در این روش سرپلهای منافقین با ارتباطگیری با کاربران شبکههای اجتماعی در داخل ایران با شیوههای مرسوم خود سعی میکنند تا نوجوانان و جوانان ناآگاه را فریب داده و این افراد را برای تولید فیلمهای موبایلی کوتاه به همراه آرم سازمان، عکس سرکردگان یا شعاری در حمایت از منافقین مجاب کنند.
به عبارتی دقیقتر سوژه فریب خورده هدایت میشود تا در مکانی خلوت و در حالی که چهره خود را پوشانده است، تصویری از سرکردگان سازمان یا شعاری در حمایت از این گروهک را در دست بگیرد یا شعار و عکسی را بر روی دیوار نصب نموده و عکس یا چند ثانیه فیلم از این صحنه را تهیه کرده و برای سرپل منافقین ارسال نماید. هر سوژه سازمان که سرپلهای منافقین موفق به مجابسازی یا فریب وی شدهاند، با نام کانون شورشی به علاوه یک شماره حداقل سه رقمی (به عنوان مثال کانون شورشی شماره 500) نامگذاری میگردد.
اما با نگاهی گذرا به این حرکت بسیار محدود منافقین به سرعت میتوان متوجه شد که اساس این اقدام یک شوآف برای اثبات وجود هوادار و استعداد نیرویی در داخل کشور است. همانطور که گفته شد از مؤلفههای این اقدام انجام آن در مکانی بسیار خلوت و با چهرهای پوشیده بوده، زیرا در غیر این صورت هیچ یک از افراد فریب خورده حاضر به انجام آن نیستند.
شمارههای سه یا چهار رقمی نیز در کنار نام کانونهای شورشی صرفاً برای این منظور است که تعدد موارد و به عبارتی دقیقتر عرض و طول بالایی را به لحاظ هواداران در درون کشور نمایش دهد. همچنین سرپلهای نفاق در هر موردی که موفق به فریب و مجابسازی افراد برای اجرای این اقدام میشوند، از طعمههای خود میخواهند که با لباسهای متفاوت و در مکانهای مختلف این حرکت را تکرار نموده تا تعدد هواداران و مرتبطین سازمان را نمایش دهند.
عوامل سازمان در خارج کشور، با نامهای مستعار در فضای مجازی به شکلی شبانه روزی برای یافتن سوژهها و فریب آنها اقدام میکنند و هر کدام از این فیلمها و عکسها در شبکههای اجتماعی و رسانههای سازمان مکرر پخش میشوند. اما با این حال با یک بررسی ساده میتوان دریافت که مجموع مواردی که برای فعالیت در این پروژه سازمان حاضر به همکاری شدهاند، در کل کشور به صد مورد نیز نمیرسد که البته با ترفندهای تبلیغاتی سازمان سعی میشود آماری چند هزار نفره از وجود چنین هوادارانی ارائه شود.
در مورد سوژه های فریب خورده سازمان نیز ذکر این نکته ضروری است که این افراد اساساً هوادار منافقین محسوب نمیشوند و معمولاً نوجوانان کم سن و سالی بوده که به دلیل ناآگاهی و به وعدههای مالی دروغ یا وعده دروغ اقامت در کشورهای اروپایی، ماجراجویی، هیجان ناشی از تحریک سرپلهای منافقین، ارتباطگیری با هویتهای ساختگی با جنس مخالف از سوی سرپلهای منافقین و ... فریب میخورند و حاضر به همکاری میشوند. در مورد ناآگاهی سوژههای فریب خورده سازمان ذکر این نکته جالب است که برخی از این نوجوانان فریب خورده هیچ شناختی نسبت به منافقین و سوابق آنها نداشته و در بسیاری از موارد حتی نام مسعود و مریم رجوی را نیز تا آن لحظه نشنیدهاند!
سرپلهای سازمان تصاویر بدست آمده از خلال همین اقدامات را برای سوژههای جدید خود نیز در فضای مجازی ارسال میکنند تا ضمن القای حس رقابت برای همکاری، نشان دهند که همکاری در این پروژه اقدامی بی خطر بوده و نمیتواند باعث دستگیری افراد شود.
در شرایطی که سرکردگان منافقین در رقابت با دیگر گروههای ضد انقلاب نظیر گروههای سلطنت طلب، برخی گروهای تجزیهطلب، کمونیستها و برخی اپوزسیونهای تک نفره برای دریافت کمکهای مالی سرویسهای اطلاعاتی کشورهای دشمن ملت و نظام ایران دست و پا میزنند، سعی دارند خود را به عنوان اپوزیسیون اصلی نظام ایران معرفی کنند. در همین راستا اقداماتی نظیر کانونهای شورشی و فیلمها و تصاویر بدست آمده از آن به عنوان ابزاری برای اقناع دشمنان ایران استفاده میشود تا منافقین را در بودجهها و طرحهای براندازی نظام ایران در نظر بگیرند.
این شوآف منافقین با نیروهای عموماً از کار افتاده و بلا استفاده سازمان در مقرهای گروهک در آلبانی، امروز به عنوان تنها اقدامی است که از این گروهک مدعی براندازی نظام ایران بر میآید. اعضای باقی مانده سازمان که دیگر نه توان عملیاتی سابق و نه امکان جابهجایی از مقرهای گروهک در آلبانی را ندارد، صرفاً با این نوع فعالیت سعی در زنده نگه داشتن سازمان را دارند. اما همین اقدام مدتهاست که بلای جان سران سازمان نیز شده است. به این ترتیب که حدود دو هزار نفر اعضای سازمان در آلبانی بعد از سالها زندگی در فضای ایزوله و فرقهای و بدون امکان دسترسی به اطلاعات و رسانه، اکنون ضمن دریافت آموزش برای فعالیت در فضای مجازی، از طریق همین شبکههای اجتماعی به یکباره امکان کسب اطلاع از وضعیت پیشرفته امروز جامعه ایران را پیدا میکنند و در همین خلال به شدت دچار تناقض میگردند.
به عبارت دیگر عضوی که سالها در پشت دیوارهای پادگان اشرف و دیگر مقرهای منافقین، بر اثر تبلیغات و القائات سرکردگان تصویری غیر واقعی از جامعه ایران به عنوان یک کشور عقب افتاده، مردمی به شدت تحت فشار و اختناق، درگیریهای خیابانی و ... داشته است، به یکباره متوجه میشود که در همه این سالها که در تشکیلات منافقیت از ابتداییترین حقوق انسانی محروم بوده و حتی امکان ازدواج، تشکیل خانواده و هیچ برخورداری و آزادی دیگری را نداشته است، ملت ایران در فضایی کاملا متفاوت زندگی و پیشرفت کردهاند و نظام ایران نیز به پشتوانه همین مردم امروز به قویترین و مقتدرترین کشور منطقه تبدیل شده است.
این تناقضهای اساسی در واقع پیام آور عمر از دست رفتهای است که کانونهای شورشی منافقین را به کانونهای فروپاشی این گروهک در درون خودش تبدیل کرده است. بسیاری از اعضای سازمان علیرغم همکاری اجباری در این پروژه، با واقعیتهایی رو به رو میشوند که انگیزههای آنان برای اعتراض و فرار از گروهک را به شدت افزایش میدهد.
هر چند در روند فعالیت در این پروژه، اعضای منافقین با کنترلهای فنی و مانیتورینگ امکان چندانی برای سرزدن به اخبار و اطلاعات غیر مرتبط در فضای مجازی را کمتر پیدا میکنند، اما به هر حال پروژه کانون های شورشی تبدیل به پاشنه آشیل امروز منافقین شده است که بحران فروپاشی کامل این تشکیلات را نیز ممکن است در پی داشته باشد.
لینک مطلب: | http://qomefarda.ir/News/item/6882 |