مهندسی در دفاع مقدس در سه حوزه مهندسی آمادهسازی، مهندسی رزمی و مهندسی پشتیبانی رزمی فعالیت میکرد. مهندسی رزمی، توسط یگانهای مستقل و مهندسی یگانهای رزمی و نیز جهاد سازندگی جهت موفقیت هر عملیات نظامی علیه دشمن اقدامات و پشتیبانیهای لازم را در سه مرحله زمانی ارائه میکردند.
در این مرحله، مهندسی با آماده سازی و پشتیبانی مهندسی، بستر اجرای عملیات نظامی را با اقدامات احداث و ترمیم جادههای مورد نیاز، ساخت سکوهای توپخانه و ادوات اردوگاهها و مقرهای عقبه و یگانهای رزمی، درمانگاه صحرایی و همچنین آمادگی جهت پشتیبانی مهندسی در حین عملیات شامل آمادگی نصب پل بر روی رودخانه و یا عبور از کانال و موانع مصنوعی ایجاد شده توسط دشمن را مهیا میکند.
به محض شروع عملیات و پیشروی رزمندگان علیه اشغالگران بعثی، مهندسی رزمی یگانها وارد عمل شده و در زیر آتش شدید توپخانه و ادوات دشمن نسبت به احداث معابر جدید، ایجاد خاکریز و احداث مواضع و سنگرهای جدید دفاعی در خطوط مقدم جدید اقدام میکرد.
پس از اتمام عملیات پیشروی رزمندگان اسلام، رزمندگان مهندسی نسبت به تثبیت و تحکیم خطوط و مواضع دفاعی جدید و راههای دسترسی و احداث سنگرها و استحکامات مورد نیاز رزمندگان و ایجاد موانع جدید در مقابل دشمن اقدام میکردند.
مهندسی رزمی جنگ یکی از ستونها و پشتوانههای اصلی در پیروزیهای رزمندگان بود و به قول بسیاری از فرماندهان جنگ، عملیاتی موفق نمیشد مگر آنکه مهندسی زرمی در آن نقش تعیین کنندهای داشت؛ در بسیاری از مواقع عملیاتهای مهندسی رزمی، خلاء کمبود لشکرهای عملیاتی را جبران میکرد. ابتکارات و خلاقیتهای مهندسی رزمی که همگی نقش تعیین کننده در عملیاتها داشتند باعث شد تا تخصص و اراده با پشتوانههای ایمانی ممزوج شود و شکل عینی و عملی در حوزه مهندسی رزمی به خود بگیرد.
در این بخش میخواهیم که فعالیتهای سردار شهید سید محمد تقی رضوی که یکی از شهدای مهندسی رزمی دفاع مقدس بود را بررسی کنیم.
سردار شهید سید محمدتقی رضوی سال ۱۳۳۴ در خانوادهای مذهبی و متدین از سلسله سادات در مشهد چشم به جهان گشود. محمدتقی تحصیلات ابتدایی، راهنمایی و دبیرستان را در زادگاهش گذراند. او در کنار تحصیل به ورزش نیز مشغول بود و به عنوان عضو رسمی تیم والیبال ابومسلم در مسابقات مختلف شرکت میکرد. قرار بود محمد تقی پس از کسب رتبه در یکی از مسابقات از دست پسر محمدرضا پهلوی مدال دریافت کند که از این کار خودداری کرد. سید پس از اخذ دیپلم وارد انستیتو راه و ساختمان شد و تحصیلاتش را ادامه داد.
پس از فارغ التحصیلی؛ پدرش پیشنهاد کرد که برای ادامه تحصیل به خارج از کشور برود، اما او گفت: حاضر نیستم لحظهای از عمرم را در خارج از کشور بگذرانم. در سال ۵۶، برای انجام خدمت سربازی راهی تهران و پس از گذراندن دوره آموزشی به مشهد منتقل شد. با اوج گیری مبارزات مردم انقلابی ایران و فرمان امام خمینی (ره) مبنی بر فرار سربازان از پادگانها او نیز در اطاعت از امام از پادگان فرار و سربازان دیگر را نیز به این کار تشویق کرد. محمدتقی در جلسات سیاسی و مذهبی رهبر معظم انقلاب و شهید هاشمینژاد حضور پیدا و در پی آن معلومات دینی و اسلامی خود را تقویت میکرد.
محمدتقی بسیار به امام خمینی (ره) و انقلاب اسلامی علاقه داشت و در دوران مبارزات مردمی علیه رژیم ستمشاهی نیز همواره میکوشید تا با پخش و تکثیر نوارها و تصاویر حضرت امام خمینی (ره)، بتواند مردم را با شخصیت گرانقدر بنیانگذار انقلاب اسلامی آشنا کند. در دوران پس از پیروزی انقلاب اسلامی بود که شهر مشهد را از لوث وجود ساواکیها و عوامل رژیم ستمشاهی پاک کرد و پس از یافتن پروندههای ساواک مشخص شد که نام او در فهرست اعدامیهای رژیم پهلوی قرار داشته است.
انقلاب اسلامی که پیروز شد، محمدتقی با حضور در کمیته انقلاب اسلامی فعالیتهای انقلابی خود را ادامه داد. پس از تشکیل جهاد سازندگی خراسان وارد این نهاد شده و از اعضای فعال آن شد.
در حالی که هنوز ۲۰ روز از جنگ نگذشته بود، عازم جبهههای نبرد حق علیه باطل شد و در ستاد جنگهای نامنظم به فرماندهی شهید چمران مشغول دفاع از انقلاب اسلامی و دستاوردهای آن شد. پس از چند ماه به مشهد بازگشت و در سال ۱۳۶۰ ازدواج کرد و تشکیل خانواده داد و به همراه همسرش به اهواز رفت و در ستاد کربلا مشغول خدمت به رزمندگان اسلام شد. در همین زمان مسئولیت ستاد مرکزی جنگ و جهاد بر عهده وی گذاشته شد، اما از آن جایی که عاشق حضور در جبههها بود، وقتی به تهران بازمیگشت آرام و قرار نداشت و دوباره شوق حضور در جبههها را داشت.
شهید سید محمدتقی رضوی با وجود داشتن مسئولیت بالا، هر جا که احساس نیاز میکرد، فوراً وارد عمل میشد و از زدن خاکریز با لودر و بولدوزر تا ایجاد جاده و پل را به سرعت انجام میداد. به عنوان اولین تجربه در امر مهندسی و رزمی، در عملیات «طریق القدس» جادههای ابتکاری را از قسمت پشت تپههای «الله اکبر» احداث کرد که نیروهای رزمنده با استفاده از آن جاده، دشمن را دور زده و با تصرف توپخانه دشمن به پیروزی بزرگی دست پیداکردند. رضوی با پشتکار و ابتکار فراوانی که در عملیاتهای گوناگون از خود نشان داد، توجه مسئولان و فرماندهان جنگ را جلب کرد.
وی پس از ماهها خدمت در مسئولیت فرماندهی مهندسی جهاد سازندگی، به عنوان مسئول ستاد کربلا و فرماندهی مهندسی جنگ جهاد سازندگی به معاونت فرهنگی قرارگاه مهندسی- رزمی قرارگاه خاتم الانبیاء (ص) منصوب شده و مهندسی- رزمی جنگ را هدایت کرد. پایه عملکردش در مهندسی رزمی اینگونه بود که میگفت که هر قطره عرقی که قبل از عملیات در امر مهندسی رزمی ریخته شود، باعث میشود تا در میدان جنگ خونهای کم تری بر زمین بریزد.
سوم خردادماه سال ۱۳۶۶ بود که به هنگام شناسایی منطقه عملیاتی کربلای ۱۰ در ارتفاعات کوههای سردشت بر اثر برخورد ترکش ناشی از انفجار گلوله توپ، ابتدا یک پایش را از دست داد. وقتی که همرزمانش به کمک او آمدند، گفت: فایدهای ندارد، زحمت نکشید، من در آغاز راهی قرار گرفته ام که هفت سال دنبالش بودم، مرا تنها بگذارید و تکانم ندهید. در این زمان بود که دعوت حق را لبیک گفت و به یاران شهیدش پیوست.
شهید سید محمدتقی رضوی جهادگری مخلص و مؤمن و انسانی آرام با روحیهای قوی و زاهدی متعبد و رزمندهای عاشق بود. از خصوصیات بارز اخلاقی او مهربانی و متانت بود. دوستانش او را آ تقی صدا میزدند. او با درک مفاهیم ارزشمند اسلام از تقوا و ایمان بالایی برخوردار بود و در طول عمر خویش هیچ گاه از خدمت به مردم و انقلاب غافل نشد. خدمت برای محرومین را عبادت میدانست و تکه کلامش این بود: ما هر چه داریم از محرومین و زحمتکشان روستاهاست.
خانم سیدآبادی همسر شهید خاطراتی را از طلب شهادت شهید از امام رضا (ع) و آخرین وداع خود با شهید تعریف میکند. او میگوید:« وقتى مىخواستیم براى آخرین بار به همراه آقاتقى از مشهد به منطقه برویم قبلش همراه هم به زیارت امام رضا (ع) رفتیم، در آنجا من متوجه آقاتقى شدم که با یک خضوع خاصى شهادت خودش را از آقا امام رضا (ع) طلب نمود. هنوز دو ماه از این دعا نگذشته بود که در منطقه غرب کشور بر اثر اصابت گلوله توپ به فیض عظیم شهادت نائل آمد. در مردادماه سال ۱۳۶۵ به آقاتقى پیشنهاد زیارت خانه خدا شد که در جواب گفت: اولاً هرگاه من بخواهم به حج بروم حتماً با خانوادهام خواهم رفت، در ثانى اگر سعادت داشته باشم پیش خدا مىروم نه اینکه خانه خدا.
آقاتقى در آن آخرین لحظات زندگیش وقتى شهادت را به چشم خودش دیده به اطرافیانش گفته زحمت نکشیده، دیگر فایدهاى ندارد، من اکنون در آغاز راهى قرار گرفتهام که هفت سال به دنبالش گشتهام، از شما مىخواهم که در این لحظات مرا تنها بگذارید و تکانم ندهید. بعد از اینکه بهعنوان آخرین کلام، نام حمزه تنها پسرش را صدا زده و با بر زبان آوردن شهادتین نداى حق را با عروج عاشقانه خود لبیک گفته است. ماه مبارک رمضان بود و آقاتقى مىخواست عازم جبهه شود، قبل از رفتن در آخرین وداعش با حمزه، او را در آغوش گرفت و لبهایش را بوسید و این جمله زیبا را که همیشه هنگام بوسیدن لبهاى حمزه به زبان مىآورد را در آن آخرین وداعش تکرار کرد که: "من چنان لبهاى حمزه را مىبوسم که پیغمبر لبهاى حسنین خود را مىبوسید.»
لینک مطلب: | http://qomefarda.ir/News/item/27074 |