یادداشت؛
نگاهی به پیامدها و بایستههای جهان پس از عملیات طوفان الاقصی
طوفانالاقصی و صبر غزه هیبت پوشالی و حیثیت دروغین رژیم صهیونیستی را شکست و پایههای جور جهانی را به لرزه افکند.
نظم پساشوروی را چنین میخواستند: سلطهگریای که با حفظ فاصله میخواهد نظم پایدار خود را حفظ کند و سلطهپذیرانی که طوعاً یا کرهاً، از رغبت یا رعب، شیفته حیثیت یا مرعوب هیبت سلطهگر شدهاند و به قواعد بازی تن دادهاند. دو جنگ جهانی و یک دوره جنگ سرد مناسباتی بر اذهان و کیهان حاکم کرد که پایههای نظم تاریخ گذشته کنونی شد: حیثیت نرم با لاف دموکراسی و حقوق بشر و آزادی و تجارت؛ هیبت سخت با قدرتنمایی هستهای و ائتلافهای نظامی و کودتاهای سیاسی و پیمانهای اقتصادی.
حیثیت نرم بر سر اندیشهها مصالحه کرد و هیبت نرم سرکشیها را باید سر جایش مینشاند. امریکا با همافزایی میان لاف آزادی و قیافه ابرقدرتی رهبری خود را بر جهان تا صد سال آینده تضمین شده میدید. اینگونه، کودتای سیاسی ضامن دموکراسی شد و جنایت جنگی ضامن حقوق بشر و تحریم اقتصادی ضامن تجارت آزاد.
این دنباله رفتارهای متناقضنما نه تنها ریشه در اندیشهها دارد، بلکه نگاه به ریشه اندیشهها آشکار میکند اصلاً تناقضی در تاریخچه رفتارها نیست! جان لاک پایان وضع جنگ را خروج از وضع طبیعی با پذیرش قرارداد اجتماعی میداند که اقتدار آن وظیفه دارد از دارایی جامعه مدنی حفاظت کند. هر که بیرون از وضع مدنی در وضع طبیعی است، حق امنیت و مشارکت برای او اصلاً مطرح نیست، حتی اگر چون بردگان تسلیم سلطه مطلق باشد. با این وضع، عجیب نیست که همین سهامدار شرکتهای بردهداری را پدر آزادی بنامند و از تناقض هم به خنده نیفتند. با این توصیف، وقتی امتیاز وتو در شورای امنیت و همپیمانی با مستبدان و آزادی تبعیضآمیز برای یکهتازی قرارداد اجتماعی جامعه مدنی جهانی است، باید هم قطعنامه علیه فناوری و کودتا علیه مردمسالاری و سکوت در برابر بمباران شیمیایی سزای مردمان وضع طبیعی باشد.
رژیم صهیونیستی نمونهای برجسته برای درک این مناسبات است، از یکسو «نمونه درخشان دموکراسی» معرفی میشود و از سوی دیگر با آوازه ارتش چهارم جهان قیافه میگیرد تا همان مناسبات نرم و سخت نظم سلطه را در میانه جهان بازآفریند. اعتبار حیثیت نظم جهانی را در اینجا نیز میتوان بهوضوح آزمود: همان بازیگرانی که در پرده اول با قطعنامه علیه فعالیت صلحآمیز علمی فریاد میکشند یا در پی یک حادثه برای آزادی اشک تمساح میریزند، در پرده دوم با تجهیز جنایتکاران به بدترین بمبها، بهجای قطعنامه، با عاملان بمباران بیمارستانها عکس یادگاری میگیرند. اینجا هم هابرماس در نقش جان لاک وارد صحنه میشود تا با گوشزدکردن اصول همبستگی هشدار دهد مبادا کودککش را قضاوت کنید. بله، قطعنامه و اشک و فریاد برای حفظ دارایی جامعه مدنی است و ملل بدوی در وضع طبیعی حقی ندارند تا از بدرفتاریها بنالند!
طوفانالاقصی و صبر غزه همین هیبت پوشالی و حیثیت دروغین را شکست و اینگونه پایههای جور جهانی را به لرزه افکند. استکبار با هیبت پوشالی و حیثیت دروغین عمق راهبردی نرمی ساخته بود که با رعب یا رغبت در جهان یارگیری میکرد. بخشی از عظمت طوفانالاقصی به فتوحات نرم آن در دلها و اذهان جهانیان بود که مدارا با بنیان جور جهانی را در اذهان فروریخت و صفبندی حق و باطل را به خیابانهای سراسر جهان کشاند. فتح سخت طوفانالاقصی ضربهای ترمیمناپذیر به نظم کنونی جهان وارد آورد، اما فتح نرم طوفانالاقصی باوری تردیدناپذیر را علیه باورهای رایج پشتیبان جور جهانی در دل مردم خسته از سازش و کرنش کاشت. بدینترتیب، نگاه به امتداد روند تاریخی وقایع روشن میکند چگونه فتح نرم طوفانالاقصی تاریخیتر از فتح سخت آن است.
داستان درگیری: روایت استکبار، استضعاف و استقامت
هویت منشأ نرم و سرزمین منشأ سخت قدرت ملتهاست. راز هجمه به هویت و سرزمین ملل آزاده و مستقل در ذات نظم استکباری نهفته که تنها با ضعیف نگهداشتن دیگران خود را پایدار نگاه میدارد. هویت و سرزمین را دو مؤلفه اساسی دولت-ملتها معرفی کردهاند، اما قدرتهای استکباری تنها به دولت- ملتی راضی هستند که مناسبات نرم و سخت آنها را بپذیرد، وگرنه نه تنها حقی برای هویت ملتها قائل نیستند، بلکه از غصب و اشغال سرزمین آنها هم ابایی ندارند. برنامه استکبار در یکصد سال گذشته شبیخون به هویت و سرزمینهای منطقه برای ضعیف نگهداشتن آنها بوده است. بدین ترتیب، جنگ جهانی اول نهتنها با هویتزدایی از سرزمینهای چندپاره اسلامی به پایان رسید، بلکه پیش چشمان غفلتزده جهان اسلام پایههای تحمیل هویت جعلی صهیونیسم به سرزمینهای منطقه پیریزی شد.
جنگ جهانی دوم میراث استعمار در منطقه را به استکبار امریکایی سپرد. رژیم صهیونیستی همراه با مناسباتی که از امتیاز وتو تا سلاح هستهای را به انحصار مستکبران درمیآورد اعلام موجودیت کرد. آنچه امریکا پس از جنگ جهانی دوم در ایران دنبال میکرد، از کودتا علیه نهضت ملی تا وابستهسازی اقتصادی و فسادگستری در فرهنگ، امتداد طرحهای بلندمدتی بود که تثبیت استکبار صهیونیستی را تنها با تضعیف پایههای قدرت هویتی و سرزمینی ممکن میدید. در سرمای سرخوردگی از سرکوب نهضتها و در گرماگرم خوشخدمتی سرسپردهها و در فرورفتن حرکتهای سربهراه شده درون گرداب سازش با مناسبات ابرقدرتها، طنین فریاد بیداریبخش امام خمینی(ره) بود که جهان اسلام را از سرگردانی میان مکاتب و بازیخوردن به دست طراحان نظم جهانی رهاند و با افشای نقشههای تازه استکبار بذر مقاومت را در سراسر منطقه افشاند.آنچه امریکا در مسیر برپایی سلطه صهیونیستی بر جهان اسلام میخواست، از یکسو اسلام لیبرال بود تا با مناسبات او سازش کند و از سوی دیگر اسلام متحجر بود تا بتوان آن را سرکوب کرد. امام خمینی با طرح اسلام ناب هر دو گونه لیبرال و متحجر اسلام امریکایی را به چالش کشید و با پیروزی انقلاب اسلامی و دفاع مقدس مزه شکست را به ابرقدرتها چشاند و روحی را به کالبد منطقه دمید که دیگر نه سازشپذیر بود و نه سرکوبپذیر. امریکای یکهتاز پساشوروی تجربه نزدیک ماست که با قیافه نیروی ارمغانآور آزادی مصمم بود تجربه پیروزیهای شیرین نظامی و سیاسی شرق اروپا را در غرب آسیا تکرار کند، اما دربرابر بلندپروازی روزافزون خود که با سستی ملتها جریتر میشد، بذرهای جوانهزده مقاومت نقطه اوج یکهتازی بیترمز او را به نقطه عطف روند افول ابرقدرتها تبدیل کردند.
همت بلند مقاومت، بلندپروازیهای رؤیای امریکایی را از قهقهههای بدمستانه در افغانستان و عراق به قهقرای شکستهای پیدرپی در عراق سوریه و لبنان و غزه کشاند. پیشرفتهای علمی و فناورانه، به رغم تحریمها، هم افسانه «فاصله علمی دستنیافتنی» را رسوا کرد و هم «ابرقدرت اقتصادی» را واداشت به شکست فاحش ابزار تحریم اعتراف کند. ایستادگی بر سر آرای مردم و استقلال ملتهای منطقه از تناقض دموکراسی امریکایی در کودتا علیه مردمسالاری و همپیمانی با مستبدان و پشتیبانی از تشکیل داعش پرده انداخت. بدینترتیب، برخلاف روزگار خوشی که امریکا تفرقه و عقبنشینی را با انحراف و انصراف از مبارزه و پیشرفت به دیگران میپذیراند، منطق مقاومت نه با عربدهها ترسید و نه با وسوسهها از عزم فتح قلهها دست کشید و با ایستادگی در مسیر پیشرفت رفتهرفته موازنه قوا را به سمت نبرد سرنوشتساز سوق داد.
مقاومت، کنش فعال در برابر برتریجویانی است که برای پایداری نظم استکباری خود با ترس یا وسوسه به دیگران میپذیرانند با حفظ فاصله ضعیف بمانند. این چکیده روایت مقاومت سلطهشکن علیه همافزایی استکبار سلطهگر و استضعاف سلطهپذیر است. طوفانالاقصی را باید تازهترین درخشش در امتداد این نزاع صدساله دید. آنچه امروز نای برتریطلبی غربی را گرفته عزم تکثیریافتهای است که یک بار از غزه و بار دیگر از یمن و لبنان و عراق سر برمیآورد و وقعی به زور و تزویر برترپنداران نمینهد. همت بلند و باور به قدرت ایمان مردم دو نیروی نرم اسلام ناب است که هیچگاه در بنیان ترسان تسلیمپذیری و ذهن پریشان تروریستی نمیگنجد. مقاومت با مجاهدت جوانان عاشق شهادت در طول این سالها موازنه قوای سخت را گامبهگام وارونه کرد و قدرت نرم خود را به پشتوانه سخت تحولات جهانی مبدل ساخت.
فرصتهای کلان آینده در گرو معماری فعالانه
تحول نظم جهانی خودبهخودی نیست که به تماشایش بنشینیم. نظم با کنش فعالانه معماری میشود و هر رفتار ما به بخشی از آن جهت میدهد؛ هرچند روندهای تدریجی نظم جهانی را پدید میآورند، اما بزنگاهها به چهره جهان شکل میدهند، چنانکه صهیونیستها و امریکاییها پس از جنگ جهانی اول و دوم مناسبات امروزین را به صد سال آینده جهان تحمیل کردند. آنچه در بزنگاهها مناسبات آینده را تعیین میکند، منطق نرم روشن و مستحکمی است که ورای وقایع به اقدامهای نقطهزن سخت جهت میدهد. برای معماری فعالانه نظم جهانی باید با بنیان فکری مرصوص و ادبیات گفتمانی اصیل اصول و اهداف و منافع را شناخت تا با همافزایی نیروهای همسو و ترویج نگاه نو میان ملل جهان اذهان و دلهای خروشان را آماده نظمی بدون حضور مستکبران کرد، و در آخر، با اقدامهای نقطهزن بهموقع به روند تحولات جهت داد.
اذهان را باید آماده کرد. این بنیان بنایی است که به اصول و اهداف و منافع معنا میدهد و ادبیات نظم آینده در آن شکل میگیرد. نیروهای نرم جهان اسلام باید همراه با نیروهای سخت مقاومت «دلها و اذهان مردم جهان را آماده کنند» که به تعبیر حضرت امام «بدون قدرتهای استکباری میشود به زندگی مسالمتآمیز توأم با صلح و آزادی رسید.»4 این وظیفه نیروهای نرم انقلاب اسلامی است که تحقق جهان بدون سلطه امریکا و استکبار و بدون نظم امنیتی حامی جانیان را ممکن نشان دهند. اما رزم نرم بیمایه فطیر است. نیروهای نرم انقلاب باید هرچه زودتر بنیه و مهارت خود را برای نقشآفرینی در این دوران بزنگاهی ارتقا دهند. بنیه رزم نرم «آگاهی و روایت و بینش» است، مهارت رزم نرم «هنر بیان و زبان» است. آیندهای را که اسلام ناب معماری میکند باید با آگاهی پربینش از روایت نظم جهانی و با زبان مردم هر منطقه هنرمندانه بیان و تبیین کرد.
به نگاهها باید جهت داد. نیروهای همسو را باید شناخت و همافزا کرد. تغییر نظم تاریخ گذشته کنونی بهنفع همه جماهیر مستقل و آزاده است و باید با باور به نیروی ملتهای آزاده آنان را در جهت هجمه به پایههای جور جهانی جهتدهی کرد. نیروهای نرم انقلاب نیز باید پابهپای نیروهای سخت مقاومت از فرصتهای بیسابقه امکان ارتباط با دلهای خروشان بهره ببرند تا جماهیر اسلامی را به اقدام فعالانه برای استقلال و آزادی از بند ستم سیاسی ساکت سازشکار با جور جهانی فرابخوانند. نیروهای نرم انقلاب اسلامی باید ابتکار عمل را در دست بگیرند و با آگاهی از روایت تاریخی نظم جهانی و منطقهای و با شناخت از مناسبات بومی هر منطقه، ندای نویدبخش اندیشه اسلام ناب را متناسب با شرایط هر گروه از مردم جهان برای معماری مبتکرانه آینده به گوش آنها برسانند.
این بزنگاه اقدام نقطهزن بهنگام میطلبد. خود طوفانالاقصی یک دلاوری نقطهزن سر بزنگاه در چهارراه جهان بود که تجدیدنظر در نظم جهانی را با صفکشی حق و باطل به کف خیابانهای سراسر جهان کشاند. کنش نرم فعالانه و مبتکرانه میتواند نیروهای کران تا کران جهان اسلام را به کانون اقدامهای نقطهزن همگرا کند. قدرت نرم باید با اثرگذاری فکری نقطهزن، هوشمند، مدبرانه و آگاهانه، به حرکتهای خودجوش و احساسات جوشان جوانان عزتطلب جهان جهت دهد. نیروهای نرم انقلاب باید در ارتباط و پیامرسانی مستمر و با ترویج ابتکار عملهای نقطهزن در هر مقطع و شرایط، یک گام جلوتر از رویدادها و حوادث، با خط دهی به جوانان جهان خروش آنان را به سمت شکلدادن به معماری نوین جهان جهتدهی کنند.
نظم نوین جهانی با کنش فعالانه معماری میشود، وگرنه استکبار از غفلتهای تاریخی دوباره بهره خواهد برد. هرچند طوفانالاقصی طومار نقشههای کهنه و تازه را به هم پیچید، اما در شرایط بزنگاهی لحظهای درنگ و سستی یا تردید و عافیتطلبی کافی است تا استکبار دوباره نظمی دیگر را به صد سال آینده تحمیل کند. تاریخ نشان داده استکبار حتی میان خرابههای نظم پیشین نیز از طراحی برای بازسازی نظمی جدید به نفع خود دست نمیکشد. دشمن فعال که هیبت و حیثیت پیشین خود را ازدسترفته میبیند، با همان بنیان فکری ولی بدون عدول از اصول خود، با ادبیاتی نو و حیثیتی تازه، دست به اقدامهای بیمحاباتر برای دستیابی به اهداف صریح خود خواهد زد. خطا آنجاست که در ادبیات کهنه وارداتی باقی بمانیم و با بنیان فکری آشفته سرگرم اهداف کوتهنگرانه و منافع دمدستی شویم و از تحولات گسترده عمیق و از روند بلند وقایع غافل بمانیم.
سخن آخر
فتح نرم طوفانالاقصی تاریخیتر از فتح سخت آن است؛ جز جنایات عریان و وقاحتهای بیپایان نایی برای هیبت پوشالی و رویی برای حیثیت دروغین مدعیان تمدن و نظم جهان باقی نمانده است. جرأت مقاومت و صبر بصیر آن سازشپذیری و سرکوبپذیری را برای همیشه باطل کرد و تاریخ جدیدی را برای انقضای نظم ظالمانه رقم زد. اکنون، باید بدون سستی و با ابتکار عمل غفلتهای تاریخی را جبران و نقشی مؤثر ایفا کرد، وگرنه دشمن فعال و دوست منفعل از دل خرابههای نظم پیشین نظمی جدید را به دلخواه نیروهای هوشیارتر بازخواهند ساخت. این داستان عبرتآموز «صلحی است که همه صلحها را بر باد داد.»5 این یک تلنگر برای تکرار انفجار نوری است که پیش چشمان سردرگم جهانیان روند تحولات را، برخلاف میل مستکبران، به سمت آینده اسلام راند.
هان ای روحانیون اسلامی! ای علمای ربانی! ای دانشمندان دینــــدار! ای گویـــــــنـــــدگان آییندوســــت! ای دینــــــداران خداخــــــواه! ای خداخـواهان حقپرســـت! ای حقپرســتان شرافتمند! ای شــــرافتمندان وطنخواه! ای وطنخواهان باناموس! موعظت خدای جهان را بخوانید و یگانه راه اصلاحی را که پیشنهاد فرموده بپذیرید و ترک نفعهای شخصی کرده تا به همه سعادتهای دو جهان نایل شوید و با زندگانی شرافتمندانه دو عالم دست در آغوش شوید.« انّ الله فی ایام دهرکم نفحاتٌ الا فتعرّضوا لها»؛ امروز روزی است که نسیم روحانی الهی وزیدن گرفته و برای قیام اصلاحی بهترین روز است. اگر مجال را از دست بدهید و قیام برای خدا نکنید و مراسم دینی را عودت ندهید، فرداست که مشتی هرزهگرد شهوتران بر شما چیره شوند و تمام آیین و شرف شما را دستخوش اغراض باطله خود کنند. (امام خمینی(ره)، 15 اردیبهشت 1323، یک سال پیش از پایان جنگ جهانی دوم)
انتهای پیام/
نظرات شما