جانباز دفاع مقدس و مدافع حرم گفت: حتی یک لحظه احساس ندامت از راهی که رفتم نداشتم همیشه آرزو میکنم ای کاش دوباره جسم من سالم شود و دوباره به جبهه برم و این تن برای بارها اسلام جانباز شود.
به گزارش
پایگاه خبری تحلیلی قم فردا، محمدرضا اصغری جانباز دوران دفاع مقدس که چندین بار در جنگ تحمیلی مجروح و جانباز میشود اما بعد از سالها مجددا در جبهههای مقاومت حضور پیدا کرده و در دفاع از حرم حضرت زینب سلام الله علیها مجددا به فیض جانبازی نائل میآید.
به مناسبت روز جانباز گفتگویی با این جانباز سرافراز داشتیم.
خودتان را کامل معرفی کنید.
اصغری: محمد رضا اصغری هستم در دوران دفاع مقدس به عنوان بسیجی در جبهه حضور پیدا کردم پس از مدتی به عضویت سپاه پاسداران انقلاب اسلامی درآمدم.
اولین جانبازی شما کی بود؟
اصغری: اولین مجروحیت من در سن ۱۶ سالگی در عملیات بدر در جزیره مجنون در سال ۶۳ بود که از ناحیه کتف و کمر و ریه به وسیله ترکش خمپاره مجروح شدم.
در طول دفاع مقدس چند بار جانباز شدید؟
اصغری: در دوران دفاع مقدس خداوند توفیق داد در دفاع از انقلاب و وطن ۷ بار مجروح و مصدوم شدم این مصدومیتها تیر، ترکش و موج گرفتگی و شیمیایی بود.
بعد از جنگ تحمیلی به چه کاری مشغول شدید؟
اصغری: بعد از دفاع مقدس در سپاه مشغول آماده سازی یگانی نیروها و سازو برگ نظامی و تجهیزاتی بودیم، و بارها در مناطق شمالغرب که بعد از جنگ تحمیلی از مناطق نا امن بود و گروههای تروریستی کومله دموکرات فعالیت داشتند برای مبارزه و پاکسازی منطقه از دست تروریستها حضور داشتم، تا مردم این مناطق در امنیت زندگی کنند.
این اواخر هم که پژاک مناطق مرزی را ناامن کرده بود و بر ارتفاعات مسلط شده بود در سال ۹۰ با رزمندگان لشکر علی بن ابی طالب علیه السلام عملیات جاسوسان را انجام دادیم و منطقه از تروریسهای پژاک پاکسازی شد.
چرا با وجود اینکه در دفاع مقدس حضور داشته و جانباز شده بودید مجددا در سوریه و جبهه مقاومت حاضر شدید؟
اصغری: برای مدتی در دفاع از حرم حضرت زینب سلام الله علیها در جبهههای مقاومت حضور داشتم، حضور ما به این دلیل بود که از نظر عقلی و تکلیفی برای من یقین حاصل شد که باید در دفاع از حرم حضور پیدا کنم از منویات مقام معظم رهبری مشخص بود که حضور ما در این جبهه لازم است، ۳۰ سال خدمت من در سپاه به اتمام رسیده بود، چندین بار تقاضا کرده بودم که من هم به سوریه اعزام شوم تا اینکه در سال ۹۳ به من اطلاع دادند که میتوانم اعزام شوم.
نحوه جانبازی خود در دفاع از حرم را بفرمایید؟
اصغری: همان ابتدای اعزام به سوریه در ۷ عملیات شرکت کردم که الحمدالله همه آنها با پیروزی و موفقیت همراه بود، عملیات آخر نزدیک شهر شیخ مسکین برای آزادسازی شهر دیرالعدس از دست گروهها تکفیری بود که مسئولیت دو تیپ را داشتم یکی از این تیپ ها مالک اشتر به فرماندهی شهید بزرگوار هادی کجباف بود که نیروهای دفاع وطنی این تیپ متشکل از بچه های دو شهر شیعه نشین نبل و الزهرا بودند که عدهای از شهرهای خود دفاع میکردند و بقیه برای آزادسازی سازی سایر قسمتهای سوریه تحت امر بچههای سپاه وارد عمل میشدند
در آن عملیات تقریبا از سه طرف محاصره شده بودند و یک راه باریک برای تردد وجود داشت بعد از مشاهده این وضعیت با اینکه تاکید شده بود فرماندهان و مستشاران نظامی زیاد جلو نروند وقتی متوجه شدم رزمندگان در تنگنا قرار دارند به جلو حرکت کردم تا کمکشان کنم وضعیت ظاهری من مشخص بود که جز فرماندهان هستم دشمن تمام تمرکز خود را برای شلیک به سمت من جمع کرده بود و قناسه ها و تیربارها از فاصله نزدیک با حجم بالا آتش میریختند تعدادی از رزمندگان را از مناطق آسیب پذیر جابجا کردم، و سینه خیز تا پشت یک تخته سنگ رفتم حین جابجایی از ناحیه سینه مورد اصابت تیر قرار گرفتم و از نصف ریه و نخاع دچار آسیب شدم که رزمندگان نبل و الزهرا من را به عقب منتقل کردند حجم آتش به قدری زیاد بود که یک فاصله ۵۰۰ متری را دو ساعت طی کردیم.
با توجه به این همه زخم و جراحت سنگین از راه رفته پشیمان نیستید؟
اصغری: در دوران دفاع مقدس حضور داشتم و مجروح شدم این دفعه هم در دفاع از حرم حضرت زینب سلام الله علیها و جبهه مقاومت مجروح شدم، مجروحیت درد دارد، قطع نخاع شدن درد دارد محدودیت دارد اما اینها باعث نشده من و دیگر جانبازان از راه رفته پشیمان شویم و خود را کنار بکشیم.
اگر بارها سلامتی پیدا کنم باز هم در جبهههای حق حضور پیدا میکنم زیرا این حضور یک تکلیف است آخر این جبههها شهادت است که آرزوی من است، درد سخت است و خانواده هم در سختی هستند اما درد برای رزمنده ساخته شده رزمنده باید این درد را تحمل کند.
اگر لیاقت شهادت را خدا به من نداد خدا را شاکر هستم که سعادت جانبازی را به من داده و تا این مقدار را برای من مُقدر کرد جای شکرگزاری دارد.
حتی یک لحظه احساس ندامت از راهی که رفتم نداشتم همیشه آرزو میکنم ای کاش دوباره جسم من سالم شود و دوباره به جبهه برم و این تن بارها برای اسلام جانباز شود، رزمنده اگر سال ها در جبهه باشد و برای این راه بخشی از جسم و جان خود را تقدیم نکنداز خود می پرسد چه مشکلی داشتم که لیاقت شهادت و جانبازی و هدیه سلامتی جسم خود را پیدا نکردم.
عاشقان را سر ژولیده به پیکر عجب است
دادن سر نه عجب داشتن سر عجب است
تیر بارد اگر آنجا که بود جلوه دوست
سرندادن ز وفا بر لب خنجر عجب است
آیا جوانان امروز را مانند دوران دفاع مقدس اهل دفاع و جانبازی و جانفشانی می بینید؟
اصغری: امروز جوانانی در مسیری که ما رفتیم پا جا پای ما گذاشتند که معمولاً بسیار برازنده تر از بچههای دفاع مقدس هستند جوانانی متدین، دارای باورها و اعتقادات محکم، ولایت پذیر، با سواد و تحصیلات و دانش و مهارتهای فنی که ماحصل سالها تمرین عملی و آموزشهای نظری در قالب سازمان بسیج میباشد، در دوران دفاع مقدس سطح عمومی تحصیلات پایین بود و میزان تمرینات کم بود.
این جوانان آنقدر عاشق انقلاب و حضور در جبهههای مختلف مثل جبهه مقاومت هستند با گریه التماس میکردند تا به سوریه اعزام شوند گاهی پدر خود را برای وساطت و اعلام رضایت همراه خود میآورند و مارا مورد سوال قرار میدادند که چه نقصی در من است اعزام نمیکنید و تقاضای امتحان دادن در تمام زمینه های اعتقادی ، رزمی ، آمادگی جسمانی و... را داشتند.
برای ما رزمندگان دفاع مقدس افتخار است و با دیدن این جوانان مستعد و خوشحالیم که پرچم را به کسانی واگذار کردیم که از ما برازنده تر و ان شاالله موفق ترند.
از اینکه وقت خود را در اختیار ما گذاشتید سپاسگزارم.
اصغری: من هم از شما تشکر میکنم.
گفتگو از مرضیه مهدیلو
انتهای پیام/۱۷۰