روایتی از یک مادر مجروح در حادثه تروریستی شاهچراغ(ع) شیراز/ وقتی تروریستها چشم دیدن مهر مادری را هم ندارند
دلبر کریمی یکی از مجروحان حادثه تلخ تروریستی شاهچراغ(ع) شیراز، از جمله هزاران نمونه زنان آزاده مسلمان است که سلامتی، جان، مال و فرزندشان را در راه دین و نظام و انقلاب اسلامی هدیه کردهاند ولی دست از آرمانشان برنداشتهاند.
به گزارش پایگاه خبری تحلیلی قم فردا، صدای اذان میآید و دلم دوباره به وقت اذان مغرب ۴ شنبه ۴ آبان شیراز برمیگردد، لحظهای که ذکر «یا شاهچراغ» با روشن شدن چراغها برلب بسیاری از اهالی و ساکنان شیراز و استان فارس جاری میشود و درست در همین لحظه، صدای پای شیطان در حریم امن امین ولایت غوغا به پا کرد و چشم و دلهای نمازگزاران، مثل صحن و دیوارهای حرم، از شنیدن صدای مهیب گلوله خونین شد.
صفحات مجازی خبرگزاریهای حقیقت گو و حق طلب پر است از شرح واقعه، خبرنگاران با دلی پر از خون و عکاسان با چشمهای خیس واقعه را به شکلهای مختلف روایت کردهاند و تحلیل و شرح ماجرا و پیگیری حال مجروحان و کاوشهای دستگاه قضا همچنان ادامه دارد.
هر صفحهای را که باز میکنم به نوعی داغ دل حق طلبان و آزادیخواهان واقعی را تازه میکند و سطرهای واقعیت یکی پس از دیگری، حرکت وحشیانه و غیرانسانی عاملان حمله تروریستی سومین حرم اهل بیت(ع) یعنی حرم احمدی و محمدی شاهچراغ(ع) شیراز را محکوم میکنند.
شیعه و سنی در کنار یکدیگر به عزای عمومی نشستهاند و در این میان سکوت رسانهای مرگبار مدعیان شعار زن، زندگی، آزادی، پررنگ و قابل تأمل است، جنایتکارانی که با دروغ و تزویر و تهییج و تحریک نوجوانان و جوانان به دنبال مطامع پلید و شیطانی خود هستند و در قتل و غارت و وحشیگری، زن و مرد و کودک برایشان یکسان است و حقوق بشر و مساوات را فقط در جنایت و ترور و کشتار بی گناهان، آن هم هر روز در یک نقطه از جهان اسلام دنبال میکنند.
صحبت از تجزیه طلبانی است که ضعف، پستی و حقارتشان را در خشاب اسلحه و تیزی چاقو پنهان کردهاند و ابزارشان نیز افرادی است که دروغپردازیهای شبکه کثیف سعودی و بیبیسی و... را بر واقعیت ترجیح میدهند و مرگ یک زن را بهانه کردند تا به دنبال آن زنان و کودکان بیگناه را در پوشش دروغین انتقام و اهرم ابراز نارضایتی، بیرحمانه به گلوله ببندند؛ راستی، بای ذنب قتلت؟!؟
خبرها تلخ است و تصور آن لحظه تلختر، گوشه گوشه حرم را در ذهنم مرور میکنم، آرامش لحظههایی که از بابالرضا وارد میشویم و استقبال همراه با لبخند خدام افتخاری حرم، روبروی تابلوی اذن دخول قرار گرفتن و دست گرفتن به دربهای چوبی بزرگ ورودی صحن قدیمی، فاتحه همیشگی برای شهید احسان حدائق و نمای حوض وسط، ایوان و رواقها، کفشداریها و امانتداری و بالاخره لحظه وصال و قرار گرفتن در کنار ضریح، اینها و هزاران تصویر دیگر برای زائران و مجاوران حریم سومین حرم اهل بیت(ع) قابل لمس است، تا بوده و نبوده، حرم شاهچراغ(ع) نقطه ثقل و مرکز آرامش شیراز بوده و بسیاری از خاطرات خوب را ۴ شنبه شبها در حرم نورانی شاهچراغ(ع) در ذهن حکاکی کردهایم.
خانوادهها، دوستان و بسیاری از مردم در این شب رهسپار حرم میشوند و نماز مغرب و عشا را با توجه به وضعیت هوا، در صحن یا شبستان حرم اقامه میکنند.
دیروز هم عده زیادی کشکول حاجت و ارادت را بر دوش گذاشته و راهی سومین حرم اهل بیت شدند تا حوائج خود را با امین ولایت(ع) در میان گذاشته و از آنجا دل را به درگاه معبود گره بزنند.
ساعتی پیش از اذان مغرب، مادری دست فرزندش را گرفته و راهی میشود، در دل هزاران امید دارد، آرزوها و خواستهها و دعاها را در بین راه مرور میکند، «یا آقام شاهچراغ» میگوید و سلام میدهد و پس از عبور از گیت بازرسی، وارد حرم میشود.
سؤالهای مدام فرزندش را با آرامش جواب میدهد و دست به سینه کنار ضریح رفته و به نیابت از امام زمان(عج) و خواهر زاده شهیدش زیارت میکند.
صدای اذان در حرم میپیچد و با فرزندش به سمت شبستان میرود که در لحظه وصل، نماز اول وقت را به جماعت بخواند.
هنوز به صف نمازگزاران در شبستان نرسیده که صدای جیغ و همهمه شبستان امام خمینی را پرمیکند، درها بستهمیشود و هاج و واج به مردم نگاه میکند، هیچ کس نمیداند چه اتفاقی افتاده و چه سرنوشتی در انتظارش است، صدای گلوله میآید، مادر بدون وقفه فرزندش را در آغوش میگیرد، صدا نزدیک میشود و ضارب نزدیکتر، مادر چیزی مهمتر از فرزند ندارد و در آن لحظه خود را روی فرزند انداختن و سپر بلایش شدن را تنها چاره و نجات جان فرزندش میبیند.
تیرها بیرحمانه و وحشیانه شلیک میشود و در میان آن همه وحشت و شلوغی انگار فداکاری این مادر نیز مانند اخلاص و ایمان دیگر مسلمانان مظلوم جهان در یمن و فلسطین و افغانستان و سوریه، بر دل سنگ این تروریست از خدا بیخبر سنگینی میکند و چشم دیدن مهر مادری را هم ندارد و اسلحهاش را به سمت او میگیرد و کمرش را هدف قرار داده و دو تیر در کمر و پای او خالی میکند.
مادر نقش زمین میشود ولی فرزند از این مهلکه پردرد جان سالم به در میبرد، اما چه جانی!؟ مادر غرق خون است و فرزند وحشت زده برای نجات جان مادر فریاد میزند؛ نیروهای امدادی او و دیگر مصدومان واقعه را به بیمارستان میرسانند، عمل جراحی بلافاصله انجام میشود ولی حال مادر همچنان وخیم است و حال فرزند وحشت زده شاهد ماجرا وخیمتر.
صحبت از خانم دلبر کریمی یکی از مجروحان حادثه تروریستی حرم مطهر شاهچراغ(ع) است، مادری که یکبار دیگر از خودگذشتگی و مهر بیپایان مادری را در لحظهای تلخ و سخت به نمایش گذاشت، مهری که بر دلهای سیاه و شیطانی تروریستهای ظالم و شیطان صفت عقده شده و طبق معمول و یک بار دیگر، دقیقا بر خلاف شعارهای دهان پرکنشان از جمله زن، زندگی، آزادی، رفتار کردند و زنان و کودکان بیگناه را در یک مکان معنوی خاص و آرامشبخش و شلوغ، آن هم در وقت روحانی نماز و در لحظات ناب عبادت به گلوله بستند تا این شعار بر خلاف خواسته آنها رنگ دیگری بگیرد و زن، زندگی تا شهادت، در واقعیترین صحنه، بر کف و دیوارهای حرم و ضریح دل شکسته احمدبن موسی(ع) برای همیشه نقش ببندد و ساز رسوایی دشمنان خدا و دین و انقلاب و مردم آزاده را تا همیشه کوک نگهدارد.
دلبر کریمی یکی از هزاران نمونه زنان آزاده مسلمان است که سلامتی، جان، مال و فرزندشان را در راه دین و نظام و انقلاب اسلامی هدیه کردهاند ولی دست از آرمانشان برنداشتهاند و عشق به اهل بیت(ع)، ریسمان نگهدارنده ایمان و شاهراه تقویت باورشان به مهدویت، توحید و در نهایت معاد است.
هنوز چند سال بیشتر از شهادت خواهرزاده اش بهزاد سیفی نگذشته و داغ او و صحنه شهادت این شهید سرافراز شهرستان ممسنی، که در مبارزه با داعش در سوریه رقم خورد؛ یک بار دیگر برای خانواده و اهالی استان فارس و مردم ولایت مدار شهرستان ممسنی، در میدانی دیگر و در حریم امین ولایت(ع)به تصویر کشیده شد و خاله مجروح شهید سیفی و فرزندش، روایتگر ماجرای حمله تروریستی شیراز و بلندگوی رسوایی دشمنان شرقی و غربی و تکفیریهای داعش و سعودی و صهیونیزم کودککش شدند.
این بانوی دیندار و دیگر مجروحان مظلوم حادثه تروریستی شاهچراغشیراز، در حال حاضر تحت درمان و مراقبت پزشکی و ملتمس دعای خیر مردم برای بهبودی میباشند.
شاید برای همه ما لازم است که یک بار دیگر این جمله مشهور سردار دلها را مرور کنیم که، ما ملت شهادتیم، ما ملت امام حسینیم، نترسانید ما را چرا که بنا به فرموده پیرجماران این جنایتها مایه بیدار شدن ملت ما است که فرمود: « بکشید ما را، بیدارتر میشویم» و یقین داریم امثال این مادر و کودک و صدها زائر و خادم و نمازگزاری که شب گذشته آن صحنه را به چشم دیدند و میلیونها انسانی که در سراسر جهان این خبر را خوانده یا دیده و شنیدهاند، عزمشان در دفاع از دین و نظام و انقلاب اسلامی جزمتر و نفرت و انزارجشان نسبت به دشمنان دین و نظام اسلامی و اغتشاشگران و آمران و عاملان این رفتارهای وحشیانه و دور از انسانیت، چند برابر میشود.
سکوت رسانههای معاند و شرح معکوس و تعابیر غلطی که برخی از روی حقارت و نادانی و غفلت، از حادثه تلخ، غم انگیز و دلخراش تروریستی حرم شاهچراغ(ع) شیراز ارائه میکنند چیزی نیست جز غلط بودن مسیر و دروغ بودن شعارها و واهی بودن ادعاهایی که به واسطه آن جوانان این دیار را به اغتشاش و دیگرکشی و تخریب اموال عمومی فرا میخوانند، مگر میشود انسان باشی و در مقابل ظلم و دیگر کشی ظالمانه سکوت کنی؟! حاشا و کلا، «ما زنده به آنیم که آرام نگیریم/ موجیم که آسودگی ما عدم ماست».
و اینک بدون ترس و هراس و به دور از ناامیدی و با اعتقاد و اعتماد به خداوند و غیرت ایرانی اسلامی و با صدایی بلند میگوییم: منتظر انتقام سخت خون شهیدان و رنج مجروحان زائر و نمازگزار در حرم شاهچراغ(ع) باشید.
انتهای پیام/
صفحات مجازی خبرگزاریهای حقیقت گو و حق طلب پر است از شرح واقعه، خبرنگاران با دلی پر از خون و عکاسان با چشمهای خیس واقعه را به شکلهای مختلف روایت کردهاند و تحلیل و شرح ماجرا و پیگیری حال مجروحان و کاوشهای دستگاه قضا همچنان ادامه دارد.
هر صفحهای را که باز میکنم به نوعی داغ دل حق طلبان و آزادیخواهان واقعی را تازه میکند و سطرهای واقعیت یکی پس از دیگری، حرکت وحشیانه و غیرانسانی عاملان حمله تروریستی سومین حرم اهل بیت(ع) یعنی حرم احمدی و محمدی شاهچراغ(ع) شیراز را محکوم میکنند.
شیعه و سنی در کنار یکدیگر به عزای عمومی نشستهاند و در این میان سکوت رسانهای مرگبار مدعیان شعار زن، زندگی، آزادی، پررنگ و قابل تأمل است، جنایتکارانی که با دروغ و تزویر و تهییج و تحریک نوجوانان و جوانان به دنبال مطامع پلید و شیطانی خود هستند و در قتل و غارت و وحشیگری، زن و مرد و کودک برایشان یکسان است و حقوق بشر و مساوات را فقط در جنایت و ترور و کشتار بی گناهان، آن هم هر روز در یک نقطه از جهان اسلام دنبال میکنند.
صحبت از تجزیه طلبانی است که ضعف، پستی و حقارتشان را در خشاب اسلحه و تیزی چاقو پنهان کردهاند و ابزارشان نیز افرادی است که دروغپردازیهای شبکه کثیف سعودی و بیبیسی و... را بر واقعیت ترجیح میدهند و مرگ یک زن را بهانه کردند تا به دنبال آن زنان و کودکان بیگناه را در پوشش دروغین انتقام و اهرم ابراز نارضایتی، بیرحمانه به گلوله ببندند؛ راستی، بای ذنب قتلت؟!؟
خبرها تلخ است و تصور آن لحظه تلختر، گوشه گوشه حرم را در ذهنم مرور میکنم، آرامش لحظههایی که از بابالرضا وارد میشویم و استقبال همراه با لبخند خدام افتخاری حرم، روبروی تابلوی اذن دخول قرار گرفتن و دست گرفتن به دربهای چوبی بزرگ ورودی صحن قدیمی، فاتحه همیشگی برای شهید احسان حدائق و نمای حوض وسط، ایوان و رواقها، کفشداریها و امانتداری و بالاخره لحظه وصال و قرار گرفتن در کنار ضریح، اینها و هزاران تصویر دیگر برای زائران و مجاوران حریم سومین حرم اهل بیت(ع) قابل لمس است، تا بوده و نبوده، حرم شاهچراغ(ع) نقطه ثقل و مرکز آرامش شیراز بوده و بسیاری از خاطرات خوب را ۴ شنبه شبها در حرم نورانی شاهچراغ(ع) در ذهن حکاکی کردهایم.
خانوادهها، دوستان و بسیاری از مردم در این شب رهسپار حرم میشوند و نماز مغرب و عشا را با توجه به وضعیت هوا، در صحن یا شبستان حرم اقامه میکنند.
دیروز هم عده زیادی کشکول حاجت و ارادت را بر دوش گذاشته و راهی سومین حرم اهل بیت شدند تا حوائج خود را با امین ولایت(ع) در میان گذاشته و از آنجا دل را به درگاه معبود گره بزنند.
ساعتی پیش از اذان مغرب، مادری دست فرزندش را گرفته و راهی میشود، در دل هزاران امید دارد، آرزوها و خواستهها و دعاها را در بین راه مرور میکند، «یا آقام شاهچراغ» میگوید و سلام میدهد و پس از عبور از گیت بازرسی، وارد حرم میشود.
سؤالهای مدام فرزندش را با آرامش جواب میدهد و دست به سینه کنار ضریح رفته و به نیابت از امام زمان(عج) و خواهر زاده شهیدش زیارت میکند.
صدای اذان در حرم میپیچد و با فرزندش به سمت شبستان میرود که در لحظه وصل، نماز اول وقت را به جماعت بخواند.
هنوز به صف نمازگزاران در شبستان نرسیده که صدای جیغ و همهمه شبستان امام خمینی را پرمیکند، درها بستهمیشود و هاج و واج به مردم نگاه میکند، هیچ کس نمیداند چه اتفاقی افتاده و چه سرنوشتی در انتظارش است، صدای گلوله میآید، مادر بدون وقفه فرزندش را در آغوش میگیرد، صدا نزدیک میشود و ضارب نزدیکتر، مادر چیزی مهمتر از فرزند ندارد و در آن لحظه خود را روی فرزند انداختن و سپر بلایش شدن را تنها چاره و نجات جان فرزندش میبیند.
تیرها بیرحمانه و وحشیانه شلیک میشود و در میان آن همه وحشت و شلوغی انگار فداکاری این مادر نیز مانند اخلاص و ایمان دیگر مسلمانان مظلوم جهان در یمن و فلسطین و افغانستان و سوریه، بر دل سنگ این تروریست از خدا بیخبر سنگینی میکند و چشم دیدن مهر مادری را هم ندارد و اسلحهاش را به سمت او میگیرد و کمرش را هدف قرار داده و دو تیر در کمر و پای او خالی میکند.
مادر نقش زمین میشود ولی فرزند از این مهلکه پردرد جان سالم به در میبرد، اما چه جانی!؟ مادر غرق خون است و فرزند وحشت زده برای نجات جان مادر فریاد میزند؛ نیروهای امدادی او و دیگر مصدومان واقعه را به بیمارستان میرسانند، عمل جراحی بلافاصله انجام میشود ولی حال مادر همچنان وخیم است و حال فرزند وحشت زده شاهد ماجرا وخیمتر.
صحبت از خانم دلبر کریمی یکی از مجروحان حادثه تروریستی حرم مطهر شاهچراغ(ع) است، مادری که یکبار دیگر از خودگذشتگی و مهر بیپایان مادری را در لحظهای تلخ و سخت به نمایش گذاشت، مهری که بر دلهای سیاه و شیطانی تروریستهای ظالم و شیطان صفت عقده شده و طبق معمول و یک بار دیگر، دقیقا بر خلاف شعارهای دهان پرکنشان از جمله زن، زندگی، آزادی، رفتار کردند و زنان و کودکان بیگناه را در یک مکان معنوی خاص و آرامشبخش و شلوغ، آن هم در وقت روحانی نماز و در لحظات ناب عبادت به گلوله بستند تا این شعار بر خلاف خواسته آنها رنگ دیگری بگیرد و زن، زندگی تا شهادت، در واقعیترین صحنه، بر کف و دیوارهای حرم و ضریح دل شکسته احمدبن موسی(ع) برای همیشه نقش ببندد و ساز رسوایی دشمنان خدا و دین و انقلاب و مردم آزاده را تا همیشه کوک نگهدارد.
دلبر کریمی یکی از هزاران نمونه زنان آزاده مسلمان است که سلامتی، جان، مال و فرزندشان را در راه دین و نظام و انقلاب اسلامی هدیه کردهاند ولی دست از آرمانشان برنداشتهاند و عشق به اهل بیت(ع)، ریسمان نگهدارنده ایمان و شاهراه تقویت باورشان به مهدویت، توحید و در نهایت معاد است.
هنوز چند سال بیشتر از شهادت خواهرزاده اش بهزاد سیفی نگذشته و داغ او و صحنه شهادت این شهید سرافراز شهرستان ممسنی، که در مبارزه با داعش در سوریه رقم خورد؛ یک بار دیگر برای خانواده و اهالی استان فارس و مردم ولایت مدار شهرستان ممسنی، در میدانی دیگر و در حریم امین ولایت(ع)به تصویر کشیده شد و خاله مجروح شهید سیفی و فرزندش، روایتگر ماجرای حمله تروریستی شیراز و بلندگوی رسوایی دشمنان شرقی و غربی و تکفیریهای داعش و سعودی و صهیونیزم کودککش شدند.
این بانوی دیندار و دیگر مجروحان مظلوم حادثه تروریستی شاهچراغشیراز، در حال حاضر تحت درمان و مراقبت پزشکی و ملتمس دعای خیر مردم برای بهبودی میباشند.
شاید برای همه ما لازم است که یک بار دیگر این جمله مشهور سردار دلها را مرور کنیم که، ما ملت شهادتیم، ما ملت امام حسینیم، نترسانید ما را چرا که بنا به فرموده پیرجماران این جنایتها مایه بیدار شدن ملت ما است که فرمود: « بکشید ما را، بیدارتر میشویم» و یقین داریم امثال این مادر و کودک و صدها زائر و خادم و نمازگزاری که شب گذشته آن صحنه را به چشم دیدند و میلیونها انسانی که در سراسر جهان این خبر را خوانده یا دیده و شنیدهاند، عزمشان در دفاع از دین و نظام و انقلاب اسلامی جزمتر و نفرت و انزارجشان نسبت به دشمنان دین و نظام اسلامی و اغتشاشگران و آمران و عاملان این رفتارهای وحشیانه و دور از انسانیت، چند برابر میشود.
سکوت رسانههای معاند و شرح معکوس و تعابیر غلطی که برخی از روی حقارت و نادانی و غفلت، از حادثه تلخ، غم انگیز و دلخراش تروریستی حرم شاهچراغ(ع) شیراز ارائه میکنند چیزی نیست جز غلط بودن مسیر و دروغ بودن شعارها و واهی بودن ادعاهایی که به واسطه آن جوانان این دیار را به اغتشاش و دیگرکشی و تخریب اموال عمومی فرا میخوانند، مگر میشود انسان باشی و در مقابل ظلم و دیگر کشی ظالمانه سکوت کنی؟! حاشا و کلا، «ما زنده به آنیم که آرام نگیریم/ موجیم که آسودگی ما عدم ماست».
و اینک بدون ترس و هراس و به دور از ناامیدی و با اعتقاد و اعتماد به خداوند و غیرت ایرانی اسلامی و با صدایی بلند میگوییم: منتظر انتقام سخت خون شهیدان و رنج مجروحان زائر و نمازگزار در حرم شاهچراغ(ع) باشید.
انتهای پیام/
نظرات شما