زینب سلیمانی: پدر من در میدان نبرد هم فرمانده بود هم سرباز
مصاحبه زینب سلیمانی با شبکه المیادین به شرح زیر است:
پدرم رابطه بسیار خوبی با ما داشت. من فرزند آخر خانواده هستم و نسبت به سایر فرزندان بیشتر با او بودم. پدرم به خانوادههای شهدا اهمیت بسیاری میداد و نگران اوضاع و احوال آنها بود. میگفت باسد مشکلاتشان را حل کنیم. من واسطه بین خانواده شهدا و پدرم بودم
حاج قاسم یک فرمانده نظامی میدانی قوی با کاریزمای بسیار تاثیرگذار و هوش بسیار بالا بود. پدرم قلبی بسیار مهربان داشت و به نظر من موفقیت او نیز به خاطر همین قلب مهربان بود. پدر من فقط یک فرمانده سیاسی و نظامی صِرف نبود که فرماندهی کرده و امر و نهی کند، بلکه او به دلهای مردم نفوذ میکرد.
طی عملیات آمرلی در عراق پدرم با من در تماس بود، زیرا من قبل از رفتن او به شدت نگران بودم و از او خواسته بودم که چند روز بیشتر در کنار ما بماند. پدرم از آمرلی به من پیام داد و گفت: «چطور از من میخواهی که نروم؟ این جوانان مظلوم تحت محاصره هستند و منتظرند تا من بروم و به آنها کمک کنم.»
زندگی حاج قاسم مملو از خطر بود و هر کجا میرفت دشمن در کمین او بود؛ آن هم دشمنان بسیار. پدر من در آن واحد در میدان نبرد هم فرمانده بود هم سرباز و همیشه دنبال شهادت بود. یک بار دو جنگنده آمریکایی تلاش کرده بودند که هواپیمای حامل حاج قاسم را هدف قرار دهند. شهید رضا خرمی تنها محافظ همراه پدرم بود.
یکی از دلایل اینکه حاج قاسم با قدرت وارد سوریه شد این بود که او معتقد بود نزدیکی بسیاری بین سوریه، ایران و لبنان وجود دارد و مرزها در خطر هستند. پدرم در واقع از سوریه و ایران به طور همزمان دفاع میکرد. از نظر حاج قاسم هیچ تفاوتی بین مردم ایران با مردم لبنان، سوریه، فلسطین و یمن وجود نداشت.
او بشار اسد را مردی بسیار شجاع میدانست که به مردم خود اهمیت میدهد و آنها را بسیار دوست دارد. حاج قاسم میگفت بشار اسد ایستاد و علیرغم اینکه تهدید شد، با قدرت از مردم و کشور خود دفاع کرد.
پدر من فرمانده و مسئول نیرویی بود که نام آرمان فلسطین را با خود دارد. مسئله فلسطین و مردم آن برای شهید سلیمانی بسیار اهمیت داشت. امروز میبینیم که قدرت مقاومت فلسطین چگونه اسرائیلیها را به هراس انداخته است.مردم و مقاومت فلسطین بدانند که میراث حاج قاسم اجازه تداوم اشغالگری اسرائیل را نخواهد داد.
حاج قاسم برای عراق تلاش مضاعفی داشت؛ زیرا عراق برایش خیلی مهم بود. او مقاومت را در عراق، سوریه، فلسطین، لبنان و حتی ایران بنیان نهاد و با حمایتهای خود آن را تقویت و بزرگ کرد. شهید سلیمانی و شهید ابومهدی المهندس روابط عمیق و عاظفی ویژهای داشتند. پدرم را هیچگاه تنها و بدون ابومهدی ندیدم
ابومهدی یک بار به من گفت از خدا میخواهد که اگر زمانی اتفاقی برای حاج قاسم رخ داد او را از این دنیا ببرد، زیرا این اتفاق برای او غیرقابل تحمل است.
میان حاج قاسم و سید حسن نصرالله عشق و علاقه برادرانه وجود داشت. سید حسن نصرالله برای من فراتر از رهبر مقاومت است؛ او عموی من است.
انتهای پیام/
نظرات شما