به نوشته فریدون هویدا «حقیقتا ابعاد وحشتناک بهخود گرفته بود، برادران و خواهران شاه بهخاطر واسطگی برای عقد قرارداد بین دولت ایران و شرکتهایی که گاه خودشان نیز جزو سهامداران عمده آنها بودند حقالعملهای کلانی به چنگ میآوردند، ولی گرفتاری اصلی در این بین فقط مسئله رشوهخواری یا دریافت حق کمیسیون توسط خانواده سلطنتی نبود، بلکه اقدامات آنها الگویی برای تقلید دیگران میشد و بهصورت منبعی درآمده بود که جامعه را در هر سطحی به آلودگی میکشاند.»
در دوران سلطنت پهلوی دوم، از شخص شاه گرفته تا خاندان و بستگان و نیز دولتهای بر سر کار آمده و وابستگان آنها، همگی به چپاول اموال عمومی، رشوهخواری و اخاذی مشغول بودند. رشوهخواری، تصرف اموال و املاک عمومی، قاچاق موادمخدر، قمار و عیاشی تنها گوشهای از ویژگیهای خاندان پهلوی دوم است. در چند سال آخر حکومت رژیم پهلوی، مبالغ هنگفتی- بالغ بر ۲میلیارد دلار- از درآمدهای نفتی بهطور مستقیم بهحساب بانکی متعلق به اعضای خانواده سلطنتی در خارج از کشور واریز میشد که این انتقالات هرگز در خزانه کشور ثبت نشد. ارتشبد سابق فردوست تأکید کرده است که «در دوران مسئولیتم در بازرسی متوجه شدم که اصولا موارد سوءاستفاده و حیف و میل نهایت ندارد در دوران ۱۳ساله نخستوزیری هویدا همه میچاپیدند و هویدا کاملا نسبت به این وضع بیتفاوت بود.»
بدینترتیب، خانواده پهلوی در اوایل دهه۱۳۵۰ به ثروتمندترین خانواده سوداگر ایران تبدیل شدند؛ شراکت هر یک از افراد این خانواده در کارخانههای ساخت ماشینآلات، مجتمعهای اتومبیلسازی، تولیدات ساختمانی و ساختمانسازی، شرکتهای معدنی و کارخانجات نساجی امری رایج بود. بیشتر داراییها نیز توسط «بنیاد پهلوی» مدیریت و اداره میشد که در سال۱۳۳۷ به بهانه امور بشردوستانه تاسیس شده بود.
شاه همواره سعی میکرد فساد مالی در خانواده سلطنتی را بهنحوی توجیه و غیرمستقیم تأیید کند. بنابراین، گاه میشد که نظرهای مضحک و عجیب و غریبی هم اظهار کند؛ از آن جمله پاسخ شاه در پرسش خبرنگار فرانسوی اولیویه وارن مبنیبر اینکه: «گفته میشود که فساد بخشی از اطرافیان شما را هم در امان نگذاشته است» چنین بود: «همهچیز ممکن است ولی در این مورد بهخصوص (فساد مالی) باید بگویم که این فساد نیست بلکه مثل بقیه رفتار کردن است، یعنی مثل کسانی که کاملا حق کار کردن و معامله کردن را دارند، بهعبارت دیگر اطرافیان من هم حق دارند در شرایط مشابه با دیگران برای امرار معاش خود فعالیت داشته باشند.» فعالیت اقتصادی خاندان پهلوی حد و حصری نداشت و آنان در هر کار سودآوری حضور داشتند و با استفاده از رانت خانوادگی در هر فعالیت اقتصادی صاحب سهم بودند. اسراف، تجمل، دزدی، رشوه و در یک کلام فساد خاندان سلطنتی و مقامات بلندپایه پهلوی در دهه۵۰ به اصلیترین بحران موجود در کشور تبدیل شده بود. اختاپوس فساد مالی در تاریخ معاصر ایران نهتنها قهرمانان ملی بزرگی چون میرزاتقیخان امیرکبیر را بهدلیل آزادگی و وطندوستی قربانی کرد، بلکه با گسستن رشتههای اقتصاد و فرهنگ و سیاست ملی، ملت و سرزمین ایران را به لانه هزارگونه محنت و بلا بدل کرده بود.
در کنار سفرهای تفریحی پرهزینه، شاه بهخاطر مسائل بینالمللی نیز به بسیاری از کشورهای جهان سفر میکرد. در همه این سفرها به بذل و بخشش میپرداخت و مبالغ هنگفتی را از این طریق بر باد میداد. این هدایا تقریبا به همه کسانی که در طول سفر با شاه مواجه میشدند- از مستخدمین گرفته تا مقامات عالیه- تعلق میگرفت.
بهگفته منابع موجود، این افراد با پرداخت هزینههای هنگفت، فواحش و روسپیهای فراوانی را به ایران دعوت و موجبات کامیابی شاه را فراهم میکردند. فردوست در مورد پرداخت پول به این افراد مینویسد: «در مسافرت به آمریکا در نیویورک من ۲نفر را به محمدرضا معرفی کردم. یکی «گریس کلی» بود که در آن زمان آرتیست تئاتر بود و دوبار با او ملاقات کرد و محمدرضا به وی یکسری جواهرات به ارزش حدود یکمیلیون دلار داد. این زن بعدها همسر پرنس موناکو شد و اخیرا در یک تصادف اتومبیل درگذشت. نفر دوم یک دختر آمریکایی ۱۹ساله بود که ملکه زیبایی جهان بود. محمدرضا مرا فرستاد و او را آوردم و چندبار با محمدرضا ملاقات کرد و به او نیز یکسری جواهر داد که حدود یکمیلیون دلار ارزش داشت..»
در خاطرات علم آمده است: «ظاهرشاه، پادشاه مخلوع افغانستان تقاضای ۱۰هزار دلار برای خریدن یک اتومبیل لیموزین دیگر کرده است. شاه در پاسخ گفت «خب البته تقاضایش را برآورده میکنیم. خداوند به ما امکان داده که به کسان بدشانستر از خودمان کمک کنیم.» ضمنا به من دستور داد تحقیق کنم که آیا عبدالولی خان هم به کمک مالی نیاز دارد.» وی همچنین ادامه داد «مستمریای برای والاحضرت بلقیس درنظر گرفتهایم، اما درست نیست که شوهرش کاملا به او متکی باشد.»
در دورههای اخیر خصوصاً از قاجاریه به بعد بهخاطر ثبت و ضبط بیشتر وقایع با دقت و امعاننظر بیشتری میتوان مسئله هدیه دادن به خارجیها را مورد بررسی قرار داد. تا پیش از روی کار آمدن سلسله پهلوی در سال۱۳۰۴ جز موارد استثنایی و نادر، هدایایی که به هیأتهای خارجی اهدا میشد، متناسب با عرف بینالملل بود. این هدایا در اکثر موارد ارزش مادی فراوانی نداشت و جنبه سمبلیک و یادگاری آن مهمتر بود. در دوره پهلوی برخلاف تمام عرفهای بینالمللی، شیوهای در دادن هدیه به خارجیها و حاتمبخشیهای نامتعارف رواج یافت که مشابه آن در کمتر برههای از تاریخ ایران دیده شده است. نمونهای اندک از هزاران را بخوانید.
... در سفر محمدرضا پهلوی به آمریکا و در یک مجلس شام خصوصی، محمدرضا پهلوی یک دست جواهر فوقالعاده نفیس و منحصربهفرد شامل «گردنبند برلیان، گلسینه الماس، دستبند جواهرنشان، انگشتر الماس و گوشوارههای برلیان» را به ژاکلین کندی[همسر جان اف کندی رئیسجمهور وقت آمریکا] هدیه داد و در برابر سخاوتمندی بزرگ و بینظیر شاه، کندی یک نقاشی آبرنگ به فرح هدیه داد و مدعی شد که این نقاشی از کارهای خود او در زمان تحصیلش است. ژاکلین هم که بهشدت تحتتأثیر قرار گرفته بود یک کراوات رنگ و رو رفته به محمدرضا هدیه داد و ادعا کرد که این کروات متعلق به جورج واشنگتن[اولین رئیسجمهور ایالات متحده آمریکا] بوده است! هدایای رئیسجمهور آمریکا و همسرش حتی یک دلار هم ارزش نداشت! درحالیکه من میدانستم محمدرضا برای خرید جواهرهای عتیقه صدهاهزار دلار هزینه کرده است...
سفیر وقت ایران در سوئیس یکبار برای تهیه پمادی جهت مداوای خارش دست شاه، هواپیمایی را دربست به لندن فرستاد تا ۱۰حلقه از پماد موردنظر را برای شاه بیاورد، زیرا پمادی با نام مورد دستور شاه در سوئیس وجود نداشت، بلکه مشابه آن با نامی دیگر موجود بود اما سفیر معتقد بود امر شاه باید همانطور که هست اجرا شود... ولخرجیهای شاه و اطرافیان در سوئیس تا بدان حد بود که بارها مورد اعتراض مطبوعات سوئیسی و اروپایی قرار گرفته بود، اما سفیر میکوشید با دادن هدایای گرانقیمت به روزنامهنگاران صدای آنها را خاموش کند، اما برخی پول میگرفتند و در عین حال به انتقادات خود شدت میدادند. این اعتراضات منجر به تظاهرات دانشجویی علیه حضور شاه در سوئیس میشد.
لینک مطلب: | http://qomefarda.ir/News/item/39881 |