دفاع مقدس عرصهای بود که اقشار مختلف مردم از جمله جوانان در آن حضور داشتند و توانمندیهای خود را در این عرصه ظهور و بروز دادند. دفاع مقدس عرصهای بود که اگر نیروهای مردمی و جوانان با نیروهای مسلح کشورمان مانند ارتش متحد نمیشدند و همچون ید واحده در مقابل دشمن ایستادگی نمیکردند، امروز شاید در وضعیت دیگری بودیم.
همین جوانان در دوران جنگ تحمیلی به فرماندهانی تبدیل شدند که با استفاده از هوش و درایت خود توانستند در بسیاری از نبردها نیروهای مردمی را فرماندهی کنند و دشمن بعثی را در کسب پیروزی ناکام بگذارند. حسن باقری، محمد بروجردی، حاج محمدابراهیم همت و جمعی دیگر از این جوانان توانستند یک تنه در مقابل استکبار جهانی بایستند. اما برخی دیگر از فرماندهان جوان شهید در دفاع مقدس که شاید نام آنها را کمتر شنیده باشید در به دست آوردن پیروزی برای ایران بسیار موثر بودند.
شهید طباطبایی نژاد در سال ۱۳۴۱ در یکی از محلههای جنوب شهر تهران در خانوادهای روحانی متولد شد. پدرش حاج سید عباس طباطبایی نژاد و از طرف مادر، مرحوم حجت الاسلام حاج شیخ علی مهدوی ظفرقندی اجداد پدری و مادری اش از عالمان و فاضلان دینی اردستان و زواره بودند. با شروع انقلاب اسلامی و حضور مردم علیه رژیم ستمشاهی به خیابانها آمد و همپای مردم در پیروزی انقلاب اسلامی نقش آفرینی کرد.
با پیروزی انقلاب اسلامی و هجوم ضد انقلاب به کردستان، عازم آن منطقه شد تا آتش غائله ضد انقلاب را خاموش کند.
شهید طباطبایی نژاد در مدت هشت سال مبارزه خستگی ناپذیر در محورهای غرب کشور، با مسئولیتهای متفاوت مانند مسئولیت پرسنلی ستاد غرب، فرماندهی سپاه سقز، فرماندهی سپاه پاسداران باختران، فرماندهی سپاه پاوه و فرماندهی قرارگاه نصر رمضان، به دفاع از آرمانهای والای جمهوری اسلامی ایران پرداخت.
روز پنجم مردادماه سال ۶۷ و در ۲۶ سالگی در حالی که عازم عمق خاک عراق بود، با عدهای دیگر از همرزمانش، در کمین بعثیان ملحد گرفتار و پس از نبردی سخت به درجه رفیع شهادت نائل آمد.
سردار کارگر همرزم سردار شهید طباطبایینژاد به ذکر خاطرهای از سال ۱۳۶۲ و کمین ضد انقلاب در سنقر و بیستون پرداخت و گفت: «ما شبهای جمعه به سنقر میرفتیم. یک شب همراه با شهید داودآبادی به منطقه رفتیم که جاده مالرو بود و صبح زود به ارتفاعی در نزدیکی یک روستا رسیدیم که شب قبلش ضد انقلاب به آنجا حمله کرده بود. در همانجا خانمی یک سینی نوشیدنی برای ما آورد که بخوریم؛ در حالی که من از سلامت این نوشیدنی اطمینان نداشتم، اما شهید طباطبایینژاد سریع استقبال کرد و لیوانی از آن را نوشید. من شاکی شدم که چرا نکات امنیتی را رعایت نکردید. ایشان گفت: «این خانم زحمت کشیده است و باید به اینان اعتماد داشته باشیم».
طلبه شهید اکبر مهدی زاده، یکم شهریورماه سال ۴۶، در روستای طرزک از توابع شهر تاکستان به دنیا آمد. پدرش علی، کشاورزی میکرد و مادرش سیاره نام داشت. تا پایان سطح دوم در حوزه علمیه درس خواند. از سوی بسیج در جبهه حضور پیدا کرد. بیست و یکم بهمن ۱۳۶۴ و هنگامی که ۱۸ ساله بود در امالرصاص عراق به شهادت رسید و پیکر پاکش مفقودالاثر شد و در سال ۱۳۹۸ پیکر مطهرش تفحص شد.
سردار شهید غلامعلی پیچک سال ۱۳۳۸ در تهران و در یک خانواده متوسط چشم به جهان گشود. او در سن پنج سالگی پای در راه مدرسه گذاشت. غلامعلی با موفقیت و نمرههای عالی، دوره ابتدایی را به پایان برد و هر سال شاگرد ممتاز شد. وارد دبیرستان شد و به تحصیل ادامه داد و در سن ۱۶ سالگی با بهترین معدل، مدرک دیپلم را دریافت کرد و همان سال در کنکور و رشته انرژی اتمی وارد دانشگاه شد. در دانشگاه به خاطر کسب امتیاز بالا، بورس تحصیل در خارج از کشور به وی تعلق گرفت، ولی از پذیرفتن بورس سرباز زد و تحصیل در داخل کشور را به خارج ترجیح داد.
با اوج گیری مبارزات انقلاب اسلامی، غلامعلی با دلگرمی و امید بیشتر، به روشنگری و هدایت مردم پرداخت و با ارائه تحلیلهای خوب سیاسی، مفاسد و وابستگی رژیم شاه را افشا کرد و به ویژه قشر جوان را به مبارزه علیه نظام ستمشاهی ترغیب کرد. با ارتباطی که با برخی روحانیون برجسته داشت، اعلامیهها و نوارهای سخنرانی حضرت امام (ره) را چاپ، تکثیر و در اختیار دیگران گذاشت.
هنگامی که تهاجم رژیم بعثی عراق به کشورمان آغاز شد؛ عازم جبهههای نبرد شد تا از وطن خود دفاع کند. به دلیل لیاقت و توان بالای خود نزد فرماندهان جبهه کردستان، فرمانده محور غرب شد و در این جایگاه نیز توان بالای خود را به همه اثبات کرد. طرحهایی که او برای عملیاتها ارائه میکرد بسیار دقیق و واقعبینانه بود و حیرت نیروهای سپاه پاسداران و ارتش را به خود جلب میکرد.
یکی از تخصصهای شهید پیچک حوزه اطلاعات و عملیات بود. او اغلب شناساییها را خودش انجام میداد و تا عمق بیش از ۳۰ کیلومتر، در پشت جبهه دشمن نفوذ میکرد. با اجرای عملیاتهای موفق در محور غرب، به شهرت بسیاری رسید.
شهید پیچک در عملیات مطلع الفجر، در نوک پیکان گردان وارد نبرد علیه دشمن شد و در منطقه «قاسم آباد» واقع در ارتفاعات «برآفتاب» با نیروهای دشمن تن به تن درگیر شد. در سن ۲۲ سالگی و نزدیک ظهر روز ۲۰ آذرماه ۱۳۶۰ در اثر اصابت گلوله به گلو و سینه اش، به شهادت رسید.
سردار شهید اکبر اعتصامی از شهدای هشت سال دفاع مقدس است که ۱۵ مردادماه سال ۱۳۴۱ در شهر رهنان اصفهان به دنیا آمد. او در راهیپماییهای مردمی علیه رژیم ستمشاهی نقش و حضوری پررنگی داشت. با پیروزی انقلاب اسلامی و آغاز فتنه ضد انقلاب به کردستان رفت و پس از موفقیت در خاموشی توطئههای ضد انقلاب به شهر خود بازگشت.
با آغاز جنگ تحمیلی و به دلیل احساس مسئولیت و وطن پرستی برای شرکت در شکستن حصر آبادان خود را با لنج به این شهر رساند و در پیروزیهای رزمندگان نقش موثری داشت. شهید اعتصامی سرانجام در سن ۲۴ سالگی در ۲۱ دی ماه سال ۶۵ در حالی که در عملیات کربلای ۵ حاضر بود بر اثر اصابت ترکشهای ناشی از انفجار به شهادت رسید.
او یکی از فرماندهان جوان دفاع مقدس است که بهمن ماه سال ۱۳۳۷ در خانوادهای مذهبی و متدین در شهرستان بهبهان چشم به جهان گشود. او از ابتدای زندگی خود به فعالیتهای مذهبی مشغول شد و مکبر مسجد محلشان بود.
شهید بقایی دوران دبستان و دبیرستان خود را در بهبهان گذراند و دیپلم خود را در رشته ریاضی فیزیک اخذ کرد. او پس از اخذ دیپلم و شرکت در کنکور در رشته مهندسی شیمی دانشگاه اهواز پذیرفته شد. اما چون از ابتدا روحیهای جهادی و خدمتگذار به ملت داشت، دوباره سال آخر دبیرستان را گذراند و با اخذ دیپلم رشته پزشکی در رشته فیزیوتراپی در دانشگاه اهواز پذیرفته شد.
با اوج گیری مبارزات انقلابی مردم ایران، شهید بقایی فعالیتهای خود را در دانشگاه و در سال ۱۳۵۴ شکل داد و به کارهای تشکیلاتی مشغول شد. در سالهای ۱۳۵۵ و ۱۳۵۵ که این مبارزات شدت بیشتری پیداکرد، یکی از عناصر هدایت کننده تظاهرات علیه رژیم شاه بود و در جریان انقلاب در همه صحنهها فعالانه شرکت داشت.
شهید بقایی پس از پیروزی انقلاب اسلامی در دادگاه انقلاب اهواز مشغول به کار شد و در خنثی سازی و سرکوبی توطئه آمریکایی خلق عرب در خوزستان نقش چشمگیری داشت و ضربات شدیدی به این گروه وارد کرد. البته یکی دیگر از کارهایی که او انجام میداد فعالیت در حوزه فرهنگی بود و شهید بقایی بسیار در این حوزه دغدغهمند بود. وی طراح و خطاط زبر دستی بود و با خط زیبایش، احادیث اهل بیت عصمت و طهارت (ع) را مینوشت و بر روی در و دیوار شهر نصب میکرد.
جنگ تحمیلی رژیم بعث علیه ایران که آغاز شد، آبان ماه سال ۱۳۵۹ ماموریت پیداکرد تا برای جلوگیری از هجوم دشمن که قصد تسخیر جاده شوش را داشت و در آن موقع در ۳ کیلومتری آن مستقر شده بود به شهرستان شوش برود. هنگامی که در آن جا بود، مدتی مسئولیت جانشینی فرمانده سپاه شوش را بر عهده داشت و سپس با نشان دادن توانمندی خود مسئول سپاه پاسداران شوش شد.
مدت بسیاری از جنگ نگذشته بود که سیاست جنگی نیروهای خودی از حالت تدافعی به تهاجمی تغییر پیداکرد و شهید بقایی به دلیل لیاقت بالا و همچنین اشتیاق فراوان برای درگیری با دشمن به سمت فرمانده قرارگاه لشکر فجر منصوب شد. او در عملیات فتح المبین به عنوان فرمانده قرارگاه در طرح ریزی و هدایت یگانهای عمل کننده جهت آزاد سازی ارتفاعات ابوصلبی خات نقش بسیار موثر و مهمی داشت؛ در واقع آزادسازی این محور حساس و مهم با همکاری، هماهنگی و هدایت مناسب این شهید بزرگوار و شهید حسن باقری در فرماندهی قرارگاه نصر محقق شد.
یکی دیگر از فعالیتهای موثر شهید بقایی عملیات بیت المقدس بود که با حضور در کنار شهید حسن باقری در برنامه ریزیها و هماهنگیها به چشم میخورد. شهید بقایی با هماهنگی هوانیروز ارتش و برای تسریع در روند انتقال نیروهای خودی از شمال فکه به جنوب این مناطق نقش مهمی در دفاع مقدس داشت. او که مسئول قرارگاه فجر بود توانست با هماهنگی دو قرارگاه نصر و فتح محاصره خرمشهر را بشکند و با یک نبرد شجاعانه و به کمک سایر نیروهای مسلح نقش مهمی در آزادی خرمشهر ایفا کند.
شهید بقایی پس از عملیات رمضان به عنوان معاون شهید باقری در فرماندهی قرارگاه کربلا انتخاب شد. او که یکی از متخصصان حوزه اطلاعات و عملیات بود و روز ۹ بهمن ماه سال ۶۱ و در سن ۲۴ سالگی در شمال شرقی فکه به شهادت رسید.
لینک مطلب: | http://qomefarda.ir/News/item/20684 |