printlogo


هر روز با یک شهید؛
نامه به‌ یادگار مانده از یک شهید
نامه به‌ یادگار مانده از یک شهید
کد خبر: 51462
نامه‌ای از شهید گران‌قدر «حسین رنجبر کرمانی» در دست داریم که نوید شاهد قم اقدام به انتشار آن کرده است.
به گزارش پایگاه خبری تحلیلی «قم فردا» شهید حسین رنجبر کرمانی در تاریخ هفتم فروردین‌ماه ۱۳۴۸ در شهر مقدس قم در خانواده‌ای مؤمن و متدین دیده به جهان گشود. پدرش حاج سید غلامرضا رنجبر کرمانی و مادرش فاطمه واقفی نام دارد که نتیجه تلاش این پدر و مادر، سرمایه‌ای چون شهادت فرزندشان بوده است.

 شهید حسین مدتی پاسدار وظیفه بود تا این که به منطقه سردشت اعزام شد. او پس از چندی مجاهدت با منافقین کوردل و نیروهای نفوذی بعث عراق، در تاریخ بیست و هشتم مردادماه ۱۳۶۸ بر اثر اصابت تیر مستقیم به ناحیه سر به درجه شهادت نائل گشت. پیکر پاک و مطهر این شهید عالی‌مقام در تاریخ ششم شهریورماه ۱۳۶۸ در گلزار شهدا امامزاده ابراهیم به خاک سپرده شد.

 در ادامه نامه‌ای که این شهید والامقام به خانواده خویش نوشته است را می‌خوانید.

 بسم‌الله الرحمن الرحیم

 خدایا با نام تو با یاد تو و برای تو؛ به نام و نواهی الهه عشق، به نام همیشه الهه نور، به نام تاشور الهه خشم

 و به نام الله که باطل‌کننده بهر الهی است.

 آغاز می‌کنم نامه از اعماق وجودم به خدمت خانواده عزیزم و سلامی دارم نه به گرمی این آفتاب سوزان تابستان و نه به سردی پائیز بلکه سلامی برخاسته از اعماق قلبم که به‌عکس جان پژمرده و بی‌روح مملو از عشق و محبّت نسبت به شما عزیزان باشد. سلامی از قلب خسته و غریب این حقیر بر قلوب شاد شما.

 امیدوارم که همچنان با شادی و خرّمی روزگار را پشت سر بگذارید و ان‌شاءالله هر کدام در کار خود موفق و کامیاب باشید و به حمدالله و به لطف و به عنایات الهی حال فرزند حقیرتان نیز خوب است.

 هیچ‌گونه نگرانی نیست جز فراق یکایک شما سروران عزیز. سلام این حقیر را بپذیرید و اگر در نوشتن نامه کوتاهی شد مرا ببخشید و در اینجا جا دارد باز هم از یکایک شما عزیزان و شما پدر و مادر گرامی‌ام طلب بخشش بنمایم و همین‌طور از یکایک خواهران عزیزم اعظم و اکرم و معصوم و طاهره و منیره و مریم و سمیه.

 شما را به خدا اگر از برادر حقیرتان ناراحتی و آزاری دیدید به لطف و بزرگی خود این حقیر را عفو کنید، شاید باور نکنید که من نمی‌دانم چه علتی است که من همواره در صدد عذرخواهی از شما خانواده عزیزم هستم.

 نمی‌دانم شاید در حق شما خیلی بدی کردم به‌هرحال امیدوارم که مرا ببخشید.

 در اینجا جا دارد سلام و عرض ادب داشته باشم خدمت برادر عزیزم و خانواده محترم ایشان همچنین پدر و مادرخانم ایشان؛ امیدوارم که حال شما نیز به لطف الهی خوب باشد.

 همچنین سلام بر برادران عزیزم عباس آقا و آقا ابوالفضل؛ امیدوارم که شما نیز در پناه توجهات الهی در کارهایتان همواره موفق باشید تا فراموش نکردم که البته نمی‌شود که فراموش کرد؛

 سلامی هم داشته باشم به تمام نور چشمان عزیزم، محمد، منیژه، افسانه، محسن و محمدحسین و عطیه و شاید هم یکی دیگر که تا این تاریخ یعنی هشتم مردادماه ۱۳۶۵ هنوز من خبری دراین‌رابطه ندارم.

 خب از فرستادن سلام که بگذریم باید بگویم که تا همین تاریخ هیچ نامه‌ای از شما به دست من نرسیده و من هر بار که نامه می‌آورند سخت منتظر بودم که متأسفانه دست‌خالی بر می‌گشتم، به‌هرحال امیدوارم که هر چه زودتر نامه از شما به دست من برسد؛

 خصوصاً معصوم، طاهره، نیره و اعظم و اکرم و کلیه بچه‌ها منتظر نامه‌تان هستم.

 راستی دوست داشتم از وضع کارنامه و درس شما خواهران عزیزم اطلاعی داشته باشم؛ به‌هرحال اگر دوست داشته باشید مرا بااطلاع سازید.

 دیگر عرضی ندارم، جز دوری شما.

 ضمناً به تمام اقوام و آشنایان سلام مرا برسانید؛ خصوصاً مادربزرگ و دایی جواد و عمه و بقیه؛ دوستدار یکایک شما عزیزان، حسین.

 افسوس که زمان به عقب باز نمی‌گردد، پس باید به روزهای خوش گذشته گریست.



انتهای خبر /

 
لینک مطلب: http://qomefarda.ir/News/item/51462