شهید سامانلو، شانزدهم بهمنماه سال ۹۴ به همراه دوستانش شهید هاشمی و شهید زارع در شهر «رتیان» سوریه به شهادت رسیدند و مزار مطهر این شهدای والامقام در گلزار شهدای استان قم است.
در ادامه وصیتنامه این شهید والامقام را میخوانید.
بسمالله الرحمن الرحیم
به نام خالق هستی همان که از کودکی مرا پروراند و عاشق خود ساخت. همان آقایی که گاهی اوقات بهقدری دلم برایش تنگ میشود که میخواهم قالب تهی کنم. همان مولایی که از بندهنوازی او بیحدوحصر خجل و شرمسارم. در خردسالی به شفاعت اربابم ثامنالحجج امام رضا علیهالسلام، عمری دوباره بخشید و از مهلکههای بزرگی نجاتم داد که مجال بازگوکردن آنها نیست؛ بههرحال آقای من مولای من در حسرت نظر به وجهت میسوزم و امیدوارم مرا به این دیدار لایق بدانی.
یا بقیه الله، در این اندک عمر بیثمرم، شما را خیلی آزردم و نوکر و سرباز خوبی نبودم، امیدوارم حلالم کنی و دعایم کنی که شرمسار مادرت حضرت زهرا سلاماللهعلیها نباشم. بنده حقیر، مذنب برگهای مینویسم به یادگار برایتان باشد.
اولازهمه به دوستانم و همرزمان خداقوت میگویم و امیدوارم همیشه در این راه ثابتقدم باشند و بر پیمان خود بر سر ولایتفقیه بمانند و تا آخرین قطره خون دفاع کنند و این جز باتقوی و اخلاص و مجاهدت میسر نمیشود. حالات عرفانی خود را بیشتر کنید، درس اخلاق بزرگان شرکت کنید و از سخنان لغو و بیهوده پرهیز کنید و از خداوند منان برایتان نصرت و اجر و پاداش عظیم خواستارم و میخواهم این برادر کوچکترینتان را حلال کنید.
از پدر و مادر عزیزم میخواهم صبر پیشه کنند؛ اجر قربانی خود را با جزعوفزع زائل نکنند. بزرگواران شما را هم به تقوی الهی سفارش میکنم.
پدرم مواظب مادرم باش... بیشتر به امور اخروی بپرداز که مایه چشمروشنی خانواده مایی. این کمترین، نتوانست فرزند خوبی برای شما باشد، اما اگر توفیق شهادت یافتم، شفاعت را برایتان قول میدهم به شرطی که شما نیز کمک کنید.
نه نه جان خیلی دوستت داشتم و دارم و از زحمات بیشمارت، سپاسگزارم و زبان و این قلم قاصر از بیان سپاسگزاری من است. باباجان، مایه مباهات من در تمام انجمنها بودی و هستی، خداوند به شما خیر عطا کند. حلالم کنید و بدیهایم را ببخشید.
همسر عزیزم! ای که از زمره ساداتی و نور چشم من در دنیا و آخرتی از این که مدتی را در کنارت بودم؛ با هیچچیز این دنیا عوض نمیکنم. از آن لحظه که با تو آشنا شدم تا الان تمام لحظاتش برایم شیرین چون عسل گواراست. ببخش به قولهایی که به تو دادم نتوانستم عمل کنم و گاهی اوقات آزارت دادم که خدا میداند شرمسارم و این چیزی است که خیلی آزارم میدهد از تو طلب حلالیت میکنم و امیدوارم که مرا ببخشی که تو از خاندان کرمی واقعاً دوستت داشتم و به تو عشق میورزیدم، از خداوند میخواهم که صبر عظیمی به تو عطا کند.
سادات جان! من برای حفظ حریم حرم حضرت زینب سلامالله علیها عمه بزرگوار شما به سوریه آمدم و میخواهم؛ چون عمه جانت صبر کنی و فرزندانت را خوب تربیت کنی که آنها نیز مدافع حریم ولایت باشند و گوشبهفرمان ولیامر زمان خود و ولایتفقیه باشند؛ فرزندانی تربیت کن که باتقوی باشند عالم باشند انسان باشند.
عزیزم... علی را از همین حالا مرد بار بیاور که او بعد از من مرد خانه است...
عزیزم! تقوی الهی را رعایت کن و به پدر و مادرم سرکشی کن.
از خدا میخواهم در سرای آخرت نیز تو را همنشین من ناچیز گرداند. عزیزم به امید دیدار.
فرزندانم علی آقا و محمدحسین کوچکم! تقوی الهی پیشه کنید. خوب درس بخوانید. مواظب مادرتان باشید که واقعاً نمونه و تک است.
به فاطمه زهرا قسم، اگر مادرتان را اذیت کنید که نه اگر به او کم رسیدگی کنید از شما نخواهم گذشت.
علی جان... در نمازهایت دعایم کن که من نیز دعا میکنم.
باباجان ورزش کن که تنت سالم باشد و خوب درس بخوان که فهیم شوی و باتقوی باش تا خدا رهایت نکند، تا بتوانی سرباز خوبی برای امامزمان عج و مقام معظم رهبری امام خامنهای «دامتبرکاته» باشی.
باباجان قدر این رهبر عزیزمان این سید بزرگوار را بدانید و گوش به فرمانش باشید که او نیز گوشبهفرمان مولایمان بقیه الله است.
علی جان مواظب مادر و برادرت محمدحسین باش و در تربیت او بکوش. میخواهم هر دوی شما باعث افتخارم باشید به حرف مادرتان گوش دهید و همسرانی چون مادرتان پاکدامن باحجاب و مؤمنه انتخاب کنید؛ گناه نکنید و روزی حلال بخورید.
خواهرانم و برادرانم شما را نیز به تقوی الهی سفارش میکنم. فرزندانتان را خوب تربیت کنید. مدافع ولایت باشید و باهم مهربان و باصفا و صمیمیت رفتار کنید. کوتاهیهای اطرافیان را ببخشید تا زندگیتان شیرین شود؛ حلالم کنید و از تمام کسانی که مرا میشناسند حلالیت بگیرید.
و من الله التوفیق، الاحقر سعید سامانلو
لینک مطلب: | http://qomefarda.ir/News/item/46493 |