سنگ تمام خراسانیها برای مالک اشتر زمان/ آخرین پابوسی «حاج قاسم»
مردم قدرشناس مشهد که از ساعات ابتدایی صبح امروز، از نقاط مختلف این کلانشهر خود را به میدان ۱۵ خرداد رساندهاند تا به استقبال سردار دلها برسند، هنوز هم منتظر ورود پیکر به مراسم هستند.
پرچم ها و پلاکاردهایی با شعار «مرگ بر آمریکا»، «مرگ بر اسرائیل»، «لبیک یا حسین(ع)»، «سربند و پلاک و چفیه برداشتهایم تا کاخ سفید را سیه پوش کنیم»، «گرچه مردان قبیله همه کشته شدند، توی گهواره چوبی پسری هست هنوز»، «رفته سردار نفسی تازه کند برگردد چون ظهور گل نرگس پیداست»، «نمیشود هم ترور حاج قاسم را محکوم کرد هم به FATF پیوست»، «شهادت حاج قاسم باید میخی باشد بر تابوت FATF» و تصاویری از مقام معظم رهبری و سردار سلیمانی در دست این مردم عزادار، نشان از درک «کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا» است، امروز از نظر این مردم یزید زمان رئیس جمهور پلید آمریکاست و فقط خدا میداند چه نفرتی از آمریکا و تمام دنبالههایش در بین این مردم موج میزند.
مانند همه راهپیماییها، «مرگ بر آمریکا» و «مرگ بر اسرائیل»، بیت الغزل همه شعارها است؛ مردم مشهد در این مراسم شعارهای دیگری مانند «خون سلیمانی حیات بخشید، ما را از فتنهها نجات بخشید» و «فاتحهای برای خود بخوانید، منتظر پاسخ ما بمانید» سر میدهند.
هم اکنون مشهد میزبان میهمانی عزیز است؛ سرداری که در روزهای سخت، چون پدری غیور کاری کرد که آب در دلمان تکان نخورد؛ زمانی که داعشیهای حرامی، در یک قدمی ایران چنگ و دندان نشان میدادند و با ترقه بازی سعی در ترساندن ما داشتند، شبها با خاطری آسوده سر بر بالین گذاشتیم، چون دلمان خوش به مردی بزرگ و غیور به نام «حاج قاسم سلیمانی» بود و حالا برای حفظ امنیت این مردم و دین رسول الله(ص)، جانش را عاشقانه فدا کرد.
ازدحام جمعیت به قدری است که راه رفتن را سخت کرده است، مسیرهای میدان پانزده خرداد تا میدان بسیج و از آنجا تا حرم مطهر ثامنالحجج (ع)، مملو از جمعیتی است که برای وداع با مردی آمدهاند که جان و امنیت و حیثیت خود را به او مدیونند.
مشهد به یاد «حاج قاسم» قیامت شد
خودروی حامل پیکر پاک سردار دلها و شهدای مقاومت در مسیر فرودگاه تا حرم مطهر، به میدان ۱۵ خرداد میرسد؛ همان وعده گاهی که مردم مشهد از صبح منتظرند؛ جمعیت یکپارچه شور و غوغا میشود، طنین فریادهای «لبیک یا حسین» و «الله اکبر» از سویدای دل مردم مشهد به آسمان میرود، توصیف لحظاتی چنین پرشور و عاطفه و قدرشناسی از توان قلمها و زبانهای خبرنگاران خارج است، فقط میتوانم بگویم مشهد قیامت شد.
زنان و مردان طوری از ته دل اشک میریزند و بر سر و سینه میزنند که گویی فرزندشان را تشییع میکنند؛ کودکان و خردسالان پیچیده در لباسهای گرم، فریاد «یا حسین» و «مرگ بر آمریکا» سر میدهند؛ یکی در آغوش مادر، آن دیگری بر دوش پدر و بعضی در کالسکهها، تصاویر حاج قاسم را در دست دارند؛ دیدن این تصاویر برایم تداعیگر آن جمله معروف معمار کبیر انقلاب در سال ۴۲ میشود که «سربازان من در گهوارهها هستند» و با خودم زمزمه میکنم «قاسم ها در راهند.»
دختر دانشجویی که عکس سردار مقاومت و مقام معظم رهبری در دست دارد، میگوید: سردار همه وجودش برای این کشور و این نظام برکت بود، حتی شهادتش؛ شما ببینید در بزنگاهی که شرایط بد اقتصادی و گرانیها و بیتدبیریها میرفت که وحدت و انسجام ما را از بین ببرد، شهادت سردار همه ما را طوری متحد کرد و در یک جبهه ضدآمریکایی قرار داد که ایران نمونهاش را به قول بزرگترها فقط در زمان جنگ دیده است.
دختر جوان در حالی که روسریاش را مرتب میکند، به جمع دوستانش میپیوندد و من را با دلی پر امید به آینده ایران با چنین جوانهای فهیمی تنها میگذارد.
دسته ای از پسران نوجوان وقتی متوجه میشوند خبرنگارم، به سمتم میآیند و با همان پاکی و بیآلایشی خاص خودشان میگویند، با ما هم مصاحبه کن؛ میپرسم چرا آمده اید اینجا؟ کمی چهره در هم میکشند، به هم نگاهی میکنند، یکیشان که از ناراحتی رگ گردنش باد کرده، با بغض میگوید: ما آمده ایم تا بگوییم اگر خواب بودیم و حرامی ها سردارمان را شهید کردند، اما امروز خواب نیستیم و از همیشه بیدارتریم، به اینجای حرف که میرسد بغض امانش نمیدهد، اما زود خودش را جمع میکند. همانطور که اشک را با نوک انگشت از گوشه چشم پاک میکند، میگوید: ارزش امنیت را همه میفهمند، اگر قاسم سلیمانی نبود مادرهایمان سالها پیش باید برای ما لباس سیاه میپوشیدند، حالا پوشیدن لباس سیاه و آمدن به تشییع این مرد بزرگ، کمترین کاری است که از دستمان برآمد.
پرچم کشورهای ترکیه، عراق و افغانستان در بین جمعیت نشان از بیاثر ماندن سیاست های تفرقهافکنانه آمریکا و دنباله هایش در منطقه است.
در حالی که خبر میرسد شهرستانهای دیگر خراسان رضوی هم درخواست تشییع پیکر مطهر سردار سلیمانی و شهدای مقاومت را دارند، مجری این مراسم از مردم میخواهد به خاطر نزدیکی به اذان مغرب، راه را برای خودروی حامل پیکرها باز کنند.
خون پاکی که پیمودن گام دوم انقلاب را هموارتر میکند
گام دوم انقلاب اگر چه برنامه ای بزرگ و چهل ساله است، اما گاهی یک اتفاق کاری میکند که ره صد ساله را میشود یک شبه طی کرد و شهادت سردار سلیمانی، قطعا حادثه مهمی در تحقق اهداف گام دوم انقلاب است.
اینجا هر کسی در حال خودش است، سیل جمعیت با همراهی سردار سلیمانی به سمت حرم مطهر رضوی در حرکت است، دمامزنان دمام مینوازند، خبرنگاران و عکاسان تمام تلاش خود را برای ثبت هرچه بهتر این مراسم با شکوه انجام میدهند، مردم شعار میدهند و در این بین نقشه های یزیدیان زمان است که به زبالهدان تاریخ میرود.
طنین صدای سیدرضا نریمانی حال مردم را دگرگون میکند، همه امام حسین(ع) را صدا میزنند و به یاد شهدای مدافع حرم اشک میریزند.
حرکت سیل خروشان جمعیت، من را کنار زن میانسالی قرار میدهد که با عصا به سختی قدم برمیدارد، از او درباره علت حضورش با این شرایط سخت سوال میکنم، میگوید: سال ۹۲، تنها فرزندم که آن زمان ۲۲ سال سن داشت، برای خدمت سربازی به شوشتر اعزام شد، آن زمان داعشی های سفاک در عراق بودند و در نزدیکی مرز ایران حضور داشتند؛ خیلی بیتاب بودم، یک شب به حرم امام رضا (ع) رفتم و از آقا خواستم به من صبر بدهد، شب در خواب بودم صدایی به من گفت نگران نباش، گزندی به پسرت نمیرسد، حاج قاسم در عراق حواسش به همه چیز هست.
به اینجای صحبت که رسید اشکهایش را پاک کرد و گفت: حالا با اینکه دیسک کمر امانم را بریده، آمده ام تا حاج قاسم را تا حرم همراهی کنم و به امام رضا (ع) بگویم هوایش را داشته باشد و به نیابتش زیارت کنم.
همانطور که خودروی حامل پیکرهای مطهر شهدا، آرام به سمت حرم مطهر روان است، مردم چفیه ها و شالهایشان را برای تبرک جستن به سمت تابوت شهدا میاندازند تا بر قلب زخم خوردهشان بگذارند و به آرامش برسند.
در حالی که مراجع، روحانیون، وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی و مسوولان استانی و نظامی در کنار مردم این کاروان عشق را مشایعت میکنند، عده ای از مردم خود را با کفن بر تن و پلاکاردهایی که بر روی آن نوشته «انتقام سخت» حمایت خود را از تصمیم مسؤولان نظام برای انتقام و خونخواهی سردار مقاومت اعلام میکنند.
هوا رفته رفته تاریک میشود؛ حالا همانطور که کاروان عشق به حرم مطهر نزدیک و نزدیکتر میشود، مردم با شعار «یا امام رضا، قاسم رسید از کربلا» سردار دلها را به سمت حرم مشایعت میکنند.
هوا تاریک شده است و مردم با در دست داشتن شمع، صحنههایی بینظیر را خلق کردهاند که وصفناشدنی است. حالا فریادهای «بسمالله القاصم الجبارین» است که گرد تا گرد حرم امام رئوف را گرفته است و فریاد خونخواهی سردار مقاومت است که به آسمان مشهدالرضا (ع) بلند شده است.
مشهد ستاره باران شد
حالا دیگر هوا کاملا تاریک شده و مردم با در دست داشتن شمع، صحنه هایی بی نظیر را خلق کردهاند که وصفناشدنی است.
تصاویر هوایی تلالوی شمعها به دست مردمی که خودروی حامل پیکر شهدای مقاومت را در بر گرفتهاند، مانند آسمان پر ستاره ای است که ماه را در آغوش گرفته است.
صدای اذان مغرب از گلدستههای حرم بلند شده و این در حالی است که به علت ازدحام بالای جمعیت، بعضی اماکن اطراف حرم درب را به روی زنان عزادار باز کردهاند تا اندکی استراحت کنند.
حالا فواره وسط میدان بیتالمقدس هم، به نشانه شهادت به رنگ سرخ در آمده است.
این خبر در حال تکمیل است...
انتهای پیام/
نظرات شما