میکروفونهایی که قدشان بلند است؛
استقلال در سرزمین «لیلیپوت»!

انتصاب ساعده سیما به سخنگویی باشگاه استقلال نشان میدهد که تصمیمگیریها در اردوگاه آبی، کمی فرامتنی است.
اگر چه شخص سیما معتقد است که سابقه قابل دفاعی از خود در عرصه ورزش و فوتبال برجای گذاشته اما معلوم نیست این سابقه در کجا بوده که هیچ کس، مؤکداً هیچ کس قادر به شناخت وی نبوده؟ از همه مهمتر؛ چرا باید ارتباطات سیاسی و خط و ربطهای حزبی باعث بروز چنین انتصابی از سوی رئیس هیأتمدیره باشد؟!
همه میدانند در باشگاه استقلال، علی نظریجویباری چندان کارهای نیست و این علی تاجرنیاست که همهچیز را تحت ید قدرت دارد؛ از مسائل مالی و حسابرسی تا امور اجرایی و اداری. تاجرنیا که به نوشتن توئیتهای بحثبرانگیز علاقه نشان داده، حالا یک نابلد دیگر را به سمت مهم رسانهای باشگاه استقلال منصوب کرده است.
ساعده سیما بیشک تاکنون در زندگیاش با بیش از ۱۵ میکروفون برای ضبط صدایش مواجه نشده بود و این وضعیت حتماً برای او تازگی داشت. ورزش و فوتبال، عادت به بزرگ کردن افراد معمولی دارند و برای این میکروفونها مهم نیست وزیر مملکت جلویشان ایستاده یا یک پیشکسوت نهچندان مطرح و مهم.
سیما البته برای برخی سؤالات احتمالی و از پیش تعیین شده، آماده بود و برگههایی را هم با خود داشت که از روی آن بخواند و ارائه بدهد اما در مواجهه با سؤالات چالشی خبرنگاران مثل توئیت جنجالی چند سال گذشتهاش یا بحث جعل اکانت توئیتری، پاسخ شفافی نداشت و به وضوح از کوره در رفت.
استقلال در فصلی که گذشت و میگذرد، چیزی از حاشیه کم نداشت اما این که مدیران تصمیمساز باشگاه بخواهند با انتصابها، رفتارها، حرفها و تصمیمات خود باری بر این بحران باشند و حاشیه روی حاشیه بگذارند، موضوعی نیست که بتوان آن را با هیچ متر و معیاری پذیرفت.
در نهایت باید گفت که استقلال این فصل، انگار در سرزمین «لیلیپوت»ها اسیر است و میکروفونها مقابل کسانی آمدهاند که قدشان از پایه میکروفون کوتاهتر است. استقلال در این وادی غریب، تنهاتر از همیشه است و با توئیت و ادعا و انتصاب سخنگوی پرحاشیه و بیربط هم نمیتوان به بازگشتش امید زیادی داشت.
انتهای خبر /
نظرات شما