قم فردا گزارش میدهد؛
جنایات پهلوی در تحمیل فرهنگ بیگانه

انقلابفرهنگی رضاخان که با هدف نابودی هویت اسلامی - ایرانی و تحمیل لباس و آداب غربی آغاز شد، جنایاتی را علیه سنتهای دیرینه این مرز و بوم مرتکب شد که تبعات شوم آن تا به امروز ادامه دارد.
به گزارش خبرنگار گروه سیاسی پایگاه خبری تحلیلی «قم فردا» در دوران پرالتهاب قرن بیستم، ایران شاهد یکی از عظیمترین و خشونتبارترین تلاشها برای دگرگونی هویت فرهنگی و دینی ملت خود بود.
رضاشاه پهلوی، با ادعای مدرنیزاسیون و تجدد، جنگی تمامعیار را علیه سنتها، ارزشها و نمادهای اسلامی و ایرانی آغاز کرد. هسته مرکزی این تهاجم فرهنگی، سیاستهای تحمیلی موسوم به «کشف حجاب» و «متحدالشکل کردن البسه» بود که در سال ۱۳۱۴ به طور رسمی اعلام شد.
این فرمان که با زور سرنیزه و خشونت پلیس اجرا میشد، نه یک انتخاب که یک اجبار خشن برای دورکردن جامعه از اعتقادات ریشهدار خود و جایگزینی آن با ظواهری از فرهنگ غربی بود.

حجتالاسلاموالمسلمین حسین بنیادی در گفتگو با خبرنگار گروه سیاسی پایگاه خبری تحلیلی «قم فردا» با اشاره به اهداف واقعی انقلابفرهنگی رضاخان در پشت شعارهای تجددطلبی اظهار داشت: هدف اصلی، ایجاد یک هویت سکولار و باستانگرا بود تا نهادهای مذهبی و سنتی را نابود کند. این یک پروژه نوسازی آمرانه از بالا بود که قصد دگرگونی انسان ایرانی را بدون احترام به اراده مردم داشت که این خود مصداق بارز جنایات شاه علیه فرهنگ ملی است.
وی با اشاره به خشونت در اجرای فرمان کشف حجاب گفت: اجرای فرمان کشف حجاب با خشونت سیستماتیک همراه بود؛ زیرا مأموران با زور چادر و روسری را از سر زنان میکشیدند، بسیاری از زنان از حق تحصیل و ورود به اماکن عمومی محروم شدند و این سیاست بهجای آزادی، آنان را به حاشیه راند.
استاد حوزه و دانشگاه با اشاره به واکنشهای علما و مردم ایران به این سیاستها بیان داشت: واکنشهای علما و مردم ایران به این سیاستها مقاومت بسیار گسترده بود؛ علما مانند آیتالله قمی مخالفت کردند و به تبعید رفتند. قیام خونین مسجد گوهرشاد در مشهد رخ داد و مردم عادی با خانهنشینی یا خارجشدن در شب مقاومت کردند.
وی با اشاره به ابعاد بینالمللی این اقدامات افزود: رضاشاه تحتتأثیر سیاستهای آتاتورک در ترکیه بود، قدرتهای استعماری مانند بریتانیا نیز ایجاد یک دولت متمرکز و ضعیف کردن نهادهای مذهبی را دنبال میکردند.

سیاستهای فرهنگی رضاشاه تنها به مسئله پوشش محدود نبود. این یک انقلاب تمامعیار در سبک زندگی بود. تغییر کلاه و پوشش مردان از کلاهشاپو و کت و شلوار اروپایی گرفته تا ممنوعیت لباسهای روحانیت در مجامع عمومی، همه بخشی از این پروژه بود.
حتی معماری شهرها، بهویژه تهران، مورد هدف قرار گرفت تا بافت سنتی خود را ازدستداده و به ظاهری اروپایی مبدل شود. تخریب اماکن تاریخی و مذهبی برای احداث خیابانهای عریض، نمادی از نادیدهگرفتن هویت تاریخی شهرها بود.
در حوزه آموزش، مدارس سنتی (مکتبخانهها) به حاشیه رانده شدند و سیستم آموزشی غربی با محتوایی سکولار و باستانگرا جایگزین آن شد.
ترویج ملیگرایی افراطی با تکیه بر ایران پیش از اسلام، در تقابل مستقیم با هویت اسلامی جامعه قرار داشت. برنامههای فرهنگی مانند تئاتر و موسیقی نیز باید مطابق با استانداردهای غربی از هرگونه نماد مذهبی میبودند.
این تغییرات با سرکوب شدید هرگونه صدای مخالفی همراه بود. مطبوعات بهشدت سانسور میشدند و تنها مجاز به ستایش از اقدامات شاه بودند.
فضای رعب و وحشت حاکم شد و هیچ نهاد مدنی یا حقوقی وجود نداشت تا از حقوق مردم در برابر این هجمه همهجانبه دفاع کند.
این دوره، یکی از تاریکترین ادوار تاریخ ایران از نظر نقض سیستماتیک حقوق بشر و آزادیهای اساسی است که زیر عنوان «ترقی» انجام میگرفت.

مصطفی ملایی در گفتگو با خبرنگار گروه سیاسی پایگاه خبری تحلیلی «قم فردا» با اشاره به تبعات اجتماعی و روانی این اجبار فرهنگی اظهار داشت: اجبار فرهنگی یک شکاف عمیق اجتماعی و بحران هویت ایجاد کرد. جامعه به دو دسته تقسیم شد و یک ضربه روانی جمعی وارد آمد که احساس شرم نسبت به هویت خودی و دوگانگی بین سنت و تجدد را به دنبال داشت.
وی با اشاره به ارتباط این سیاستها به تقابل بین مذهب و دولت گفت: نهاد مذهب بهعنوان دشمن اصلی پیشرفت قلمداد شد، با تعطیلی مجالس مذهبی و تضعیف روحانیون، تقابلی آشتیناپذیر بین حکومت و مذهب ایجاد شد که بستر انقلاب اسلامی سال ۵۷ گردید.
کارشناس مسائل فرهنگی با اشاره به اینکه سیاستهای فرهنگی محمدرضا پهلوی ادامه همان مسیر بود، بیان داشت: از دهه ۴۰، پروژه با شدت بیشتری ادامه یافت. "انقلاب سفید" قصد نابودی نهادهای سنتی بود و ترویج سبک زندگی غربی در رسانهها، ادامه همان منطق جنایات پهلوی اول بود.
وی با اشاره به مهمترین درس تاریخی این دوره برای جامعه امروز ایران خاطرنشان کرد: بزرگترین درس این است که توسعه زمانی پایدار است که ریشه در بستر فرهنگی جامعه داشته باشد. تحمیل تغییر با زور محکوم به شکست است و احترام به انتخاب مردم اصلی ضروری است.

انقلابفرهنگی رضاخان، جنایتی است که ردپای آن را میتوان در بسیاری از بحرانهای هویتی جامعه معاصر ایران ردیابی کرد.
این پروژه نهتنها در رسیدن به اهداف سطحی خود مانند ایجاد جامعهای کاملاً غربی شده شکست خورد، بلکه پیامدهای ویرانگری را بهجای گذاشت که مهمترین آن، ایجاد یک گسست عمیق بین دولت و ملت و زنده کردن روحیه مقاومت در برابر هرگونه تغییر تحمیلی بود.
تبعات این جنایت تنها به گذشته محدود نمیشود و دوگانگی بین سنت و مدرنیته، بحران هویت، و تقابل بین نهادهای مذهبی و حاکمیتی، تا به امروز بهعنوان چالشی اساسی در جامعه ایران باقیمانده است.
خبرنگار: محمدعلی رجبی
انتهای خبر/150
رضاشاه پهلوی، با ادعای مدرنیزاسیون و تجدد، جنگی تمامعیار را علیه سنتها، ارزشها و نمادهای اسلامی و ایرانی آغاز کرد. هسته مرکزی این تهاجم فرهنگی، سیاستهای تحمیلی موسوم به «کشف حجاب» و «متحدالشکل کردن البسه» بود که در سال ۱۳۱۴ به طور رسمی اعلام شد.
این فرمان که با زور سرنیزه و خشونت پلیس اجرا میشد، نه یک انتخاب که یک اجبار خشن برای دورکردن جامعه از اعتقادات ریشهدار خود و جایگزینی آن با ظواهری از فرهنگ غربی بود.

حجتالاسلاموالمسلمین حسین بنیادی در گفتگو با خبرنگار گروه سیاسی پایگاه خبری تحلیلی «قم فردا» با اشاره به اهداف واقعی انقلابفرهنگی رضاخان در پشت شعارهای تجددطلبی اظهار داشت: هدف اصلی، ایجاد یک هویت سکولار و باستانگرا بود تا نهادهای مذهبی و سنتی را نابود کند. این یک پروژه نوسازی آمرانه از بالا بود که قصد دگرگونی انسان ایرانی را بدون احترام به اراده مردم داشت که این خود مصداق بارز جنایات شاه علیه فرهنگ ملی است.
وی با اشاره به خشونت در اجرای فرمان کشف حجاب گفت: اجرای فرمان کشف حجاب با خشونت سیستماتیک همراه بود؛ زیرا مأموران با زور چادر و روسری را از سر زنان میکشیدند، بسیاری از زنان از حق تحصیل و ورود به اماکن عمومی محروم شدند و این سیاست بهجای آزادی، آنان را به حاشیه راند.
استاد حوزه و دانشگاه با اشاره به واکنشهای علما و مردم ایران به این سیاستها بیان داشت: واکنشهای علما و مردم ایران به این سیاستها مقاومت بسیار گسترده بود؛ علما مانند آیتالله قمی مخالفت کردند و به تبعید رفتند. قیام خونین مسجد گوهرشاد در مشهد رخ داد و مردم عادی با خانهنشینی یا خارجشدن در شب مقاومت کردند.
وی با اشاره به ابعاد بینالمللی این اقدامات افزود: رضاشاه تحتتأثیر سیاستهای آتاتورک در ترکیه بود، قدرتهای استعماری مانند بریتانیا نیز ایجاد یک دولت متمرکز و ضعیف کردن نهادهای مذهبی را دنبال میکردند.

سیاستهای فرهنگی رضاشاه تنها به مسئله پوشش محدود نبود. این یک انقلاب تمامعیار در سبک زندگی بود. تغییر کلاه و پوشش مردان از کلاهشاپو و کت و شلوار اروپایی گرفته تا ممنوعیت لباسهای روحانیت در مجامع عمومی، همه بخشی از این پروژه بود.
حتی معماری شهرها، بهویژه تهران، مورد هدف قرار گرفت تا بافت سنتی خود را ازدستداده و به ظاهری اروپایی مبدل شود. تخریب اماکن تاریخی و مذهبی برای احداث خیابانهای عریض، نمادی از نادیدهگرفتن هویت تاریخی شهرها بود.
در حوزه آموزش، مدارس سنتی (مکتبخانهها) به حاشیه رانده شدند و سیستم آموزشی غربی با محتوایی سکولار و باستانگرا جایگزین آن شد.
ترویج ملیگرایی افراطی با تکیه بر ایران پیش از اسلام، در تقابل مستقیم با هویت اسلامی جامعه قرار داشت. برنامههای فرهنگی مانند تئاتر و موسیقی نیز باید مطابق با استانداردهای غربی از هرگونه نماد مذهبی میبودند.
این تغییرات با سرکوب شدید هرگونه صدای مخالفی همراه بود. مطبوعات بهشدت سانسور میشدند و تنها مجاز به ستایش از اقدامات شاه بودند.
فضای رعب و وحشت حاکم شد و هیچ نهاد مدنی یا حقوقی وجود نداشت تا از حقوق مردم در برابر این هجمه همهجانبه دفاع کند.
این دوره، یکی از تاریکترین ادوار تاریخ ایران از نظر نقض سیستماتیک حقوق بشر و آزادیهای اساسی است که زیر عنوان «ترقی» انجام میگرفت.

مصطفی ملایی در گفتگو با خبرنگار گروه سیاسی پایگاه خبری تحلیلی «قم فردا» با اشاره به تبعات اجتماعی و روانی این اجبار فرهنگی اظهار داشت: اجبار فرهنگی یک شکاف عمیق اجتماعی و بحران هویت ایجاد کرد. جامعه به دو دسته تقسیم شد و یک ضربه روانی جمعی وارد آمد که احساس شرم نسبت به هویت خودی و دوگانگی بین سنت و تجدد را به دنبال داشت.
وی با اشاره به ارتباط این سیاستها به تقابل بین مذهب و دولت گفت: نهاد مذهب بهعنوان دشمن اصلی پیشرفت قلمداد شد، با تعطیلی مجالس مذهبی و تضعیف روحانیون، تقابلی آشتیناپذیر بین حکومت و مذهب ایجاد شد که بستر انقلاب اسلامی سال ۵۷ گردید.
کارشناس مسائل فرهنگی با اشاره به اینکه سیاستهای فرهنگی محمدرضا پهلوی ادامه همان مسیر بود، بیان داشت: از دهه ۴۰، پروژه با شدت بیشتری ادامه یافت. "انقلاب سفید" قصد نابودی نهادهای سنتی بود و ترویج سبک زندگی غربی در رسانهها، ادامه همان منطق جنایات پهلوی اول بود.
وی با اشاره به مهمترین درس تاریخی این دوره برای جامعه امروز ایران خاطرنشان کرد: بزرگترین درس این است که توسعه زمانی پایدار است که ریشه در بستر فرهنگی جامعه داشته باشد. تحمیل تغییر با زور محکوم به شکست است و احترام به انتخاب مردم اصلی ضروری است.

انقلابفرهنگی رضاخان، جنایتی است که ردپای آن را میتوان در بسیاری از بحرانهای هویتی جامعه معاصر ایران ردیابی کرد.
این پروژه نهتنها در رسیدن به اهداف سطحی خود مانند ایجاد جامعهای کاملاً غربی شده شکست خورد، بلکه پیامدهای ویرانگری را بهجای گذاشت که مهمترین آن، ایجاد یک گسست عمیق بین دولت و ملت و زنده کردن روحیه مقاومت در برابر هرگونه تغییر تحمیلی بود.
تبعات این جنایت تنها به گذشته محدود نمیشود و دوگانگی بین سنت و مدرنیته، بحران هویت، و تقابل بین نهادهای مذهبی و حاکمیتی، تا به امروز بهعنوان چالشی اساسی در جامعه ایران باقیمانده است.
خبرنگار: محمدعلی رجبی
انتهای خبر/150
نظرات شما