تازه در اوجِ بیحوصلگی غذای محبوبش رو هم براش میپزه و دم به دقیقه هم چاییشو پُر میکنه تا نکنه یه وقت به این مهمونِ ناخونده بد بگذره، بد بگذره؟ اصلا مگه ممکنه؟ مگه میشه در آغوش چنین خواهری بود و بد گذروند؟ خواهری که سراسر عشقه و معرفت و شور و هنر، دختر جذابی که تمام مدت باهاش میخندی و عشق میکنی... میخونی و یاد میگیری... سوالی نیست که بپرسی و جوابش رو ندونه ، مسالهای نیست که نتونه حلش کنه. همراهی که همیشه برای کمک اولین نفره و امکان نداره کاری رو ازش بخوای و به بهترین نحو برات انجامش نده،خواهری که سراسر عشق و محبته و انرژیهای فوقالعاده و جاریش همیشه روحتو جلا میده. هنرمند بینظیری که هر وقت میرسی در خونهش از صدای پیانوی لطیف و بینظیرش سرمـَــــــست میشی و دلت میخواد هیچوقت زنگ دَرو نزنی که نوای اون ساز جذاب تا ابد ادامه پیدا کنه...
و من عجب خوشبختم که تو رو دارم مهربونترین فروردینیِ دنیا با خونه همیشه سبزت، سازِ همیشه کوکت، و قلبِ همیشه سُرخت. تولدت مبارک عشق بینظیرم، مرسی که به دنیا اومدی تو تمام هستیِ منی همیشه باش تا باشم.»
لینک مطلب: | http://qomefarda.ir/News/item/6847 |