جواهراتی که با ۳۸۴ عدد چمدان و صندوق برده شد
رضاخان در سالهای سلطنت خود نزدیک به ۷ هزار دهکده و مناطق وسیعی از اراضی ایران را به املاک شخصی خود اضافه کرد. جواهرات سلطنتی نیز به این لیست اضافه میشود. نویسنده مقاله «معمای جواهرات سلطنتی پس از سقوط پهلوی اول» در آغاز یادداشت خود مینویسد: در هنگام خروج محمدرضا و فرح پهلوی از ایران، بخش اعظمی از همین جواهرات سلطنتی توسط چمدانهای متعدد در کنار مبالغ هنگفتی ارز از کشور خارج شد: «فرح» دستور داد ۳۸۴ عدد چمدان و صندوق بسته شود. یک تیم از افراد مورد تأیید فرح جمعآوری و بستهبندی همهگونه عتیقه، جواهرات و الماسهای گرانبها، ساعتهای تمامطلا و تاج و نیمتاجهای تمام زمرد را بر عهده داشتند. این گنجینه از جواهرات و عتیقهجات در مکانهای امن کاخ نیاوران نگهداری میشد.
محمدرضا و فرح پهلوی بخش اعظمی از جواهرات سلطنتی را در هنگام فرار از ایران با خود بردند
شاه اراضی ملی را به نام خود میفروخت
شهرک غرب از طریق بانک عمران که متعلق به محمدرضا بود، فروخته شد
حسین فردوست در خاطراتش درخصوص ثروت پهلوی اینگونه مینویسد:
۴ نفر از ثروت محمدرضا اطلاع کامل داشتند: رام، بهبهانیان، طوفانیان و شریف امامی. مصطفی قلیرام رئیس بانک ملی بود و سپس رئیس بانک عمران شد، که متعلق به محمدرضا بود. او شهرک غرب را از طریق بانک عمران فروخت و به ثروت بانک افزود. رام از حسابهای محمدرضا در خارج اطلاعاتی دارد، زیرا بسیاری از پولها از طریق او به حساب گذارده میشد. جعفر بهبهانیان، معاون مالی دربار، نیز از املاک محمدرضا در خارج اطلاع کامل دارد چون تهیه کننده خود او بود. این ۲ نفر رام و بهبهانیان از مقدار پول و شماره حسابها و نامکشورهایی که ثروت محمدرضا انتقال یافته، اطلاعات خوبی دارند، ولی از همه ثروت محمدرضا نمیتوانند اطلاع کاملی داشته باشند، چون طوفانیان و شریف امامی، رئیس بنیاد پهلوی، نیز در جریان بخش مهمی از ثروت محمدرضا بودند.
ولخرجیهای محمدرضا برای معشوقههایش از جیب ملت
محمدرضا به معشوقههایش شبی یک یا ۱۰ میلیون میداد!
در موقع خروج رضاشاه از کشور، توسط قوامالملک شیرازی کلیه اموال او، اعم از منقول و غیرمنقول، به محمدرضا انتقال یافت و او به سایر فرزندان رضا هر کدام یک میلیون تومان و کاخهایشان را داد؛ در حالیکه عایدات خالص او فقط از املاک شمال سالی ۶۲ میلیون تومان بود. از همان زمان، او این ثروت را واقعاً دور میریخت. به یک معشوقه برای یک شب ممکن بود یک میلیون تومان بدهد و اگر معشوقه با ارزش بود در ماه ۱۰ میلیون تومان میداد (اکثراً به فرم جواهرات) و این بهجز درآمد دولتی بود، زیرا اکثر هزینههای شاه، حتی هزینههای شخصی او را، وزیر دربار و نخستوزیر، بهخصوص در زمان علم و هویدا تأمین میکردند.
شاه در حال توزیع اسناد مالکیت در گنبد کاووس
منصور مزین در کنار محمدرضا پهلوی
زمینهایی که در گیلان بالا کشیدند!
نخستوزیر میلیاردها تومان بودجه سری سالیانه ترتیب میداد که دوسوم آن به دستور محمدرضا چه برای خود و چه برای خانوادهاش و چه هر فرد دیگری که دستور میداد، هزینه میشد. سوءاستفادههای محمدرضا فراوان است و من به چند نمونه میپردازم: محمدرضا فردی به نام منصور مزین (سرلشکر بازنشسته ارتش) را طبق فرمانی رئیس املاک بنیاد پهلوی در گرگان کرده بود. تصور میکنم زمان آن حدود ۱۵ سال و شاید بیشتر قبل از انقلاب باشد. مزین طبق دستور محمدرضا به فروش این املاک و تبدیل آن به پول نقد پرداخت. او در سال مبلغی به محمدرضا میداد که به معاون مالی دربار پرداخت میشد و او به حساب محمدرضا میریخت و مبالغ هنگفتی خودش میدزدید. در نتیجه، همه مقامات لشکری و کشوری و متنفذین و تجار و کلیه افرادی که پول اضافی داشتند به گرگان روی آوردند. مزین بهتدریج در گرگان سازمان مفصلی تشکیل داد و هرچه زمین مرغوب دارای مالک و یا بلاصاحب میدید، از زمین شهری و زراعی، دره و کوه و تپه و جنگل، همه را تصرف میکرد و میگفت که متعلق به شاه است و فروخته خواهد شد! آنهایی که سندی و مدرکی داشتند و متنفذ بودند، به مرکز شکایت میکردند و بالاخره با دادن حق و حساب به مزین املاکشان را پس میگرفتند. ولی آنهایی که وضعی نداشتند و یا مدرک محکمی نداشتند و زورشان نمیرسید، اراضیشان به نفع محمدرضا فروخته میشد.
نمونهای از گزارش سازمان اطلاعات درباره تخلفات مزین
اراضی شاه تا مرز شوروی است!
در «دفتر ویژه اطلاعات» و بازرسی صدها شکایت به دست من میرسید که اهالی از مزین به شدت شاکی بودند و شاید دهها بار از طرف دفتر ویژه و بازرسی افسرانی را به گرگان فرستادم و گزارش آنها را به محمدرضا ارائه دادم. محمدرضا هر بار دستور میداد: «بدهید به مزین!» (یعنی همان کسی که از او شکایت شده بود!). من در جریان این شکایتها با مزین طرف شدم. یکی چند سال پیش از انقلاب، یک افسر را از دفتر فرستادم تا تحقیق محلی کند و با مزین تماس بگیرد که مگر اراضی شاه چقدر بوده که شما ۱۰ سال است میفروشید و هنوز تمام نشده؟! مزین پاسخ داده بود: «اراضی شاه تا مرز شوروی است!» افسر دفتر با تحقیقات دقیق محلی مشخص کرد که ایشان در این ۱۰ سال، حداقل ۹ سال آنرا زمینهای موات، که طبق قانون جزء منابع طبیعی و متعلق به دولت است، میفروشد. گزارش به محمدرضا تحویل شد و او مزین را خواست. مزین شکایت مرا به محمدرضا کرد و گفت: «افسر دفتر بیخود گزارش داده و زمینها طبق اسناد معتبر (اصلاً سند نداشت) متعلق به شماست!» من فردی را بهجز مزین ندیدم که در مقابلم بایستد و از من شاکی شود! مشتریان مزین اکثراً یا پولداران محلی بودند و یا از تهران میرفتند و او به هر یک به دلبخواه خود مقداری زمین میفروخت.
تصویری از لحظه فرار محمدرضا شاه از ایران
محمدرضا اراضی ملی را فروخت و پولش را به خارج بُرد
او هرچه زمین موات و منابع ملی در این منطقه بود فروخت و سپس به سراغ زمینهای موات و مراتع شهرستان بجنورد رفت. پولها همه به دربار تحویل میشد و محمدرضا از مزین رضایت کامل داشت. نیمی از اراضی بجنورد فروش رفته بود که انقلاب شروع شد و در زمان دولت شریف امامی نماینده گرگان برای جلب نظر مردم به دزدیهای مزین اشاره کرد و خواستار شد که وی از منطقه احضار و پروندهاش به دادگستری تحویل شد. این در حالی بود که مزین مدتی قبل ایران را ترک کرده بود! این یک نمونه از سوءاستفادههای محمدرضا بود که با سروصدا در «انقلاب سفید» اراضی موات و مراتع را ملی اعلام کرد اما خود مرغوبترین اراضی موات و مراتع را تخریب کرد و فروخت و پول آن را به خارج انتقال داد.
لینک مطلب: | http://qomefarda.ir/News/item/31198 |