فعلا مشغول رفع مصدومیت پا هستم و خداروشکر 80 تا 90 درصد بهبود پیدا کردهام. فکر میکنم تا چند هفته آینده با یک تیم به توافق برسم و قراردادم را نهایی کنم. در این مدت، نزدیک به یک دهه حضور در اروپا، به یکسری از اهدافی که داشتم رسیدم اما حقیقتا آن چیزی که ما در مورد فوتبال اروپا فکر میکنیم با آن چیزی که در واقعیت وجود دارد کاملا متفاوت است. مهمترین نکته پاسپورت ایرانی ماست و اینکه از کشوری در آسیا وارد اروپا میشویم. شرایط سیاسی کشورمان زیاد خوب نیست و این باعث لطمه زدن میشود چون فوتبال فقط یک ورزش نیست. تیمها به همه این نکتهها دقت و توجه دارند. موضوع دوم که شاید خیلی ساده به نظر بیاید قانون کپی رایت پیراهن است. تیمهای اروپایی بازیکن ژاپنی یا کرهای میخرند تا با فروش چندین هزار یا حتی میلیون از پیراهن بتوانند درآمد یکسال باشگاه را به دست بیاورند. این موضوع در رابطه با باشگاههای خیلی بزرگ صدق میکند. اکثر لیگهای اروپا قانونی به نام Limited player دارند یعنی تعداد محدودی بازیکن غیر اروپایی میتوانند داشته باشند و ترجیح میدهند به بازیکنان جوانشان فرصت رشد بدهند. این موضوع کار را برای بازیکن سخت میکند. اما شرایط برای دروازهبانها سختتر هم میشود چون باید یا بازی کند یا بازی نکند. اما خداروشکر تا اینجا تجربههای زیادی کسب کردم و توانستم در جامجهانی و جام ملتها بازی کنم. به چیزی که در ذهنم بود به طور کامل نرسیدم اما 10 سال دیگر زمان دارم و تلاش میکنم به چیزی که در ذهنم هست برسم.
مهمترین نکته این بود که آقای کیروش به من تاکید شدیدی داشت که در اروپا بمانم. از طرفی خواسته قلبی خود من هم این بود که در اروپا بازی کنم. چون جدا شدن از اروپا و بازگشت به ایران و اینکه بخواهم دوباره به فوتبال اروپا منتقل شوم کار بسیار سختی است. همینکه برچسب بازی کردن در لیگ ایران روی بازیکن بخورد شرایط را بیشتر از گذشته سخت میکند. اما تا حدی این موضوع را قبول دارم. شاید میتوانستم یک نیم فصل در لیگ ایران بازی کنم و ممکن است هر کس دیگری به جای من بود این کار را انجام میداد. قضیه اینجاست که درست قبل از جام جهانی یک نیم فصل فوقالعاده در سوئد داشتم و درست در شرایطی بود که جراحی داشتم. میتوانم بگویم با یک نیم فصل بازی در بین سه دروازهبان برتر لیگ سوئد قرار گرفتم. بعد از آن بلافاصله با یک تیم سوئدی دیگری قرارداد بستم اما متاسفانه بدقولی کردند و به تعهدهایی که دادهبودند عمل نکردند و به دلیل مصدومیت جام جهانی را از دست دادم. این مصدومیت تا جام ملتها طول کشید و از همانجایی که پایم را عمل کردهبودم دوباره مصدوم شدم. در هر صورت این اتفاقات و مصدومیت هم جزئی از فوتبال است و کاری نمیتوان کرد.
سوالی است که فکر میکنم مدتهاست خیلیها به جواب آن رسیده باشند. شرایط خیلی سختی داشتم و از خیلی چیزها گذشتم که فکر میکنم مهمترین آنها پول بود. فکر نمیکنم کسی شهامت این را داشته باشد از پول بگذرد. شاید تعداد محدودی این شهامت را داشته باشند که از پول بگذرند. چون همه به خاطر پول فوتبال بازی میکنند. اما برای من اینجوری نبود و همیشه به خاطر عشق فوتبال بازی کردم و خواهم کرد. حتی در تیم روبین کازان که در لیگ اروپا و چمپیونزلیگ هم حضور دارد با قرارداد خوب حضور داشتم اما همه آنها را کنار گذاشتم به لیگ دو پرتغال منتقل شدم. یک نیم فصل در این تیم بازی کردم و عملکرد خوبی هم داشتم که باعث شد نظر کادرفنی تیم ملی را جلب کنم. این شانس را ابتدا در مسابقات تدارکاتی به من دادند که خداروشکر عملکرد خوبی داشتم و بعد از آن در جام جهانی به میدان رفتم.
ضربه مسی بزرگترین حسرت من است. صحنهای بود که میشود ساعتها در مورد آن صحبت کرد. اشتباهاتی که چه در بیرون و چه در داخل زمین اتفاق افتاد و باعث شد توپ جایی برود که نباید میرفت. واقعا همینطور بود و آن ضربه مهارنشدنی بود. به هر حال باید فرقی بین مسی و بقیه بازیکنان وجود داشته باشد. بالاخره مسی کاری را که نباید انجام میداد کرد و آن توپ گل شد. در کمپ و هتل به بیرون دسترسی نداشتیم تا دنبال کنیم چه حرفهایی زده میشود. اما بعد از اینکه به ایران برگشتیم همه گفتند فکر میکردیم پنج شش گل میخورید. اما اینقدر خوب و با اعتماد به نفس بازی کردیم که به شخصه فکر میکنم حتی میتوانستیم برنده بازی باشیم. اما به هر حال فوتبال است و چنین اتفاقاتی رخ میدهد. تفاوت بین فوتبال ایران و آرژانتین در همین صدم ثانیهها مشخص میشود. اشتباهات زیاد و زنجیر واری رخ داد که این اتفاقات در یک یا دو دقیقه رخ داد و متاسفانه در وقت اضافی بازی را باختیم.
آره قطعا به گوش خودم هم میخورد. فقط میتوانم بگویم همه به من لطف داشتند و اینها خواست خدا بود. چیز دیگری نمیتوانم بگویم و آن را بیشتر باز کنم (با خنده). بنرهایی که در استادیوم زده بود را دیدم و حتی چند مورد به هتل هم کشیده شد. البته با هماهنگی کادر فنی و حراست تیم ملی. فعلا قصد ازدواج ندارم و میخواهم به قول معروف ادامه تحصیل یا در واقع ادامه فوتبال بدهم تا ببینم در آینده چه اتفاقاتی رخ میدهد.
والله طور خاصی نبود، یک مدل موی عادی که هنوز هم همانطور است. یعنی ۴ سال هست فکر کنم همینطور است. والله تمرکزی روی مدل مو نداشتیم میشود گفت بداهه و چیز خاصی نبود.
پیشنهاد استقلال به من مربوط به 15 سال پیش است. البته بعد از آن هم مقطعی دنبال من بودند. کاملا به تیم استقلال و هوادارانش ارادت دارم و برای هواداران این تیم پرطرفدار احترام قائل هستم. فکر کنید استقلال را از فوتبال بگیرید، فکر میکنم فوتبال ایران میمیرد. اما من قلبا پرسپولیسی هستم و فکر میکنم هرچه دارم از پرسپولیس و هواداران این تیم است. فوتبالم را از نونهالان پرسپولیس شروع کردم و فکر میکنم پیوستن به استقلال اتفاقی نشدنی و غیرممکن است. هیچ وقت هم اتفاق نمیافتد چون پرسپولیس مثل خانه و فامیل من میماند. در تیمهای دیگر ایران نمیتوانم خودم را تصور کنم. استقلال دیگر به دلیل آن کریهای بین هواداران که اتفاقا از جذابیتهای فوتبال هم هست جای خود دارد. این اتفاقات جزو جذابیت فوتبال هست و همانطور که دیدید رئیس فیفا برای تماشای بازی استقلال و پرسپولیس به استادیوم آزادی آمد. بیش از 100 هزار نفر برای تماشای این بازی به استادیوم میآیند. من هم افتخار میکنم که بخشی از خانواده و تاریخ پرسپولیس هستم البته اگر قابل باشم. بازم تکرار میکنم برای استقلال احترام زیادی قائلم اما فکر نمیکنم هیچ وقت این اتفاق بیفتد.
من 7 سال با کیروش کار کردم و از روز اولی که ایشان وارد ایران شدند در تیم ملی حاضر بودم. فقط یکسال اخیر با ایشان نبودم. ببینید خب ۸ سال مدت کمی نیست برای مربی و به هر حال هر اتفاق و هر دانشی که بود را من فکر میکنم کیروش به فوتبال ایران داد، به نظر من باز هم میتوانست ۴ سال دیگر در فوتبال ایران باشد ولی خب در هر صورت به هر دلیلی الان با فوتبال ما نیست. فکر میکنم آن اتفاقی که در والیبال افتاد نباید تکرار شود. اگر بتوانیم آن تجربه را کسب کرده باشیم خوب است. یک مربی خیلی بزرگ و بادانش از والیبال ما رفت ولی نتوانستند جایگزین برایش بیاورند و والیبال ایران لطمه خورد. اگر آن اشتباه را فدراسیون ایران نکند و بتواند یک جایگزین مناسب حالا حتی شاید یک لِوِل حتی ۲ لِوِل پایینتر از کیروش هم بیاورد ولی بادانش و باتجربه باشد من فکر میکنم فوتبال ایران بتواند شاید بهتر از کیروش هم نتیجه بگیرد. ولی در هر صورت کیروش خیلی برای فوتبال ایران زحمت کشید، نظم و پرستیژی که کیروش به فوتبال ایران داد من فکر نکنم تا حالا فوتبال ایران در صحنهی بینالملل داشته باشد. به هر حال خیلی بازیکنها ترانسفر شدند و خیلی به نظر من زحمت کشید، جا دارد به عنوان یک ایرانی واقعاً از زحماتش تشکر بکنم. متأسفانه ما فوتبالمان طوری است که وقتی یک نفر میرود دیگر میرود. یعنی دیگر اصلاً شاید کسی به او تلفن هم نزند! ولی امیدوارم که کیروش رابطهاش را با فوتبال ایران حفظ کند، شاید یکجا کار فوتبال ایران گیر کند و بتواند به دست کارلوس کیروش باز بشود. به هر حال کیروش مربی فوقالعاده بزرگ و شناختهشدهای است در فوتبال دنیا و چهکسی میداند شاید بعدها دوباره به فوتبال ایران برگشت. به نظر من فوتبال ایران این رابطه را حتی کم یا جزئی باید همیشه داشته باشد.
همان اردوی اولی که آمده بود در اتریش بودیم. بعد یک پاس رو به عقب به من داده شد من زدم سر توپ، یکباره سوت و بلند داد زد. بعد یکباره سوت زد و گفت تو مارادونایی؟! گفتم که نه. گفت پس برای چی جلوی گُل دریبل میزنی؟ گفتم که خب اگر پاس.... گفت نه، دفعهی بعدی توپ را میزنی برود، بعد نزدیک به چند دقیقه پاس به عقب دادند تا من فقط زیرش بزنم برود که این در ذهنم بماند.
ببیند من شخصاً به رنکینگ زیاد عقیدهای ندارم! چون اصلاً این یک معادلاتی دارد که اصلاً به خیلی از تیمهای ملی نمیخورد. یعنی شما تصور کنید ممکن است تیم اول دنیا، مثال میزنم مثلاً بلژیکی باشد که اصلاً فکرش را هم نکند. و واقعاً هم فکر نمیکنم در سطح تیم اول ملی دنیا باشد! خب جلویش خیلی تیمهای دیگر هستند. مثال میزنم نهاینکه تیم بلژیک تیم بدی باشد، نه! ولی شخصاً به این رنکینگ هیچ اعتقادی ندارم، فکر میکنم آن نمایش تیمی که تیم در زمین نشان میدهد در کنار نتایج آن شخصیت و پرستیژی هست که تیم ملی میگیرد و خب شناخته میشود. ما با کارلوس و کیروش در اتریش تیم شیلی را با همه بازیکنهایش ۲ - هیچ بردیم! همه بازیکنها بودند، درست است بازیِ تدارکاتی بود ولی ما چیزی به نام بازیِ دوستانه نداریم. یعنی آنها هم نیامده بودند که آنجا ببازند بروند که! ولی خب ما آنها را با یک فوتبال خیلی خوب بردیم یا حتی جلوی خیلی از تیمهای بزرگ دیگر دنیا. ولی من باز هم میگویم فکر میکنم که باید یک مربی خوب آورده بشود، این نظر شخصی بنده است و در این مقطع من فکر نمیکنم مربی ایرانی بتواند به تیم ملی کمک کند. چون اینقدر فشار چه از رسانهها چه از خود مردم روی این مربی میآید که کار خیلی سختی است.
من خودم هم نمیخواهم! من زیاد عقیدهای به شانس ندارم شاید. خیلی جاها هم اشتباهات خود من بوده. میگویم شرایط فوتبال ایران با شرایط فوتبال اروپا زمین تا آسمان فرق میکند. اینجا اینقدر بازیکن را پُر بادش میکنند که به محض اینکه آنجا میروند با یک سوزن خالی میشود! یعنی میخواهم بگویم که اصلاً هیچجایگاهی فوتبالیست ایرانی در هیچ جای اروپا ندارد! به خدا بازیکنهای ما که در حال بازی در اروپا هستند خیلی کار بزرگی انجام میدهند. آنهایی هم که حتی روی نیمکتاند و حتی جزء ۱۸ تای تیمشان نیستند هم کار بزرگی میکنند. من تجربهاش را دارم، ۱۰ سال این تجربه را دارم. خیلی کار بزرگی انجام میدهند و متأسفانه اینجا اصلاً شاید به آن نپردازند! بازیکنی که در اروپا روی نیمکت بنشیند همه میگویند خب بابا برای چه روی نیمکت نشست؟! نیمکتش هم افتخار دارد. من خودم در روبین کازان در یورو لیگ روی نیمکت نشستم. بازی با چلسی، لیورپول، اینترمیلان، نیوکاسل، من همهی اینها را روی نیمکت نشستم. افتخار میکنم. افتخار میکنم جزئی از آن تیم بودم. سخت است، خیلی سخت است! شما الان یک سرچ بکنید ببینید روسیه چند تا گلر خارجی ثابت دارد، هیچی! من یک سؤال از شما دارم برای چه باید یک گلر از ایران بگیرند؟ کیفیت گلرهای خودشان بد است؟ حالا ما هم نمیگوییم بدکیفیت هستیم،نه! مثلاً در آلمان امکان ندارد، خیلی سخت است، گلر ایرانی نمیگیرند.
تمام شد و رفت! به خاطر همین کار خیلی سختی هست. من هم برنامه دارم، میگویم من بیشتر منتظر این بودم که پایم خوبِ خوب بشود چون شدت مصدومیتم اینقدر بالا بود که دکتر به من گفت اگر یک بار دیگر شما از همین پا و از این ناحیه مصدوم بشوی دیگر شاید فوتبال نتوانی بازی کنی. خب میگویم فکر میکنم بیشتر منتظربودن و صبرکردن و به پایمرسیدن مهمتر از این بود که بخواهم زوتر برگردم و باقی راه را از دست بدهم. من هم الان در حال حاضر دو تا پیشنهاد از اروپا دارم و فکر میکنم اگر مشکل خاص دیگری پیش نیاید إنشاءالله در آیندهای نزدیک با آنها به توافق برسم و امضا کنم.
والله ما هیچ ادعایی نداریم. گردن من از مو هم باریکتر است، ما هیچ ادعایی نداریم. بحث ادعا نیست، من زحمتم را داخل و خارج از زمین میکشم، مربی تیم ملی تشخیص میدهد که علیرضا حقیقی باشد یا نباشد. اگر بودم مثل همیشه با تمام وجود در اختیار تیم ملی هستم، نبودم هم مثل این تقریباً ۷-۸ ماه گذشته برای تیم مملکتم دعا میکنم.
با کمال میل! چرا که نه؟! پرسپولیس... معلوم است پرسپولیس حتماً. اگر یک روزی بخواهم خداحافظی کنم با پیراهن پرسپولیس است. میگویم از اول فصل از چندین تیم پیشنهاد داشتم، تیمهای خوب و قابلاحترامی هم بودند. دروغ هم نگویم به یکی دوتایشان هم خیلی نزدیک شدم ولی واقعاً نمیتوانم خودم را تصور کنم در ایران باشم و برای تیم دیگری بازی کنم و جلوی پرسپولیس و هوادارانش باشم. واقعاً برای من سخت است. این را نمیگویم شاید فرداروز به یک نقطهای رسیدیم که پرسپولیس شرایط گرفتن من را نداشت و من مجبور بودم که بر فرض مثال در یک تیم دیگر ایرانی بازی کنم. شاید هر اتفاقی بیفتد ولی خواستهی قلبیام این است که اگر روزی بخواهم به فوتبال ایران برگردم فقط برای پرسپولیس و هوادارهایش بازی کنم چون واقعاً هرچه که دارم از پرسپولیس و هوادارانش است. ببینیم در آینده چه پیش میآید، کسی از فردا خبر ندارد.
آرزوی قلبیام این است که اول از همه واقعاً سلامتی هرچه مریض در بیمارستان است إنشاءالله شفا پیدا کند، دوم هم واقعاً امیدوارم وضعیت اقتصادی و سیاسیمان از این حالت دربیاید. خیلی شرایط سخت است و هر روز هم در حال سختترشدن است. میگویم امیدوارم که مسئولین، جناب آقای رئیسجمهور یک تدبیری کنند و امیدوارم اتفاق خاصی بیفتد و ما از این وضعیت خارج بشویم. البته اگر ناراحت نمیشوند!
لینک مطلب: | http://qomefarda.ir/News/item/6017 |