تعداد سرقت از آرایشگاههای زنانه در روزهای پایانی سال در حال افزایش بود تا اینکه با کارآگاهبازی یکی از زنان آرایشگر دزدان به دام افتادند. ماجرا از این قرار بود که صاحب یکی از آرایشگاهها که سرقت از آنجا صورت گرفته بود به همکارش که در آرایشگاه دیگری کار میکرد گفته بود که احتمالا ۲ زن سارق هستند. اگرچه ۲ زن ماسک به صورت داشتند و چهرهشان قابل شناسایی نبود و بهعنوان مشتری وارد آرایشگاهها میشدند اما صاحب یکی از آرایشگاهها موفق شده بود خالکوبی روی دست یکی از زنان را که نشانه خاصی داشت بهخاطر بسپارد. همین باعث شده بود تا وقتی ۲ زن سارق وارد آرایشگاه شوند یکی از زنان آرایشگر با دیدن خالکوبی روی دست یکی از آنها وی را شناسایی کند. وی گزارش سرقت را به پلیس اطلاع داد و طولی نکشید که مأموران مقابل آرایشگاه حاضر شده و ۲ زن را دستگیر کردند. زن آرایشگری که با زیرکی دزدان را شناسایی کرده بود، گفت: چند وقت قبل همکارم به من گفت که ۲ زن کیف مشتریان آرایشگاه آنها و مقداری وسایل مانند سشوار و لوازم دیگر آرایشی را سرقت کردهاند. او میگفت همکارانش به ۲ زن مشکوک شدند که روی دست یکی از آنها نشانه خاصی خالکوبی شده بود. امروز من متوجه رفتارهای مشکوک ۲ زن شدم که سعی داشتند با مشتریان صحبت کنند. روی دست یکی از آنها همان نشانه خالکوبی شده بود که فهمیدم آنها همان دزدان تحت تعقیب هستند.
دو زن بازداشت شدند و اگرچه در ابتدا اصرار داشتند که بیگناه هستند اما وقتی مأموران به بازرسی از آنها پرداختند و مقداری کیف پول زنانه کشف کردند، آنها ناچار به اعتراف شدند. ۲ زن جوان که جاری یکدیگر هستند اعتراف کردند که بهخاطر پول، نقشه سرقت از آرایشگاه زنانه را کشیدند اما فکرش را نمیکردند که خیلی زود گیر بیفتند. این ۲ زن جوان با دستور دادیار دادسرای ویژه سرقت بازداشت شدند و بازجویی از آنها برای شناسایی شاکیان و کشف جرایم احتمالی دیگر ادامه دارد.
«آمدیم ابرویش را درست کنیم اما زدیم چشمش را هم کور کردیم». یکی از زنان سارق با اشاره به این ضربالمثل قدیمی میگوید که او و جاریاش قصد داشتند همسرانشان را که در زندان بودند آزاد کنند تا شب عید و سال تحویل کنار آنها باشند اما نهتنها آنها را آزاد نکردند بلکه خودشان هم گیر افتادند و باید زندانی شوند.
یکی از زنان که تازهعروس است، میگوید: حدود یک سال قبل با شوهرم ازدواج کردم. چند ماه بعد همسرم دچار ورشکستگی شد و بهشدت دچار مشکلات مالی شدیم. اما چند ماه بعد همسرم گفت که کاری پیدا کرده است. فکر میکردم واقعا در یک شرکت مشغول به کار شده اما به تدریج به رفتارهایش مشکوک شدم. بیشتر کنکاش کردم و فهمیدم همسرم به من دروغ گفته و سرقت میکند. او با برادرش موبایلقاپی میکرد و پلیس هر دوی آنها را سر بزنگاه یعنی هنگام سرقت دستگیرشان کرده بود و زندان بودند.
راستش بهخاطر آزاد کردن شوهرانمان تبدیل به دزد شدیم و نهتنها به آنچه میخواستیم نرسیم بلکه خودمان هم گیر افتادیم.
همسرم و برادرشوهرم به زندان و رد مال محکوم شدند. من و جاریام به تکاپو افتادیم تا رضایت شاکیان را جلب کنیم. میخواستیم هر طور شده تا شب عید وثیقه جور کنیم و همسرانمان را آزاد کنیم. قاضی به ما گفته بود که اگر شاکیان رضایت بدهند با وثیقه میتوانیم همسرانمان را آزاد کنیم. به چند نفر از بستگان و آشنایان رو انداختیم تا پول قرض بگیریم اما هیچکدام از آنها حاضر نشدند پولی به ما قرض بدهند. واقعا مستاصل بودیم و نمیدانستیم باید چه کار کنیم. از سوی دیگر شب عید نزدیک بود و دلمان میخواست همسرانمان کنارمان باشند. تا اینکه یک شب وقتی با جاریام صحبت میکردیم نقشه دزدی از آرایشگاهها را کشیدیم. با خود گفتیم در آرایشگاهها دوربین وجود ندارد و ما هم ماسک به صورت داریم به همین دلیل شناسایی نخواهیم شد. از طرف دیگر میدانستیم که روزهای پایانی سال آرایشگاهها شلوغ هستند و فرصت خوبی برای اجرای نقشه دزدی است. میخواستیم با پول دزدی رضایت شاکیان در پرونده همسرانمان را جلب کنیم اما نمیدانستیم خودمان گیر میافتیم و اوضاع بدتر میشود.
وارد آرایشگاههای شلوغ میشدیم. معمولا من حواس طعمهها را پرت میکردم و جاریام محتویات کیف آنها را سرقت میکرد. گاهی داخل کیفها پول، طلا یا وسایل قیمتی مانند گوشی و چیزهای دیگر بود گاهی هم چیزی گیرمان نمیآمد. یک مشت کارت عابربانکی که رمزشان را نمیدانستیم. بنابراین فایدهای برایمان نداشت.
گوشیها را به دوست شوهرهایمان که مالخر بود، میفروختیم. طلاها را هم به طلافروشیها. همه آنها را جمع کرده بودیم تا رضایت شاکیان پرونده همسرانمان را بگیریم اما زودتر از آنچه تصور میکردیم دستگیر شدیم. حالا نهتنها به هدفمان نرسیدیم بلکه خودمان هم دستگیر شدیم و باید به زندان برویم.
لینک مطلب: | http://qomefarda.ir/News/item/24942 |