گفت وگوی خواندنی با حجت الاسلامِ مهندس

به گزارش پایگاه خبری تحلیلی قم فردا، واژه «طلبه» یا «روحانی» برای بسیاری از ما معنای مشخص و مفهومی خاص دارد و با شنیدنش در ذهنمان طرحی از یک انسان با عبا و عمامه نقش می بندد که رسالتش هدایت و تبلیغ دین است. شخصیتی که امام جماعت است و بالای منبر موعظه می کند.

ولی با اندکی تحقیق در میان طلاب حوزوی می بینیم این تصویر در بسیار مواقع تصویر همه آنچه که یک روحانی انجام می دهد نیست. هستند روحانیونی که به اصطلاح دست به آچار هستند و در زمینه های دیگری تخصص و مهارت دارند و از آن تخصص و مهارتشان نیز برای هدایت و راهنمایی مردم بهره می گیرند.

یکی از این روحانیون حجت الاسلام سید علیرضا هاشمی است که در شهر راین استان کرمان متولد شده و قبل از طلبگی، مهندس عمران بوده و سپس تحصیلات حوزوی را در شهر مقدس قم سپری کرده و امروز  نه تنها امام جماعت بلکه امام خیلی از کارهای دیگر برای اهالی یک روستاست!

وقتی برای پیدا کردنش به روستای مشک آباد رفتم همه او را می شناختند و تا نامش را می شنیدند با لبخندی نشانیش را به ما می دادند.

این جناب حجت الاسلام مهندس را در زمین کشاورزی در حال کاشت جو پیدا کردم. با جثه نحیفش سخت مشغول کار و فعالیت بود. دقیقاً تصویری متفاوت از تصویر مرسوم یک روحانی!

من را که دید به استقبالم آمد با سلامی گرم مشغول  گپ و گفت شدیم.

فارس: سید علیرضا هاشمی را برای مخاطبان خبرگزاری فارس معرفی کنید.

بنده در 27 سال عمری که از خدای متعال گرفتم زندگی پرفراز و نشیبی را تجربه کرده‌ام. دوران مدرسه و دبیرستان خوبی را گذارندم و معمولاً جزء شاگردان برتر مدرسه می‌شدم. در کنار درس کارهای مختلفی ازجمله کشاورزی، جوشکاری، برقکاری و... راه یاد گرفتم و تقریباً مهارت پیدا کردم. یک اتفاق خوب نیز در دوران نوجوانیم افتاد که می‌توانم بگویم سرمنشأ تحولات زندگی من شد و آن بنای یک مسجد در محلی که زندگی می‌کردیم بود. ورود من به مسجد موجب شد دوستان خوبی پیدا کنم و تداوم حضورم فضای روحی من را به‌کلی عوض کرد.

باعلاقه‌ای که به رشته عمران داشتم در کنکور شرکت کرده و در دانشگاه کرمان قبول شدم. در دانشگاه نیز جزء دانشجویان ممتاز بودم و با معدل خوبی این دوران را سپری کردم.

موردی که در دانشگاه به‌شدت من را آزار می‌داد خلأ فرهنگی و ضعف عقیدتی برخی دانشجویان بود که باعث می‌شد به تدریج بین آنها و عقاید دینی که داشتند فاصله افتاده و بعضاً به خطا و گناه دچار شوند. می‌دیدم دخترانی که بعضاً همسایه و همشهری خودم بودم و در خانواده‌های مذهبی رشد کرده و چادری بودند به تدریج در طول سال‌های تحصیل چادر را کنار گذاشته و کم کم از بدحجابی به بی‌حجابی نیز کشیده می‌شدند.

می‌دیدم که شهدای زیادی برای حفظ اسلام و دین و آموزه‌های دینی دادیم ولی هر چه زمان می‌گذرد دین در میان جامعه به‌ویژه نسل جوان رنگ می‌بازد و جای خود را به فرهنگ منحط و عریان غربی می‌دهد.

همه این‌ها و دوستان خوبی که در مسجد داشتم دست‌به‌دست هم دادند تا من به سمت طلبگی و حوزه علمیه کشیده شوم؛ آن‌هم در فضایی که هیچ طلبه‌ای در خانواده و بستگان نداشتیم و حتی با مخالفت آنان نیز مواجه شدم. نظر خانواده این بود که چون درسم خوب هست ادامه دهم و در رشته خود به‌جایی برسم ولی من مصمم بودم به حوزه بروم و تحصیل کنم تا بتوانم فرهنگ اسلامی را در جامعه انتشار دهم و در حد توانم فاصله‌ای که بین جوانان به وجود آمده و معضلات اجتماعی زیادی مانند اعتیاد، فساد و گناه را به همراه داشته را کمتر کنم.

 

فارس: از این تغییر مسیری که دادید پشیمان نشدید؟ 

من با مشکلات زیادی توانستم به سمت حوزه و طلبگی بروم و خانواده‌ام مخالفت‌های زیادی کردند ولی اگر بازهم زمان به عقب بازگردد این مسیر سخت اما لذت‌بخش را باجان و دل انتخاب می‌کنم و حتی در این مسیر حاضرم هزینه هم بدهم.

 

فارس:در کدام مدرسه در قم مشغول به تحصیل شدید؟

برای انتخاب مدرسه تحقیق کردم تا متوجه شدم مدرسه سفیران هدایت که در بلوار شهید صدوقی قرار دارد آموزش‌های به‌روز و خوبی را ارائه می‌کند. خدا توفیق داد و در این مدرسه تحصیل علوم دینی را انجام دادم و همواره جزء ممتازان این مدرسه بودم و درنهایت سطح دو را با معدل کل 19 به اتمام رساندم.

 

فارس: در این سال‌ها ازدواج هم کردید. برای شما که طلبه بودید و مشغول به کار جدی هم نشده بودید ازدواج مشکل نبود؟

ازدواج من در سال اول طلبگی انجام شد و با سختی و رنج زیاد ازدواج کردم. خانواده‌ام به‌شدت با ازدواج من مخالفت می‌کردند و می‌خواستند آن را به بعد از اتمام تحصیلاتم موکول کنم. ولی چون دستور رهبر انقلاب بر ازدواج و افزایش جمعیت بود این کار را انجام دادم و مراسم ازدواجم را بسیار ساده برگزار کردم و تا امروز به لطف خدا دو فرزند پسردارم.

فارس:چه طور وارد کار تبلیغ و فعالیت اجرایی شدید؟

سال گذشته درسم تمام شد و دوست داشتم وارد کار تبلیغی شوم ولی اساتیدم مخالفت می‌کردند و ادامه تحصیل تا پایه 10 را به من پیشنهاد می‌دادند.

ولی استدلال من در مقابل آنها این بود که جامعه ما امروز با جنگ فرهنگی و اقتصادی مواجه است و اگر هر طلبه بخواهد 10 سال در حوزه بماند میدان جنگ نرم و اقتصاد خالی از سرباز می‌ماند و ما هر روز نسبت به قبل آسیب‌پذیرتر می‌شویم. اعتقاد داشتم باید وارد فضای فرهنگ و اقتصاد شوم و در این دو حوزه که رهبر انقلاب بارها و بارها به آن تأکید کردند سربازی کنم و در کنار آن درسم را نیز ادامه دهم.

پیگیر شدم تا نهادی را پیدا کنم که از من و فعالیت‌هایی که مدنظرم بود حمایت کند. این اتفاق خوب با تولد فرزندم مصادف شد و در بیمارستان با قرارگاه پیشرفت و آبادانی سپاه علی بن ابیطالب (ع) آشنا شدم و با آنها ارتباط برقرار کرده و جذب این قرارگاه شدم.

با هماهنگی و حمایت این قرارگاه برای تبلیغ و فعالیت روستای مشک‌آباد را انتخاب کردم و با خانواده ساکن این روستای محروم شدم.

 

فارس:چه فعالیت‌هایی را با حضور در روستای مشک‌آباد رقم زدید؟

در این روستا قبل از بنده چند ماه طلبه‌ای به‌عنوان امام جماعت حاضر بود ولی با توجه به مشکلاتی که بود حضورش را ادامه نداده بود.

نخستین کاری که کردم برگزاری نمازهای جماعت به‌صورت مستمر و منظم بود. در ادامه سعی کردم روحیه جمعی را در این روستا تقویت کنم.

یکی از کارهایی که در این راستا انجام دادم تأسیس دو صندوق قرض‌الحسنه روستایی بود آن‌هم با پول‌هایی که خود اهالی آورده بودند؛ به‌طوری‌که امروز پس از 11 ماه بالغ‌بر 13 میلیون تومان موجودی این صندوق‌هاست. در این مدت بیش از 20 میلیون تومان در قالب وام قرض‌الحسنه به اهالی تسهیلات دادیم و گره از کارشان باز کردیم.

با این روند پیش‌بینی می‌کنم تا سه سال آینده دارایی این صندوق‌ها تا مرز 70 میلیون تومان برود که خود می‌تواند گره‌های زیادی از کار اهالی روستا باز کند.

یکی از کارهایی که در روز عاشورا در این روستا انجام می‌شد و اسراف زیادی را به دنبال داشت این بود که رسم داشتند در این روز 20 گوسفند را قربانی و مصرف کنند.

در این زمینه نیز توانستم فرهنگ‌سازی کنم که این نذری‌ها را از روز اول محرم تا شام غریبان انجام دهند و گوشت آن را هر شب برای پخت شام و پذیرایی از عزاداران استفاده کنند.

از دیگر فعالیت‌هایم در این روستا در ماه رمضان بود که زیاد به آن پرداخته نمی‌شد. صحبتی قبل از آغاز ماه مبارک انجام دادیم تا هر شب سفره افطاری انداخته و اهالی بر سر یک سفره افطار کنند که این کار نیز به‌خوبی انجام شد و فضای معنوی خوبی در روستا ایجاد کرد.

برای نوجوانان روستا نیز برنامه‌های خوبی اجرا کردم که مهمترین آن‌ها این بود که با ماشین خودم بچه‌ها را به سالن وزرشی می برم و با آن‌ها فوتسال بازی می‌کنم. نخستین باری که بچه‌ها را به سالن بردم یکی از آن‌ها به من گفت الآن اگر تمام دنیا را به من بدهید این‌قدر شاد نمی‌شوم که من را برای بازی اینجا آورده‌ای. همین یک جمله برای من کافی بود.

مسابقات مختلفی را برای بچه‌ها برگزار می‌کنیم. کمد جوایز تهیه‌کرده و در مسجد قراردادیم تا بچه‌هایی که به مسجد می‌آیند و نماز و قرآن می‌خوانند را تشویق کنیم.

برای نخستین بار بعد از انقلاب نخستین راهپیمایی را در روز 13 آبان در روستا برگزار کردیم که فضای خیلی خوبی داشت. پخش فیلم‌های انقلابی در مسجد نیز از دیگر کارهای فرهنگی است که مخاطبان زیادی را به مسجد جذب کرده و اثرات خوبی داشته است.

برپایی هیئت به‌صورت هفتگی در منازل اهالی، برگزاری مراسم شیرخوارگان برای نخستین بار در روستا و اهدای لباس به شیرخوارگان با کمک قرارگاه پیشرفت و آبادانی استان قم، توزیع نذری در ایام غدیر بین 400 نفر و برگزاری مراسم در مناسبت‌های ملی مذهبی از دیگر فعالیت‌های فرهنگی در روستای مشک‌آباد است.

حدود 130 نفر از بانوان این روستا و روستاهای مجاور را نیز برای زیارت به مشهد اردهال و نیاسر بردم که این برنامه نیز برای آنان بسیار خاطره‌انگیز شد.

 

فارس: موضوع ترغیب روستائیان به تولید و کار در روستاها قطعاً می‌تواند از روند مهاجرت به شهرها کاسته و علاوه بر ایجاد اشغال و احیای روستاها به رونق تولید کمک کند. در حوزه اقتصادی و اشتغال‌زایی برای اهالی روستا چه کردید؟

یکی از سیاست‌های قرارگاه پیشرفت و آبادانی که به نظر من هم بسیار درست است ایجاد خودباوری در مردم برای گرایش به سمت فعالیت‌های تولیدی است. با بررسی‌هایی که توسط این قرارگاه انجام‌شده بود و خود بنده نیز با آن مواجه شدم متوجه شدیم روستای مشک‌آباد هم آب دارد هم زمین کشاورزی ولی اهالی به کشاورزی اشتغال ندارند و این عدم اشتغال آنان به‌واسطه برخی سیاست‌های حمایتی غلطی بود که انگیزه کار و تولید را از روستائیان گرفته بود.

یکی از برکات حضور روحانیون و مبلغان در روستاها فرهنگ‌سازی کار و تولید و انجام فعالیت‌های خیرخواهانه است.

بنده توانستم به نحوی کار تبلیغی انجام دهم که از اهالی این روستا چهار نفر برای نخستین بار زمین‌های یک هکتار، هزار متر، 150 متر و 110 متری را وقف کنند.

زمین یک هکتاری را شخصاً جو کاشتم و در آن کار کردم و همین حرکت بنده باعث شد تلنگری به اهالی وارد شود که حاج‌آقا رفت زمین را کاشت ما هم برویم بکاریم.

از دیگر کارهایی که در باب اشتغال به روستائیان پیشنهاد دادم ولی در ابتدا قبول نکردند پرورش بلدرچین بود. با هزینه شخصی یک دستگاه جوجه‌کشی با ظرفیت 300 جوجه و تخم بلدرچین خریداری کردم. در ابتدا اهالی تصور نمی‌کردند با این دستگاه و تخم بلدرچین‌ها بشود کار اقتصادی انجام داد. ولی وقتی جوجه‌ها از تخم درآمده و پرورش یافتند کم‌کم یکی دو نفر از اهالی سراغ بنده آمدند تا این کار را انجام دهند.

من آن دستگاه را به یکی از اهالی واگذار کردم و او نیز با آن اشتغال‌زایی کرد و خودم نیز با معلمان روستا سرمایه‌گذاری کرده یک دستگاه با ظرفیت یک هزار تخم را خریدیم و کار کردیم و امروز همین دستگاه نیز جوابگو نیست و تقاضا در همان روستا بیشتر از عرضه است.

مشکل دیگر این روستا نبود فروشگاه برای تأمین مواد غذایی بود و اهالی برای خرید مایحتاج خود باید فاصله زیادی را طی می‌کردند. با کمک قرارگاه پیشرفت و آبادانی سپاه مغازه‌ای برای یکی از اهالی برپا کردیم تا هم اشتغال‌زایی جدیدی انجام دهیم هم مشکل اهالی را برای تأمین مایحتاج خود رفع کنیم.

از دیگر مشکلات جدی این روستا و روستاهای اطراف که حدود 600 نفر را در بر می گرفت نبود نانوایی بود. در این بحث نیز قرارگاه ورود کرد و به سمت تولید نان توسط روستائیان رفتیم و در ماه رمضان 1500 نان پختیم که هم نیاز روستاها را تأمین کرد و هم مازاد آن برای فروش به قم برده شد.

با مشاهده چنین ظرفیتی از قرارگاه پیشرفت و آبادانی درخواست کردم که ما را برای راه‌اندازی یک نانوایی که برای 11 نفر اشتغالزایی نیز داشت حمایت کنند و مسؤولان این قرارگاه قول دادند که در راه‌اندازی یک نانوایی سنتی به ما کمک کنند تا هم نیاز روستا را تأمین کند و هم مازاد آن در شهر به فروش برسد و درآمدزایی داشته باشد.

یک جشنواره پخت نان سنتی نیز در مشک آباد با حضور اهالی روستاهای اطراف برگزار کردیم که این حرکت نیز که به همت قرارگاه پیشرفت و آبادانی صورت گرفت بسیار جذاب و آموزنده بود.

بنده در زمینه‌های برق، جوشکاری و کشاورزی تخصص دارم و سعی می‌کنم در حد توانم مشکلات اهالی را رفع کنم. به‌عنوان‌مثال برای نصب یک کلید یا پریز و یا سرویس کولرآبی اهالی می‌بایست یک برقکار از شهر به روستا بیاورند که برای آنان هزینه زیادی داشت. سعی کردم این کارها را برایشان انجام دهم. کمک به دیوارچینی یا سقف زدن و یا کاشت پسته که از نوجوانی با آن آشنا بودم ازجمله کارهایی است که در این روستا انجام دادم.

فارس: همسرتان با سکونت در روستا و انجام کار فرهنگی موافق بود؟

از عوامل موفقیت بنده همسرم است که با وجود تمام سختی‌ها و مشکلات موجود ایثارگری کرده و سختی‌های زیادی را تحمل می‌کنند تا بنده بتوانم به فعالیتم ادامه دهم.

ایشان نیز سطح دو جامعه الزهرا (س) را تمام کرده‌اند و در روستا دوره‌های آموزش احکام و اخلاق برای خانم‌ها برگزار کرده و در خصوص تربیت فرزند و همسرداری به آنان مشاوره می‌دهد.

فارس: در مدت حضور در روستا چه قدر ضرورت حضور یک مبلغ در این فضا را حس کردید و چه توصیه‌ای به طلاب و مبلغین حوزوی در این زمینه‌دارید؟

توصیه جدی به متولیان حوزه‌های علمیه دارم که اگر در هر روستا و هر منطقه از شهر امام جماعت روحانی فعال مستقر بود تا این اندازه آمار جرم و جنایت و فساد و پرونده قضایی اعتیاد و اختلاف خانوادگی زیاد نبود. بنده در این مدت حضورم بیش از 20 اختلاف را با پادرمیانی حل کردم و به در دل و مشکلات مردم گوش دادم که اگر این فرصت پیش نمی‌آمد بسیاری از این موارد به دادگاه کشیده می‌شد.

حضور یک روحانی باانگیزه در روستا می‌تواند بسیار  اثرگذار باشد و روحیه مردم آن روستا را عوض کرده و سطح فرهنگ و تحصیلات را بالا ببرد. در کنار فرهنگ می‌توان الگوهای اقتصاد مقاومتی را در روستا پیاده و فرهنگ کار و تلاش را بین روستاییان احیا کرد.

امروز طلبه و مبلغ باید توانایی تربیت و راهنمایی مردم را در تمام ابعاد جنگ نرم و جنگ اقتصادی داشته باشد. هرچند دستگاه‌های مختلف در این امر وظیفه‌دارند ولی امروز می‌بینیم عدم آشنایی مردم با ابعاد این دو جنگ که امروز کشور با آن مواجه است مشکلات زیادی را رقم‌زده و طلاب که مورد اعتماد مردم هستند می‌توانند در این زمینه نقش‌آفرینی کرده و مردم را با وضعیت حساس امروز و وظایفی که بر عهده‌دارند آشنا کنند تا بتوانیم باروحیه جهادی و ایجاد روحیه خدمت در مسئولین قله‌های موفقیت را در کشور یکی پس از دیگری فتح کنیم



انتهای پیام/
http://qomefarda.ir/14607
اخبار مرتبط

نظرات شما