اتفاقات عجیب در زندگی شهید سامانلو رخ داد که سرانجام نشان داد او برای شهادت محفوظ مانده بود.
پدرش خواب شخصی را دید که به او گفته بود، این امانت پیش شما بماند؛ از او خوب مراقبت کنید و سالم نگهش دارید؛ بهموقع او را میخواهیم... خوابش را برای یکی از علما نقل کرد. ایشان پرسیده بود: فرزندی در راه دارید. از او مراقبت کنید. چند ماه بعد سعید متولد شد.
بعد از تولد به بیماری سختی گرفتار شد و دکترها قطع امید کردند. تقریباً دو سالی والدین درگیر بیماریاش بودند. حتی توان خوردن هم نداشت و با سرم تغذیه میشد.
آخرین بار که در بیمارستان بستری بود، پدر مظلومیت را در صورت کودک میبیند و منقلب میشود و بادل شکسته از امام رضا (ع) شفایش را میخواهد. همان روز پزشک بعد از معاینه کودک اعلام میکند که فرزندتان را دوباره به شما هدیه دادند.
یک روز هم از پشتبام افتاد پایین اما حتی خراش هم برنداشت. یکبار هم با ماشین تصادف کرد، ولی به اذن خدا سالم ماند. سال ۱۳۹۳ از طبقه سوم در ارتفاع ۲۵ متر افتاد، اما خدا او را برای شهادت نگه داشته بود.
از سیمخاردار نفسش گذشته بود
از کودکی و نوجوانی مؤدب، کوشا، ساده، باگذشت، مسجدی، نمازخوان، ولایتمدار بود. از ۱۲ سالگی به کلاسهای قرآن میرفت. از ویژگیهای بارز او راستگویی و کسب رضای خدا در هر کاری بود. تزکیه نفس داشت و از سیمخاردار نفسش عبور کرده بود. در اردوهای جهادی حضور داشت. در دانشگاه امام حسین (ع) تحصیل کرد. خانوادهدوست بود و حاصل ازدواجش دو فرزند پسر است.
رشادتهایش در سوریه تحسینبرانگیز بود
بعد از تحصیلات وارد سپاه شد. در جبهه مقابله با دشمنان در شمال غرب در برخورد با گروهکهای مزدور حضور داشت و بهعنوان مدافع حرم عازم سوریه شد و رشادتهایش در سوریه و آزادسازی دو شهر شیعهنشین (نبل و الزهرا) تحسینبرانگیز بود.
ارادت خاصی به شهدا داشت
عاشق رهبر و امامزمان (عج) بود. رهبر را نایب بر حق صاحبالزمان (عج) میدانست. ارادت خاصی به شهدا داشت. با فرزند شهید ازدواج کرد. با توسل به پدرخانمش شهید رباط جزی شهادتش را مثل او در بهمنماه از خدا گرفت.
شهید سعید سامانلو سرانجام در ۱۶ بهمن سال ۱۳۹۴ به همراه دوستانش شهید هاشمی و شهید زارع در شهر رتیان سوریه به شهادت رسید. مزار مطهر این شهید والامقام در گلزار شهدای استان قم واقع شده است.
لینک مطلب: | http://qomefarda.ir/News/item/52882 |