داستان اعتیاد مرتضی به ماده مخدر گل؛
هر گلی اهلی نیست!

مرتضی تکفرزند یک خانواده امروز برای رهایی از اعتیاد ویرانگر، مشاوران فراجا قم را نقطه امن زندگی خود یافته بود از داستان تلخ زندگی خود با والدین مستبد میگوید.
به گزارش خبرنگار گروه اجتماعی پایگاه خبری تحلیلی «قم فردا» در جلسه مشاوره میگفت در مدرسه با هیچکس نمیتوانستم ارتباط برقرار کنم، در دوران ابتدایی هم هیچ دوستی نداشتم، تنها خواسته والدینم از من این بود که پسر خوبی باشم و برای آنها نمرههای خوبی در کارنامه ردیف کنم تا از این طریق مایه عزت و آبروی خانواده بشوم.
تکفرزند بودن من هم انتظارات را از من در خانواده و فامیل بالا برده بود، انگار تکفرزند بودن خط بطلانی بود بر تمام رفتارهای کودکانه طبیعی.
از همان سنین کودکی متوجه شدم مورد تأیید بودن در خانواده ما به معنی قویبودن از لحاظ درسی است.
هیچ حرکت و احساس کودکانهای در خانواده ما موردتوجه قرار نمیگرفت و اتفاقاً سرزنش میشد، زمانی که به بازی میپرداختم مورد تأیید خانواده نبودم، فقط زمانی که مشغول درس و کلاسهای علمی بودم مورد توجه قرار میگرفتم.
طبیعی است که کودکان مدام دنبال تأیید گرفتن و مورد توجه واقعشدن از سمت سوژههای اصلی زندگی خود باشند.
چون نحوه برقراری ارتباط را آموزش ندیده بودم وقتی بزرگتر شدم در ارتباطات خودم مشکل و چالش داشتم. تنش داشتن با هم سن و سالان و همسایگان و... کار همیشگی من شده بود. از طرفی نحوه ارتباطگرفتن را بلد نبودم، همین موضوع باعث میشد تنهایی را انتخاب کنم و از طرفی دیگر در جامعه و بین دوستانم احساس کمبود میکردم که این موضوع باعث میشد تا هر کاری کنم تا مرا ببینند و مرا دوست داشته باشند.
از والدینم ناراحت و عصبی بودم بهجای حمایت، آموزش و همراهی از من توقع خوببودن داشتند. خوببودن در خانواده ما با منزوی بودن و نمرههای بالا در مدرسه ارتباط مستقیم داشت.
من نیاز به جایگاهی امن داشتم، اما آن را درون خانواده پیدا نکردم و در نهایت به کوچه، خیابان و دوستان ناباب پناه بردم؛ اما نمیتوانم منکر آن شوم که هنوز هم برای تأیید خانواده تلاش میکردم.
در دوران دبیرستان امتحان سنگینی داشتم که به علت شرایط جسمانی وخیم قادر به مطالعه نبودم، تمایل به نمره بالا و ترس از مردود شدن در کنار طرد نشدن و بیجنبه خوانده نشدن از سوی دوستان، مرا وارد دنیای مصرف مواد مخدر کرد.
با مصرف گل که از مشتقات ماریجوانا هست شروع کردم، خیال میکردم همین یکبار است و وابستگی در من ایجاد نمیکند و سپس به مصرف اکستازی و ناس کشیده شدم.
این بخشی از صحبتهای نوجوانی بود که در دام اعتیاد گرفتار شده بود و حالا برای رهایی از آن به مشاوران نیروی انتظامی قم پناه آورده بود.
رئیس مرکز مشاوره آرامش معاونت فرهنگی و اجتماعی فرماندهی انتظامی استان قم در این زمینه معتقد است خانوادهها نقش بسیار مهمی در پیشگیری از اعتیاد در نوجوانان دارند، خانوادهها میتوانند از فرزندان خود حمایت کنند و به آنها اعتمادبهنفس لازم در برخورد با چالشهای زندگی را بدهند.
محمد رحیمی دستجردی ادامه میدهد: دانشآموزان به علت فشارهای اجتماعی، استرس تحصیلی، مشکلات خانوادگی، تأکید والدین بر نمرات بالا، عدم اطلاعات کافی در مورد مخدرها، دوستان ناباب و... ممکن است درگیر اعتیاد شوند. علاوه بر این نباید اقتضای سن حساس نوجوانی و کنجکاویها و نوسانات فکری و احساسی را نادیده بگیریم.
وی بیان میکند: والدین میتوانند با فراهمکردن یک محیط سالم و امن به پشتیبانی سلامت جسمی و روانی فرزند خود بپردازند و فرزندان را به فعالیتهای سالمی از قبیل ورزش، هنر و فعالیتهای اجتماعی سوق دهند.
والدین صورتمسئله را پاک نکنند
رئیس مرکز مشاوره آرامش معاونت فرهنگی و اجتماعی فرماندهی انتظامی استان قم اضافه کرد: بهتر است والدین بهجای نگرانی بیش از حد مبنی بر حضور فرزندشان در اجتماع، اصول رفتارهای صحیح اجتماعی را به او آموزش دهند و بهجای حل مسئله، صورتمسئله را پاک ننمایند.
وی بیان کرد: توسعه مهارتهای اجتماعی سالم، ارتباط با دیگران به شیوههای اثربخش و توانایی جرئتورزی و قدرت نه گفتن از مسائل بسیار مهمی است که لازم است به نوجوانان آموزش داده شود.
مرتضی که امروز برای رهایی از این اعتیاد ویرانگر مشاوران فراجا را نقطه امن زندگی خود یافته بود یکی از عوامل گرایش به مواد مخدر را انرژی و شادابی که در همسالان خود دیده بود، معرفی میکند که وقتی از آنها میپرسد دلیل شعف شما چیست آنها مصرف مواد مخدر گل را معرفی میکنند و همین امر باعث تحریک حس کنجکاوی و امتحانکردن آن ماده میشود.
به گفته کارشناسان در اینجا شخص چون با نظر مثبت به مصرف میپردازد برای مدت کوتاهی به وابستگی بالایی میرسد؛ زیرا پس از اولین مصرف شاهد حالتهای خوش روانی و جسمانی میشود و این ماده را بهعنوان یک معجون درمانی برای خود تصور میکند.
فشار و همرنگی که از سمت همسالان دریافت میکند بهعنوان محرکی قوی عمل کرده است، مرتضی میگوید همسالان با لقبدادن عناوینی مثل بچهمثبت، مامانی، پاستوریزه و... احساسات من را تحریک میکردند و من چون بهاندازه کافی موردتوجه خانواده نبودم و همه توجه آنها شرطی بود، توان ازدستدادن توجه همسالان خود را هم نداشتم.
روانشناس با توضیح سه سبک فرزندپروری از والدین مرتضی خواستند ضمن آگاهی از رفتارهای تربیتی به اصلاح سبک خود نیز اقدام کنند.
سبک فرزندپروری «مستبدانه» که سبک تربیتی والدین مرتضی بود، به این صورت است که در قبال مسئولیتپذیری اندک، کنترل بالایی وجود دارد که این والدین ملاکهای مطلق و دشواری دارند که سد محکمی بر استقلال کودک تلقی میشود.
این والدین به نیازهای طبیعی فرزند خود نیز بیتوجه هستند و مدام در پی اعمال قدرت و خواستههای خود هستند و تخطی فرزند از معیار آنها مجازاتی از جمله تنبیه بدنی، کنارهگیری و طرد عاطفی و... به همراه دارد. این والدین اطاعت بیچون و چرای فرزند را یک فضیلت میدانند.
سبک فرزندپروری «سهلگیرانه» که در مقابل سبک مستبدانه قرار میگیرد و مشخصه آن پاسخدهی و فراهمکردن امکانات فراوان و کنترل اندک برای فرزند است. برای این کودکان حد و مرزی از سمت والدین مطرح نمیشود و خود را وسیلهای برای برآوردهکردن آرزوهای فرزند میدانند که باعث خودخواهی و بیتوجهی به افکار، عقاید و احساسات در کودک با این نوع تربیت میشود.
سبک فرزندپروری «مقتدرانه» که بهترین نوع سبک تربیتی است و مشاور والدین من را به این سمت سوق داد. در این سبک والدین همراه با صمیمت، به خواستههای فرزندان توجه میکنند و چارچوبهای مشخصی را نیز برای کودک مشخص میکنند و همین میزان کنترل متوسط، تصمیمگیری خودمختار اما درعینحال در چارچوب مشخص را به فرزند مجوز میدهد. در این سبک، فرزندان مستقل، شاد، توانا، مسئولیتپذیر، هدایتکننده، منطقی و دارای عزتنفس را شاهد هستیم.
در اوایل با مصرف، حس خودبزرگبینی داشتم
مرتضی اینگونه بیان کرد که در ابتدا با مصرف گل و اکستازی و ناس به شادی و هیجان بالایی رسیدم، اما پس از مدتی دچار عوارض آن که برخلاف آن شعف اولیه بود دچار شدم.
بیشتر از آنکه من را قدرتمند کند، من را تضعیف کرده بود، زود از کوره درمیرفتم، توانایی واکنش منطقی نداشتم، افت تحصیلی و عدم تمرکز و صدها دلایل منفی دیگر من را به سمت اقدام برای ترک سوق داد.
در اوایل با مصرف، حس خودبزرگبینی داشتم و تصور میکردم با این کارها عزیز و باعزت میشوم، درصورتیکه اعتمادبهنفس من را دچار خدشه کرد و توسط دیگران بهصورت منفی ارزیابی میشدم.
من دنبال راه فرار از فشار روانی ناشی از محیط غیر امن خانواده بودم، اما این راه گریز جز آسیب چیزی را شامل حال من نکرد، خلاصه از وقتی که متوجه شدم همه گلها اهلی نیستند، تصمیم به ترک و بازیابی جسم و روان و شخصیتم گرفتهام.
انتهای خبر/170
تکفرزند بودن من هم انتظارات را از من در خانواده و فامیل بالا برده بود، انگار تکفرزند بودن خط بطلانی بود بر تمام رفتارهای کودکانه طبیعی.
از همان سنین کودکی متوجه شدم مورد تأیید بودن در خانواده ما به معنی قویبودن از لحاظ درسی است.
هیچ حرکت و احساس کودکانهای در خانواده ما موردتوجه قرار نمیگرفت و اتفاقاً سرزنش میشد، زمانی که به بازی میپرداختم مورد تأیید خانواده نبودم، فقط زمانی که مشغول درس و کلاسهای علمی بودم مورد توجه قرار میگرفتم.
طبیعی است که کودکان مدام دنبال تأیید گرفتن و مورد توجه واقعشدن از سمت سوژههای اصلی زندگی خود باشند.
چون نحوه برقراری ارتباط را آموزش ندیده بودم وقتی بزرگتر شدم در ارتباطات خودم مشکل و چالش داشتم. تنش داشتن با هم سن و سالان و همسایگان و... کار همیشگی من شده بود. از طرفی نحوه ارتباطگرفتن را بلد نبودم، همین موضوع باعث میشد تنهایی را انتخاب کنم و از طرفی دیگر در جامعه و بین دوستانم احساس کمبود میکردم که این موضوع باعث میشد تا هر کاری کنم تا مرا ببینند و مرا دوست داشته باشند.
از والدینم ناراحت و عصبی بودم بهجای حمایت، آموزش و همراهی از من توقع خوببودن داشتند. خوببودن در خانواده ما با منزوی بودن و نمرههای بالا در مدرسه ارتباط مستقیم داشت.
من نیاز به جایگاهی امن داشتم، اما آن را درون خانواده پیدا نکردم و در نهایت به کوچه، خیابان و دوستان ناباب پناه بردم؛ اما نمیتوانم منکر آن شوم که هنوز هم برای تأیید خانواده تلاش میکردم.
در دوران دبیرستان امتحان سنگینی داشتم که به علت شرایط جسمانی وخیم قادر به مطالعه نبودم، تمایل به نمره بالا و ترس از مردود شدن در کنار طرد نشدن و بیجنبه خوانده نشدن از سوی دوستان، مرا وارد دنیای مصرف مواد مخدر کرد.
با مصرف گل که از مشتقات ماریجوانا هست شروع کردم، خیال میکردم همین یکبار است و وابستگی در من ایجاد نمیکند و سپس به مصرف اکستازی و ناس کشیده شدم.
این بخشی از صحبتهای نوجوانی بود که در دام اعتیاد گرفتار شده بود و حالا برای رهایی از آن به مشاوران نیروی انتظامی قم پناه آورده بود.
رئیس مرکز مشاوره آرامش معاونت فرهنگی و اجتماعی فرماندهی انتظامی استان قم در این زمینه معتقد است خانوادهها نقش بسیار مهمی در پیشگیری از اعتیاد در نوجوانان دارند، خانوادهها میتوانند از فرزندان خود حمایت کنند و به آنها اعتمادبهنفس لازم در برخورد با چالشهای زندگی را بدهند.
محمد رحیمی دستجردی ادامه میدهد: دانشآموزان به علت فشارهای اجتماعی، استرس تحصیلی، مشکلات خانوادگی، تأکید والدین بر نمرات بالا، عدم اطلاعات کافی در مورد مخدرها، دوستان ناباب و... ممکن است درگیر اعتیاد شوند. علاوه بر این نباید اقتضای سن حساس نوجوانی و کنجکاویها و نوسانات فکری و احساسی را نادیده بگیریم.
وی بیان میکند: والدین میتوانند با فراهمکردن یک محیط سالم و امن به پشتیبانی سلامت جسمی و روانی فرزند خود بپردازند و فرزندان را به فعالیتهای سالمی از قبیل ورزش، هنر و فعالیتهای اجتماعی سوق دهند.
والدین صورتمسئله را پاک نکنند
رئیس مرکز مشاوره آرامش معاونت فرهنگی و اجتماعی فرماندهی انتظامی استان قم اضافه کرد: بهتر است والدین بهجای نگرانی بیش از حد مبنی بر حضور فرزندشان در اجتماع، اصول رفتارهای صحیح اجتماعی را به او آموزش دهند و بهجای حل مسئله، صورتمسئله را پاک ننمایند.
وی بیان کرد: توسعه مهارتهای اجتماعی سالم، ارتباط با دیگران به شیوههای اثربخش و توانایی جرئتورزی و قدرت نه گفتن از مسائل بسیار مهمی است که لازم است به نوجوانان آموزش داده شود.
مرتضی که امروز برای رهایی از این اعتیاد ویرانگر مشاوران فراجا را نقطه امن زندگی خود یافته بود یکی از عوامل گرایش به مواد مخدر را انرژی و شادابی که در همسالان خود دیده بود، معرفی میکند که وقتی از آنها میپرسد دلیل شعف شما چیست آنها مصرف مواد مخدر گل را معرفی میکنند و همین امر باعث تحریک حس کنجکاوی و امتحانکردن آن ماده میشود.
به گفته کارشناسان در اینجا شخص چون با نظر مثبت به مصرف میپردازد برای مدت کوتاهی به وابستگی بالایی میرسد؛ زیرا پس از اولین مصرف شاهد حالتهای خوش روانی و جسمانی میشود و این ماده را بهعنوان یک معجون درمانی برای خود تصور میکند.
فشار و همرنگی که از سمت همسالان دریافت میکند بهعنوان محرکی قوی عمل کرده است، مرتضی میگوید همسالان با لقبدادن عناوینی مثل بچهمثبت، مامانی، پاستوریزه و... احساسات من را تحریک میکردند و من چون بهاندازه کافی موردتوجه خانواده نبودم و همه توجه آنها شرطی بود، توان ازدستدادن توجه همسالان خود را هم نداشتم.
روانشناس با توضیح سه سبک فرزندپروری از والدین مرتضی خواستند ضمن آگاهی از رفتارهای تربیتی به اصلاح سبک خود نیز اقدام کنند.
سبک فرزندپروری «مستبدانه» که سبک تربیتی والدین مرتضی بود، به این صورت است که در قبال مسئولیتپذیری اندک، کنترل بالایی وجود دارد که این والدین ملاکهای مطلق و دشواری دارند که سد محکمی بر استقلال کودک تلقی میشود.
این والدین به نیازهای طبیعی فرزند خود نیز بیتوجه هستند و مدام در پی اعمال قدرت و خواستههای خود هستند و تخطی فرزند از معیار آنها مجازاتی از جمله تنبیه بدنی، کنارهگیری و طرد عاطفی و... به همراه دارد. این والدین اطاعت بیچون و چرای فرزند را یک فضیلت میدانند.
سبک فرزندپروری «سهلگیرانه» که در مقابل سبک مستبدانه قرار میگیرد و مشخصه آن پاسخدهی و فراهمکردن امکانات فراوان و کنترل اندک برای فرزند است. برای این کودکان حد و مرزی از سمت والدین مطرح نمیشود و خود را وسیلهای برای برآوردهکردن آرزوهای فرزند میدانند که باعث خودخواهی و بیتوجهی به افکار، عقاید و احساسات در کودک با این نوع تربیت میشود.
سبک فرزندپروری «مقتدرانه» که بهترین نوع سبک تربیتی است و مشاور والدین من را به این سمت سوق داد. در این سبک والدین همراه با صمیمت، به خواستههای فرزندان توجه میکنند و چارچوبهای مشخصی را نیز برای کودک مشخص میکنند و همین میزان کنترل متوسط، تصمیمگیری خودمختار اما درعینحال در چارچوب مشخص را به فرزند مجوز میدهد. در این سبک، فرزندان مستقل، شاد، توانا، مسئولیتپذیر، هدایتکننده، منطقی و دارای عزتنفس را شاهد هستیم.
در اوایل با مصرف، حس خودبزرگبینی داشتم
مرتضی اینگونه بیان کرد که در ابتدا با مصرف گل و اکستازی و ناس به شادی و هیجان بالایی رسیدم، اما پس از مدتی دچار عوارض آن که برخلاف آن شعف اولیه بود دچار شدم.
بیشتر از آنکه من را قدرتمند کند، من را تضعیف کرده بود، زود از کوره درمیرفتم، توانایی واکنش منطقی نداشتم، افت تحصیلی و عدم تمرکز و صدها دلایل منفی دیگر من را به سمت اقدام برای ترک سوق داد.
در اوایل با مصرف، حس خودبزرگبینی داشتم و تصور میکردم با این کارها عزیز و باعزت میشوم، درصورتیکه اعتمادبهنفس من را دچار خدشه کرد و توسط دیگران بهصورت منفی ارزیابی میشدم.
من دنبال راه فرار از فشار روانی ناشی از محیط غیر امن خانواده بودم، اما این راه گریز جز آسیب چیزی را شامل حال من نکرد، خلاصه از وقتی که متوجه شدم همه گلها اهلی نیستند، تصمیم به ترک و بازیابی جسم و روان و شخصیتم گرفتهام.
انتهای خبر/170
نظرات شما