به بهانه روز پاسدار؛
پاسدار جوانمردانه کار می کند ناجوانمردانه تیر می خورد
پاسداری یک نام نیست یک صفت نیست حتی شغل هم نیست پاسداری یک مکتب است مکتبی پر فراز و نشیبی است که جز با عشق نمی توان آن را پیمود.
به گزارش پایگاه خبری تحلیلی قم فردا، پاسداری یک نام نیست یک صفت نیست حتی شغل هم نیست پاسداری یک مکتب است مکتبی پر فراز و نشیبی است که جز با عشق نمی توان آن را پیمود، پاسدار همانطور که از نامش پیداست از همه خوبی ها پاسداری می کند به قیمت جان، جانی که کف دست گرفته و در همه بحران ها از جنگ و ،سیل و زلزله و کرونا به میدان می آورد و جوانمردانه کار می کند.
پاسداری که بدون سلاح هم تیری در چشم و قلب دشمنان است دشمنانی که همه جوانمردی پاسدار را ناجوانمردانه مورد هجوم قرار می دهد تا به خیال خام خود پاسدار را در چشم مردمان آزاد اندیش زخمی کنه بی خبر از اینکه پاسدار بدون چشم داشت تمام افتخارش این است که نامش به نام ارباب حسین بن علی علیه السلام گره خورده است.
پاسداری که غریبانه روزها و شب ها در گرما و سرما در دریا ، زمین و آسمان پاس میدارد همه آنچه به آن می گویم امنیت واژه ای که آرزوی بسیاری از ملت هاست همان پاسداری که رسانه های جیره خوار سال هاست او را هدف قرار داده و او بدون توجه به ناجوانمردی ها می شود حاج قاسم، مردی که پاسداری را برای همیشه تاریخ معنا کرد معنای به زیبایی شهادت در شب غریب و دور از وطن ، که همین غریبی همه نقشه های دشمن علیه مکتب پاسداری را نقش برآب کرد.
پاسداری که در سیل و بحران لباس خاکی به تن می کند و آنچه وظیفه او نیست را زیباترین وظیفه خود می داند و پا به پای سیل زده ها از جان و مال پاسداری می کند، او پاسداری می کند و همچنان ناملایمات را به جان میخرد و با لبخند کودکی که خانه ای برایش می سازد تا از سیل و زلزله در امان باشد پاداش خود را می گیرد.
پاسداری که برایش فرقی نمی کند از کدام قوم و قبیله هستی حتی فرقی هم نمی کند مسلمان باشی یا مسیحی یا یهودی و زردشتی همینکه دل به این آب و خاک داری همین که نفس به نفس این خاک داری همین که طلوع و غروب خورشید را از افق این وطن نگاه می کنی کافی است که جان خودش را برایت هدیه کند.
پاسداری که قلبش برای تو به طپش می افتند زمانی که از رنج بیماری خسته در گوشه ای افتادی خودش را به آب و آتش می زند تا با لبیک به مقتدایش در مسیر کمک های مومنانه برایت آذوقه ای فراهم کند.
پاسداری که شبانه در دور ترین نقطه مرزی نگهبانی می دهد که آرامش تو را همان دشمن دوست نما بر هم نزند و نمی داند که آیا این شبش روز می شود و نمی داند فردا نگاه گرم مادرش و آغوش عاشقانه پدرش و خنده های شیرین فرزندش را خواهد دید.
پاسداری که غریبانه فراتر از آنچه بر شانه دارد بر شانه می کشد همه درد رو رنج هایی که دشمن دوست نما بر من و تو تحمیل می کند و او حتی نمی تواند بگوید کجا و چگونه برای تو رنجی را تحمل می کند،
مرضیه مهدیلو
انتهای پیام/۱۷۰
پاسداری که بدون سلاح هم تیری در چشم و قلب دشمنان است دشمنانی که همه جوانمردی پاسدار را ناجوانمردانه مورد هجوم قرار می دهد تا به خیال خام خود پاسدار را در چشم مردمان آزاد اندیش زخمی کنه بی خبر از اینکه پاسدار بدون چشم داشت تمام افتخارش این است که نامش به نام ارباب حسین بن علی علیه السلام گره خورده است.
پاسداری که غریبانه روزها و شب ها در گرما و سرما در دریا ، زمین و آسمان پاس میدارد همه آنچه به آن می گویم امنیت واژه ای که آرزوی بسیاری از ملت هاست همان پاسداری که رسانه های جیره خوار سال هاست او را هدف قرار داده و او بدون توجه به ناجوانمردی ها می شود حاج قاسم، مردی که پاسداری را برای همیشه تاریخ معنا کرد معنای به زیبایی شهادت در شب غریب و دور از وطن ، که همین غریبی همه نقشه های دشمن علیه مکتب پاسداری را نقش برآب کرد.
پاسداری که در سیل و بحران لباس خاکی به تن می کند و آنچه وظیفه او نیست را زیباترین وظیفه خود می داند و پا به پای سیل زده ها از جان و مال پاسداری می کند، او پاسداری می کند و همچنان ناملایمات را به جان میخرد و با لبخند کودکی که خانه ای برایش می سازد تا از سیل و زلزله در امان باشد پاداش خود را می گیرد.
پاسداری که برایش فرقی نمی کند از کدام قوم و قبیله هستی حتی فرقی هم نمی کند مسلمان باشی یا مسیحی یا یهودی و زردشتی همینکه دل به این آب و خاک داری همین که نفس به نفس این خاک داری همین که طلوع و غروب خورشید را از افق این وطن نگاه می کنی کافی است که جان خودش را برایت هدیه کند.
پاسداری که قلبش برای تو به طپش می افتند زمانی که از رنج بیماری خسته در گوشه ای افتادی خودش را به آب و آتش می زند تا با لبیک به مقتدایش در مسیر کمک های مومنانه برایت آذوقه ای فراهم کند.
پاسداری که شبانه در دور ترین نقطه مرزی نگهبانی می دهد که آرامش تو را همان دشمن دوست نما بر هم نزند و نمی داند که آیا این شبش روز می شود و نمی داند فردا نگاه گرم مادرش و آغوش عاشقانه پدرش و خنده های شیرین فرزندش را خواهد دید.
پاسداری که غریبانه فراتر از آنچه بر شانه دارد بر شانه می کشد همه درد رو رنج هایی که دشمن دوست نما بر من و تو تحمیل می کند و او حتی نمی تواند بگوید کجا و چگونه برای تو رنجی را تحمل می کند،
مرضیه مهدیلو
انتهای پیام/۱۷۰
نظرات شما