی اورژانس استان فارس به «شهروند» میگوید: «زهرا هشت ساله، هستی یازده ساله و فاطمه دوازده ساله برای درمان به بیمارستان امامحسین (ع) منتقل شدند که فردای روز حادثه هر سه خواهر از بیمارستان مرخص شدند.»
پیکر بیجان مادر، اما پس از انجام مراحل قانونی تحویل خانوادهاش شد. حالا چند روز از دفن مادر فداکار میگذرد. دخترهای داغدار هم هنوز در شوک اتفاقی هستند که در یک چشم به هم زدن همه زندگیشان را زیرورو کرد. آنها به دلیل بیماری کرونا حتی نتوانستند با مادرشان وداع کنند. مثل همه جای ایران هم مراسم سوگواری برای این مادر شجاع برگزار نشد. یکی از دوستان نزدیک این خانواده به «شهروند» میگوید که دخترها فعلا با پدربزرگشان زندگی میکنند: «ما هنوز هم باورمان نمیشود. رودخانهای که این اتفاق در آن افتاد، معمولا خیلی کمآب است. معمولا خانوادههای زیادی از سپیدان برای تفریح کنار این رودخانه میروند. اصلا باورکردنی نیست. مثل اینکه بارندگیهای چند هفته اخیر باعث شده تا سطح آب رودخانه بالا بیاید و جریان آب هم تند شود.»
لینک مطلب: | http://qomefarda.ir/News/item/19153 |