یک عکاس با تفکر به نتیجه میرسد نه شاتهای مکرر!
عکاسی از هنرهای پرطرفدار است که در دنیای امروز به برکت گوشیهای هوشمند و تکنولوژیهای گوناگون، گسترش بسیار یافته است.
عکاسان به ویژه عکاسان خبری، نقش مهمی در بازتاب عینی از مسائل جامعه دارند و از آنجایی که مدیای آنها تصویر است، نفوذ و ماندگاری بیشتری در ذهن و چشم مخاطبان دارند.
این روزها بسیاری از عکاسان با دوربینهای خود وضعیت بیماران کرونایی، کودکان کار در روزهای کرونا، وضعیت معیشت مردم و... را در لنزهای دوربینهای خود روایت میکنند.
به بهانه کار سخت عکاسان در برهههای مختلف از تاریخ، به سراغ رومین محتشم عکاس نام آشنا و پیشکسوت رفته و گفت وگویی با ایشان داشتیم که در ادامه میخوانید:
استاد بفرمایید که در حال حاضر مشغول چه کاری هستید؟ انجام پروژه و...
ما همیشه کار داریم، ولی همیشه هم بیکار هستیم. دلیلهای جدی هم برای این حالت وجود دارد که اتفاقا قابل بحث هستند و شاید هم به کرات به آنها اشاره شده باشد. یکی از دلایل این است که ما بعد از عمری تجربه و زیستن در فضای عکاسی، طبیعتا نمیتوانیم راحت آن را رها کنیم و بگوییم، چون شرایط مساعد نیست از این هنر جدا میشویم. در واقع عکاسی جزئی از زندگی ماست. اما اگر بعضا میگوییم بیکار هستیم به این دلیل است که شرایط جامعه به گونهای نیست که بتواند هنرمند را حمایت کند. پس ما کار خودمان را وظیفه مندانه انجام میدهیم. به طور مثال عکاسی از پروژههایی که در ذهن داریم و یا موضوعاتی که نسبت به آنها حساس هستیم و...
رشته عکاسی جز رشتههای پر حاشیه هنر است، آیا جامعه ما پذیرای نمایش دادن تمامی آثار میباشد؟
باتوجه به شرایط جامعه، در خیلی از موارد نمیتوان مجوز نمایش آثار را گرفت. از طرف دیگر آیا گالریها و اقتصاد هنر میتوانند زندگی یک عکاسی که فقط در این هنر فعال است را تامین کنند؟ به گونهای که او بتواند بدون دغدغه مالی فقط به فکر سوژه هایش باشد. در حال حاضر ما عکاسی میکنیم، اما بیشتر برای جمع کردن آرشیو است تا شاید آیندگان بتوانند آنها را کشف کنند و به نمایش بگذارند. از طرفی هم ممکن است که این آرشیوها به مرور گم شوند؛ بنابراین جامعه ما چندان پذیرای کار هنری نیست. وقتی شرایط کار برای یک هنرمند حتی در پایتخت هم فراهم نشده از شهرستانهایی که سیستم اداری و کار متولیان فرهنگی آنها پر از اشکال و ایراد است چه توقعی داریم؟ بنابراین میتوان گفت ما صرفا برای نمایش در گالری که بابت هرکدام هم باید هزینههای سنگینی را تقبل کنیم عکس میگیریم. اما با وجود تمام این مسائل، ما باز هم وظایف خود را انجام میدهیم و امیدواریم که دوستانمان هم بتوانند در روزهای آتی امکان نمایش آثارشان را پیدا کنند.
باتوجه به اینکه شما فارغ التحصیل رشته عکاسی هستید، آیا تحصیلات آکادمیک در پیشرفت یک هنرمند موثر است؟
قطعا موثر است، زیرا دانشگاه میتواند زمینه ایجاد روابط، شرایط گفتمان و تبادل تجربه را فراهم کند. در دانشگاه هنری، دانشجو میتواند مسائل را بشنود و یا یاد بگیرد. احساس میکنم کسانی که خیلی جدی در محیطهای دانشگاهی مشغول هستند، یادگیری دانشجویان و هنرجویان هم برایشان مهم است. قطعا تحصیلات آکادمیک نیاز است، اما تمام راه نیست. تمام آن چیزی که برای هنرمند شدن لازم است در تحصیلات خلاصه نشده، بعضی از دوستان دانشگاه نمیروند، اما خودشان برای خودشان دانشگاه دارند. فضای دانشگاه فقط میتواند برای ارتباط با کسانی که تجربه و تخصص کافی دارند موثر باشد. همچنین در دانشگاه رابطه هنرها با یکدیگر تنگاتنگ است. یعنی اگر یک نفر در دانشگاه باشد، با نقاش، گرافیست و هنرمندان دیگر رشتهها نیز ارتباط دارد که این خود مسیر پیشرفت را هموار میکند.
باتوجه به گستردگی تکنولوژی در دنیای فعلی و استفاده عموم از دوربین موبایل ها، چه تصاویری را باید اثر هنری یا عکس نامید؟
ما بچههای دوران آنالوگ هستیم. قطعا دوران ما یکسری مزیتها داشت که در دوران دیجیتال کمتر دیده میشود. مصرف فیلم، هزینههای بالای آن و مراحل سخت نمایش آثار باعث میشد که در کمال دقت کارمان را انجام دهیم. به عبارتی شات زدنهای کم، از نسل ما آدمهای منضبطی ساخت و یک رفتاری را در ما نهادینه کرد تا با کمترین فرصت و شانس، بیشترین نتیجه را بگیریم. چرا که روش آموزش و شرایط کاری ما همواره همین بوده و به همین دلیل نسل قدیم را به یک انضباط رفتاری دچار کرده است. ما وقتی یک موضوع را عمیقا و دلی درک نکنیم کمتر به سراغش میرویم، وقتی یک سوژه را اتوماتیک وار میبینیم به دلیل تمرینهای منضبط و درک آدم از آن، خود به خود ضمیر ناخودآگاه دستور صادر میکند و با آن سبک و سیاق عکس گرفته میشود و آن شرایط حسی و درکی نتیجه را برایت محرز میکند.
اما امروزه در سایه تکنولوژی دوربینهای دیجیتال، گمان میشود که با شاتهای زیاد میتوان به نتیجه مورد نظر رسید. در اینصورت دیگر انضباط در کار به وجود نمیآید. یعنی تمرکز و رفتاری که ما در آنالوگ داشتیم اینجا وجود ندارد. امروزه عکسهای زیادی از یک سوژه گرفته میشود که قطعا از بین آنها چند فریم هم قابل قبول خواهد بود. از طرفی دوربینهای تصویربرداری در گوشی ها، ابزاری که انسانهای امروزی دارند و تعدد آنها، فضای متفاوت تری را ایجاد میکند و در نتیجه با تولید تعداد زیادی عکس در روز مواجه میشویم که بعضا هم خوب میشوند، اما آیا این تصاویر با هدفی که یک عکاس در آغاز پروژه اش در نظر میگیرد و به شکل خیلی جستجوگرانه آن را انجام میدهد ثبت میشوند؟ عکسهایی که تفریحی هستند را میتوان با عکسهای حرفهای مقایسه کرد؟ قطعا اینطور نیست؛ بنابراین نمیگوییم که تصویر تولیدی گوشی یا دوربین همراه کم ارزش است، اما اگر هدف پشت آن باشد میتوان با این ابزارها معجزه کرد.
در کل دنیای دیجیتال را در عکاسی مثمر ثمر میدانید؟
در حال حاضر دنیای دیجیتال برای ما امکانات زیادی فراهم کرده و روشهای مختلفی را در آن پیاده میکنیم که سادهترین آنها فتومونتاژ یا فتوآرت است. قطعا حوزه فاین آرت با قابلیتهای دنیای دیجیتال بسیار توانمند شده و این موضوع قابل چشم پوشی نیست. اما خروجی کار بستگی به این دارد که دوربین در دست چه کسی است، به چه سمتی میرود و در نهایت آن سمت و سو به کجا خواهد رسید. اینکه چند عکس بگیریم و درنهایت یکی از آنها برحسب شانس خوب شود خیلی روش درستی نیست.
به نظر شما علت تفاوت اصلی در دیدگاه هنرمندان امروزی با هنرمندان گذشته چیست؟
به نظر من روشها و دغدغههای فکری دو نسل کاملا باهم فرق دارد. ما متعلق به یک نسل با یکسری دیدگاه و نگاههای اجتماعی هستیم در صورتی که جوانهای امروزی در شرایط متفاوت تری زندگی کرده اند و دغدغه هایشان کاملا با نسل گذشته فرق دارد. اینکه چه کاری را چقدر مسئولانه انجام دهیم مهم است. جوانهای امروزی به دلیل گسترش فضا و نظریههای عکاسی خیلی توانمندتر از گذشتگان هستند یعنی نسبت به نسلهای پیش از خود با قدرت بیشتری کار میکنند، اما اینکه چه تعداد از این آثار به بدنه هنر مربوط میشوند، چقدر ضرورتهای اجتماعی در دل دارند و تا چه حد رسالت عکاسی را به دوش میکشند قابل بحث و بررسی است. نسل ما متعلق به جامعه بود و الان هم با نگاه اجتماعی کار میکنیم. به ویژه در ژانر عکاسی مستند، هرچقدر هم دنیای شخصی داشته باشیم، اما باز هم عکس هایمان متعلق به خارج از خودمان است. اما بیشتر جوانهای امروزی به دلیل جذابیت و هیاهوی تبلیغاتی که در رسانه ها، اینستاگرام و... وجود دارد تمایل دارند که کارهای خود را نشان دهند. با اینکه حجم بالایی از این آثار سطحی هستند، اما هنرمندانی هم داریم که خیلی خوب کار میکنند، موضوع و عکاسی را عمیقا درک کرده و نتایج درخشانی هم بار میآورند.
عکاسی هنر است یا حرفه؟
مطمئنا اگر فردی از روی دغدغه کار هنری انجام دهد با مشکلاتی مواجه خواهد شد چرا که زیرساخت اجتماعی و فرهنگی جامعه ما خیلی مشوق و حامی یک هنرمند نیست. وقتی که یک نفر کار هنری انجام میدهد برای دل و دغدغه خودش هزینه میکند، اما وقتی نام حرفه روی آن قرار میگیرد سمت و سویش تغییر میکند. همانطور که میدانید در حرفه سفارش و دریافت حق الزحمه مطرح است. یک عکاس میتواند هر دو بخش را داشته باشد یعنی با دوربینی که در دست دارد هم کار هنری و هم کار حرفهای انجام دهد.
اما دنیای عکاسی من خارج از سفارش است. رابطه انسان با دل و اطرافیانش را نشان میدهد. البته از نظر حرفه هم، چندان حال و روز خوبی نداریم. جایگاه عکاسی حرفهای میتواند فراتر از این باشد، اما مشکلات اقتصادی دامن گیر عکاسی حرفهای هم شده است. قیمت ها، رکود بازار و خیلی از رفتارهای کاذب را شاهد هستیم. به طور مثال رقابتهای بسیار کاذب که باعث میشود ماهیت حرفهای یک شاخه از عکاسی در حد صفر نزول کند یعنی گرفتن عکس تبلیغاتی بسیار سخت است، اما وقتی دوستانی هستند که این کار را با کمترین قیمت انجام میدهند، لطمه وصدمه بزرگی به بدنه این حرفه وارد میکنند.
وضعیت فعلی هنر عکاسی در کشور؟
اگر وضعیت فعلی را با وضعیت این هنر در چند سال پیش مقایسه کنیم و سپس همین شرایط را با استانداردهای جهانی عکاسی تطبیق دهیم، طبیعتا در تکنولوژی، سهولت کار و نتیجه گیری زودهنگام حرف برای گفتن داریم. ما امروزه با کمترین زحمت میتوانیم نتیجه درخشانی بگیریم، اما از نظر شرایط کار، بازار، نمایشگاه و آثار هنری اوضاع مساعد نیست، زیرا در دنیای امروز، شرایط عرضه کاملا متفاوت و تا حدودی هم دشوار است، علی الخصوص دوستان جوان و یا شهرستانی که نمیتوانند به راحتی در جریان حیات عکاسی، برای خودشان جایگاه کسب کنند. هرچند استثناهایی هم در این موضوع وجود دارد. باتوجه به اینکه در عصر رقابت به سر میبریم بنابراین متقاضی زیاد است. از طرفی هم سیستمهای دانشگاهی و هم فضای مجازی آموزش را راحت کرده است. البته محتوای هر عکس در هر ژانر، به عکاس و تحلیل او بستگی دارد. واکنشهای حسی عکاسان در شرایط هم مهم است که همه این عوامل همانند حلقههای یک زنجیره هستند، بنابراین اگر آثار نسل ما با آثار جوانان را مقایسه کنید، متوجه این تفاوتها خواهید شد.
و جایگاه عکاسی ایران در جهان؟
عکاسی یک دستاورد کاملا غربی است که به ما رسیده و ما هم تلاش میکنیم تا آن را متاثر از شرایط و موضوعاتی که در داخل داریم، ایرانیزه کنیم. اما اینکه تا چه حد بتوانیم این هنر را با مباحث فرهنگی و مطالباتمان ترکیب و بعد در همان قالب عرضه کنیم مهم است. تکرار یک عکس مهم است، اما رسیدن به تالیف، ویژگی نگاه یا نگاه فردی اصل کار است که باید برای آن تلاش و تمرین کرد. امروزه امکانات ابزاری کار را سادهتر کرده و باعث شده که دوستان عکاس پرداخت بیشتری به وادی تفکر، اندیشه و به کارگیری نظریههای موجود عکاسی با توجه به زبان هنر معاصر داشته باشند. جایگاه عکاسی ایران باتوجه به درخشش چندین عکاس نامی، در جهان، خوب است. حضور دوستان در نمایشگاهها و جوایزی که میگیرند رضایت بخش بوده که این نشان میدهد استعداد کافی را داریم. همانطور که میدانید جوامع محدود باعث خلاقیت در انسان میشود و همین خلاقیتها کارهای متفاوت تری را ایجاد میکند، اینها عوامل مهمی هستند تا عکاسان جوان ایرانی بتوانند بیش از پیش بدرخشند. من آرزو میکنم که ساختار عکاسی ایران مقداری نظاممند عمل کند تا بتواند جایگاه عکاسی را در کشور پایدارتر کند. همچنین حقوق عکاس و کار او جدی گرفته شود چرا که یکی از ضروریتهای عکاسی اجتماعی و نگاه امروزی، نمایش دادن است. اگر این میدان برای دوستان بازتر، محدودیت عکاسی اجتماعی کمتر و امکان اکران آثار بیشتر فراهم شود، طبیعتا در عکاسی بالندهتر و پویاتر پیش میرویم و نزدیک شدن به قلههای عکاسی جهان را تسریع میبخشیم.
توصیه شما به عکاسان جوان؟
خیلی از این حرفها گفته شده و شاید هم به شکل نصیحت باشد، اما با تجربهای که دارم میگویم تنها چیزی که انسان را به کمال میرساند کار است. کسی میتواند عکاس شود که در طول روز حداقل سه ساعت یا به عکس فکر کند یا در حال انجام آن باشد. این تمرین کردنها مداومت کار را به وجود میآورد. همچنین مطالعه اساسی تمام علوم به ویژه ادبیات در کنار تکنیک، یکی از ضروریتهای بسیار جدی است که دوستان عکاس باید به آن توجه داشته باشند.
انتهای پیام/
نظرات شما