گپ و گفتی با شاعری که حاج قاسم شعرش را با اشک و بغض خواند
شفیعی سال ۹۵ این غزل را در دیدار شاعران با رهبر معظم انقلاب هم قرائت کرده بود و ایشان هم بسیار این شعر را پسندیده و شاعرش را مورد لطف قرار داده بودند. سراغ این روحانی جوان خوزستانی رفتهایم تا ماجرای سرایش این شعر را جویا شویم.
ماجرای سرودن این غزل چیست؟
این شعر را اوایل زمستان ۹۴ نوشتم، در همان ایام یکی از بچههای مدافع حرم خوزستان با من تماس گرفت و خبر داد که قرار است در خوزستان محفل کوچک و صمیمانهای با حضور ۱۰، ۱۲ نفر از خانوادههای شهدای مدافع حرم برگزار و از آنها تجلیل کنند. آن دوست در ادامه تاکید کرد که این جلسه یک محفل کاملا خصوصی بوده و از من دعوت کرد تا در این برنامه شعری بخوانم. من هم با کمال میل پذیرفتم. خاطرم هست که برنامه صبح روز جمعه قرار بود برگزار شود و من شب جمعهای که قرار بود فردایش در برنامه شرکت کنم، با خودم فکر میکردم که چه شعری بخوانم. البته شعر با موضوع مقاومت وشهدا زیاد داشتم، اما احساس میکردم باید شعر دیگری بنویسم تا درخور نام و جایگاه خانواده شهدای مدافع حرم بهخصوص مادران محترم این شهدا باشد.
هرچند در آن جلسه مخاطب تخصصی ادبیات حضور نداشت، اما بدون تعارف این حس را داشتم که شعرهایم، در شان این برنامه نیست. این شد که تصمیم گرفتم همان شب، شعری برای اجرا در برنامه بنویسم، منتها هرچقدر تلاش کردم و طبعم را به کار گرفتم، نتوانستم چیزی بنویسم. آن شب گذشت و فردایش حوالی ساعت ۱۰ صبح به شهدایی که این برنامه به نامشان مزین شده بود توسل کرده و تلاش کردم چیزی بنویسم. یادم هست که آن موقع دو سه بیت از این غزل را نوشتم و، چون وقت خیلی کم بود، راه افتادم و سوار ماشین شدم و الباقی غزل را پشت فرمان و در حین رانندگی برای رسیدن به برنامه نوشتم! به این شکل که بیت را میگفتم و با گوشی موبایل ضبط میکردم. هنگامی که به محل برگزاری برنامه رسیدم، بیتها را روی کاغذ پیاده کردم. این شد که این غزل به برکت نام و تجلیل از خانواده شهدای مدافع حرم متولد شد.
شما شهید سلیمانی را از نزدیک دیده بودید؟ چه زمانی متوجه شدید که ایشان شعر شما را خواندهاند؟
حاج قاسم را که توفیق نداشتم ببینم. اما اولین بار اگر اشتباه نکنم در سال ۹۶، یکی از دوستانم در کرمان تماس گرفت و گفت: خبر داری حاج قاسم شعرت را خوانده؟ گفتم نه! گفت: بله خوانده البته رسانهای نشده و گویا خود حاج قاسم هم نخواسته که رسانهای شود. (گویا به این خاطر که وقت خواندن شعر اشک میریخته) آن دوستم میگفت که گویا در ابتدای برنامهای که برای بزرگداشت شهدای مدافع حرم بوده، حاج قاسم شعر را خوانده و تحسین کرده و اشک هم ریخته است. به من قول داد فیلم این برنامه را از دستاندرکاران بگیرد که طبیعتا بهخاطر مواردی که عرض کردم نتوانست؛ بنابراین من خبر داشتم که شعرم را ایشان خواندهاند، اما فیلم یا صوتی از آن جلسه نداشتم.
شما این شعر را در محضر رهبر معظم انقلاب هم خواندهاید و علاوه بر شهید سلیمانی، ایشان هم این شعر را تحسین کردهاند. به نظر شما چه عاملی در این شعر وجود دارکه این دو انسان بزرگ را -که اتفاقا سخنشناسان خوبی هم بودند و هستند- تحت تاثیر قرار داده است؟
این که چه عاملی وجود داشته را حقیقتا نمیدانم، اما همه اتفاقاتی را که برای این شعر شکل گرفت لطف خدا و عنایت شهدا میدانم. اما احتمالی که میدهم این است که ما در شعرهایی که برای مقاومت و شهدا سروده شده است، غالبا وجه عاطفی را بیشتر از سایر وجوه شعری میبینیم. اما به ابعاد اعتقادی و نوع تفکر ما در حوزه دفاع و مقاومت و جهانبینی فکری کمتر توجه میشود. سال ۹۵ هم که من این شعر را در دیدار شاعران با رهبر انقلاب قرائت کردم هم ایشان در صحبتهای انتهای جلسه اشارهای به این شعر داشتند و بیان کردند که چرا نهادهای فرهنگی به چنین اشعاری کمتر توجه میکنند.
به جای خوبی رسیدیم. از شعرخوانیتان در این دیدار بگویید.
شعرخوانی خدمت رهبر معظم انقلاب ویژگیهای خاص خودش را دارد. در آن جلسه یک خوف و رجایی وجود دارد، خصوصا برای شاعر جوانی، چون من که اولین بار هم بود توفیق شعرخوانی را به دست میآوردم. هم اضطراب خیلی زیادی داشتم که بتوانم اجرای خوبی داشته باشم و هم شوق داشتم و امیدوار بودم که در محضر کسی شعر میخوانم که خودش ادیب و سخنشناس بزرگیاست. آنچه یادم مانده و برایم در آن جلسه محسوس بود، این است که قبل از جلسه اضطراب و استرس زیادی داشتم، اما به محض شروع شعرخوانی و با دریافت اولین تصدیقها و تاییدها از طرف آقا، تمام فشاری که رویم بود برطرف شد.
از واکنش مردم به شعرتان بگویید.
بعد از شعرخوانی در محضر رهبر معظم انقلاب، واکنشهای بسیار جالبی را از طرف مردم دیدم. هرازگاهی که در حرمهای مطهر یا مساجد و حسینیهها، یا قبل از برنامههای شعرخوانی حضور پیدا میکردم با واکنش مردم به این شعر مواجه میشدم که بعضی از بازخوردها بسیار خوشحالکننده بود و مرا سر ذوق میآورد، بعضی از آنها هم بسیار متاثرکننده بود. یادم هست که بعد از یکی از جلسات شعرخوانی، جوانی جلو آمد و همانطور که به خاطر شعرم از من تشکر میکرد، به پهنای صورت اشک میریخت و میگفت: «من بهخاطر این شعر خیلی برای شما دعا کردهام.
من در عملیات شکست حصر الزهرا (س) حضور داشتهام و تعدادی از دوستانم در این عملیات شهید شدهاند. با همه سختیها و شهدای عزیزی که در این عملیات به شهادت نائل شدند، حرفی از این عملیات مهم و کلیدی در رسانهها زده نشد. وقتی اسم آن عملیات را در شعرت شنیدم و بعد هم در پرداختن رسانهها به این شعر را دیدم، احساس کردم غربت این عملیات و شهدای والامقام آن تا حدودی برطرف شد و برایت خیلی دعا کردم.» این اتفاق باعث خوشحالی من شد و هیچ چیز برای من خوشایندتر از این نیست که مدافعان حرم از من راضی و خوشحال باشند و دعایم کنند. من پیش از انتشار کلیپ شعرخوانی حاج قاسم هم تجربه غیررسانهای چنین اتفاقهایی و اقبال مدافعان حرم به شعرهایم را داشتهام و خدا را به خاطر این اتفاق همواره شکر میکنم.
انتهای پیام/
نظرات شما