گزارش قم فردا از کاسبی پر رونق این روزهای برخیها؛
از تکدیگری مدرن در آرامستانها تا متکدیانی که نرخ تعیین میکنند/ ۴۰۰ هزار تومان کاسبی فقط در ۵ دقیقه!
تکدی گری این روزها تبدیل به کاسبی پررونقی شده است که دیگر نشان از فقر نیست، فقیری که در گذشته به قرص نانی راضی می شدند، اما این روزها متکدیان نرخ تعیین می کنند و اگر مبلغی کمتر از نرخ به آنها پرداخت شود دلخور می شوند.
به گزارش پایگاه خبری تحلیلی قم فردا،وجود متکدیان در سطح شهر شاید در ابتدا این مسئله را به ذهن برساند که افراد نیازمند و فقیر افزایش پیدا کرده اند و این متکدیان محتاج لقمه نانی هستند و به هیچ عنوان شرایط کار برایشان فراهم نیست ، سال ها است که مسئولان و فعالان اجتماعی از مردم درخواست می کنند به متکدیان بدون شناخت کمک مالی نکنند اما با این وجود حُسن انسان دوستی و احساسات مردم باعث می شود که متکدیان از این مسئله سوء استفاده کنند و با استفاده از کلمات احساسی فرد را وادار به کمک مالی کنند، اما باید سؤال کرد چند درصد متکدیان واقعاً نیازمند هستند.
آرامستان ها از جمله بهشت زهرا(سلامالله علیها) تهران یکی از محل های پر تردد متکدیان است حتی برخی از متکدیان روزهای پنج شنبه و جمعه از شهرها دیگر برای کاسبی به این آرامستان می آیند، زیرا افرادی که به خاطر مرگ عزیزانشان در آرامستان ها حضور دارند در اوج احساسات قرار دارند و امکان کمک مالی به متکدیان در این شرایط افزایش پیدا می کنند به همین خاطر شاهد حضور متکدیان از جمله متکدیان در سنین پایین در این مکان ها هستیم.
پشت ترافیک و محل های پرتردد حضور دارند گاهی از خودرو آویزان می شوند و تا پول نگیرند ول کن ماجرا نیستند کلمات احساسی به کار می برند که دل هر سنگی را آب می کند کلماتی که گویا برای آن ساعت ها مطالعه کردند.
تکدی گری مدرن در آرامستان ها
بعد از مدت ها برای فاتحه خوانی به بهشت زهرا رفتم تا وارد آرامستان شدم چند کودک که هر کدام یک جارو و یک بطری آب در دست داشتند به سمت من آمدند تا مزاری را که قرار است برای فاتحه خوانی بروم را شستشو دهند پول زیادی همراه نداشتم تشکر کردم و گفتم نیازی نیست اما همچنان به دنبال من می آمدند به مزار که رسیدم یکی از آنها به دیگر کودکان اشاره کرد سراغ بقیه مردم حاضر در آرامستان بروند با دست اشاره کرد این با من! از این حرکت حساب شده و برنامه ریزی شده این کودک خنده ام گرفت کودک باقی مانده بدون اینکه من خواسته باشم آب را روی سنگ مزار ریخت و با جارو شروع به تمیز کردن کرد و از اینکه خواهر کوچکی دارد که لباس ندارد با اینکه مایل نبودم اما دلم نیامد دست خالی برود دو هزار تومانی به او دادم و رفت.
گوشی موبایل خود را بیرون آوردم تا قرآنی قرائت کنم هنوز بسم الله را نگفته بودم که مرد جوانی حدود ۳۵ ساله کنار مزار نشست و با یک قرآن که جلد آن پاره شده بود شروع به خواندن کرد اصلاً مشخص نبود چه می خواند فقط پشت سر هم الفاظی میگفت که اصلا شبه قرآن نبود از حضورش راضی نبودم دلم می خواست کنار مزار خلوتی داشته باشم بعد از اینکه آنچه می خواند تمام شد زل زده بود و من را نگاه می کرد من هم دو هزار تومان دیگر در کیف داشتم به او دادم و با یک نگاه ناراضی پول را گرفت و رفت.
مشغول قرائت قرآن شدم چند دقیقه دیگری که گذشت شخص دیگر که مشخص بود معتاد است سرمزار آمد و دست روی سنگ مزار گذاشت و پس پسی کرد و به من زل زد تا پولی به او بدهم اما واقعاً دیگر پولی به همراه نداشتم سال هاست که پول نقد زیادی با خود به همراه ندارم به او گفتم واقعاً پولی ندارم عصبانی شد و گویا قصد دعوا داشت الفاظی زشتی به کاربرد و غرغرکنان دور شد.
مشغول قرائت ادامه قرآن شدم که یک زن جوان که یک کیسه برنج در دست داشت و مشخص بود از نذورات پخش شده در آرامستان پر شده است به سمت من آمد و شروع کرد از فقر و نداری و از بچه های یتیمی که گرسنه هستند برای من گفتن من هم گفتم پولی به همراه ندارم آدرس خود را به من بده تا به خیرین معرفی کنم تا اگر شرایط داشتید به شما کمک کنند اما مایل نبود، گفت خودت پولی به من بده من گفتم پول همراه ندارم گفت "اشکالی ندارد برو از یکی از مغازه ها کارت بکش و برای من پول بگیر!" از این حرف زن متکدی جا خوردم که چقدر به روز و نوآورانه گدایی می کند گفتم من برای فاتحه خوانی آمدم لطفاً من را تنها بگذارید زیر لب نفرین کنان از من دور شد.
تعداد متکدی های همین تعداد نبود و هرکدام گویا من را شناسایی کرده باشند به سمت من می آمدند و من آن خلوتی را که می خواستم در کنار مزار عزیز خود قرآنی قرائت کنم را پیدا نکردم و کلافه از آرامستان خارج شدم اما این برای من یک سؤال بود چرا اینقدر متکدی افزایش پیدا کرده واقعاً این ها همگی نیازمند هستند یا به دنبال پول راحت هستند.
هنگام خارج شدن از آرامستان همان زن کیسه به دست را دیدم که پشت دیوار یک مزار خانوادگی با همان مرد معتاد مشغول صحبت هستند به آرامی تحت نظرشان گرفتم زن زیر لباسی که به تن داشت کیسه بزرگی دوخته بود مقداری پول در دست مرد معتاد بود پول را به زن داد تا داخل کیسه بگذارد کیسه پر بود از پول بود به جرئت می توانم بگوییم کمتر از یک میلیون نبود.
کاسبی پر رونق با کلمات احساسی
تصمیم گرفتم این مسئله را به صورت میدانی بررسی کنم در یکی از شب ها کنار یک زن متکدی که به همراه دخترش که حدود ۹ سال داشت و در یکی از خیابان های کم رفت و آمد نشسته بود ایستادم با او هم صحبت شدم او از مشکلات و بیماری اش با من صحبت کرد از اینکه مجبور است لباس کهنه که از سطل زباله برداشته و پر از شپش است بپوشد در آن ۵دقیقه ای که کنار این زن بودم مردم حدود ۴۰۰هزار تومان به وی پول نقد کمک کردند واقعاً کاسبی خوبی بود بدون اینکه چیزی بگوییم از او آدرس گرفتم تا برایش بسته غذایی ببرم او شماره تلفن و آدرس خود را داد تا وقتی به منزلش می روم هماهنگ کنم تا حضور داشته باشد.
چند روز بعد با یکی از دوستانم که گروه جهادی خیریه داشت یک بسته غذایی تهیه کرده و به سراغ آدرس مد نظر رفتم خودرو را سر کوچه پارک کردم و به تنهایی به درب آدرس مورد نظر رفتم درب باز بود خانه بزرگی بود محوطه پر بود از زباله های بازیافتی، دخترکی در چهارچوب درب بود از او سراغ خانم فلانی را گرفتم گفت در طبقه بالا است یاالله کنان پله ها را بالا رفتم، راه پله و ورودی طبقه بالا مثل محوطه پایینی پر بود از زباله های بازیافتی جمع آوری شده، فرش کهنه و مندرسی هم در پادری بود کمی جلوتر رفتم همان زن چند شب پیش را جلوی خودم دیدم اما کمی جا خوردم زیرا آنچه می دیدم با آنچه قبلاً دیده بودم فرق داشت و دیگر از لباس کهنه و چادر پاره خبری نبود این بار یک مانتوی به روز و زیبا تن آن زن متکدی بود با یک آرایش لایت و موهای رنگ کرده و طلاهای زیبایی که به گوش و گردن داشت او هم با دیدن من جا خورد به روی خودم نیاوردم و سلام علیک گرمی کردم زن متکدی گفت کاش قبل از اینکه می آمدید به من اطلاع می دادید من هم گفتم اتفاقی شد خواستم ببینم چه مشکلاتی دارید منزلشان یک سالن با دو فرش کهنه و یک دست مبل کهنه و تلویزیون روشن بود آشپزخانه ای نه چندان تمیز هم گوشه ورودی بود.
زن متکدی که مشخص بود به دنبال توجیه است گفت آماده رفتن برای گرفتن پول های فروش زباله ها بودم و فرزندانم جلوتر از من بیرون رفتند و در منزل نیستند ادامه داد که بیماری ایدز دارد و اعتیاد هم دارد با اینکه اصلاً ظاهر و هیکل اش شبیه معتادها نبود با همین حرف متوجه شدم شاید این همه درآمدی که از گدایی به دست می آید خرج اعتیاد می شود و یا اصلاً معتاد نیست، گفتم چرا ترک نمی کنی بهانه هایی آورد.
در نهایت خانه را ترک کردم و این سؤال در ذهنم بود که چطور انسان های این روش زندگی را برای خود انتخاب می کنند در حالی که می توانند راه بهتری بروند، آیا این خانه فقط یک پوشش بود و زن منزل دیگری هم دارد.
تعیین نرخ متکدیان
تصمیم گرفتم در خصوص متکدیان داخل شهر هم بررسی میدانی بیشتری داشته باشم در یکی از میادین اصلی و شلوغ یکی از شهرهای مذهبی در حرکت بودم یک زن با پوشش بسیار مرتب به سمت من آمد و گفت نیازمند است و به او بیست هزار تومان کمک کنم برایم جالب بود که این خانم متکدی نرخ هم تعیین می کند به او نگاه کردم گفتم خانم چادری که سر شما است سه برابر قیمت چادری است که من به سر دارم چیزی نگفت و درخواست پول را تکرار کرد من پولی به او ندادم زیرا اصلاً او را نیازمند نمی دانستم و از نظر من شخصی تن پرور بود که از احساسات دیگران کسب درآمد می کرد.
دقیقاً در چند قدمی این ماجرا پیرمرد نابینایی تسبیح می فروخت و سال ها بود که مردم شهر او را می شناختند و می دانستند او یک دست فروش است، یک زن مسافر بی خبر از همه چیز بدون اینکه از او خرید کند ۵هزار تومان به او پول داد، دست فروش نابینا عصبانی شد و پول را به سمت زن پرت کرد و گفت من گدا نیستم من کاسب هستم این طبع بلند دست فروش نابینا برایم بسیار زیبا بود که چه غرور مردانه ای دارد و نان بازوی خودش را می خورد حتی اگر دیگران داوطلبانه به او کمک کنند دلخور می شود.
با وجود این ها نمی توان گفت که همه متکدیان از وضع مالی خوبی برخوردار هستند اما به جرئت می توان گفت بسیاری از آنها نیازمند نیستند و از روی تنبلی و سوء استفاده از احساسات مردم به دنبال نان راحت هستند، این مسئله مختص پایتخت و یکی دو شهر زائر پذیر نیست، تکدی گری کاسبی بی دردسری برای بسیاری از افراد شده است و حتی به گفته بسیاری از مسئولان باندها و گروه های ویژه ای نیز برای آن تشکیل شده بخش و مناطق مختلف داخل شهرها از جمله پایتخت در اختیار هر گروه است.
در سفر به یکی از شهرهای جنوبی اتوبوس برای استراحت در یک بوستان بین راهی توقفی کرد هر خانواده بساط کوچک ناهاری را پهن کرده بودند چند متکدی به ما نزدیک شدند یکی از همراهان من هزار و پانصد تومان به متکدی داد و گفت می تواند از غذا هم میل کند اما متکدی جوان که حدود ۳۸ الی ۴۰ سال سن داشت از مبلغ هزار و پانصد تومان ناراحت شد و آن را به سمت پرداخت کننده پرتاب کرد و گفت این چیه! و رفت ، خنده گروه قطع نمی شد واقعاً این شخص در ظاهر متکدی چقدر پول دار می توانست باشد که هزار و پانصد تومان برایش بی ارزش بود.
به گفته محققان اجتماعی در میان متکدیان زنان و مردان سالخورده نیازمند واقعی هستند که دیگر توان کار کردن ندارند و فرزندان آنها حاضر به سرپرستی والدین خود نیستند این افراد حتی روش های نوین تکدی گری را هم بلد نیستند و تنها با دعا و خواهش در گوشه خیابان و یا آرامستان تکدی گری می کنند گاهی برخی از آنها دست فروشی می کنند و حتی حاضر نیستند تقاضای پول بدون فروش کالای خود که معمولاً جوراب یا لیف بافته دست خودشان است داشته باشند این افراد سال ها با عزت زندگی کرده و اکنون به این وضع گرفتار شدند.
اما زنان و مردان جوان و کودکان که از سلامت کامل جسمی و روحی برخوردار هستند نیازمندان واقعی نیستند و تنها مزه پول مفت زیر زبانشان شیرینی می کند، متأسفانه متکدیان غیر نیازمند بهشدت افزایش یافته و تشخیص افراد نیازمند واقعی و غیر واقعی به شدت سخت شده است.
طبق مصوبه شورای عالی اداری در سال ۷۸ حدود ۱۱ دستگاه مختلف در حوزه ساماندهی متکدیان بهعنوان مسئول معرفیشده است ازجمله این دستگاهها میتوان به کمیته امداد امام خمینی (ره)، بهزیستی، نیروی انتظامی، دادگستری استانها، اداره کار و امور اجتماعی، شهرداری، استانداری، فرمانداری، وزارت کشور و صداوسیما اشاره کرد؛ هریک از این دستگاهها وظایفی در خصوص ساماندهی متکدیان دارند.
طبق قانون جمعآوری افراد به عهده شهرداری است، اما درمان آنها با دانشکده علوم پزشکی، اشتغال با اداره کار، ارائه مشاوره بر عهده بهزیستی و ارائه آموزش و مدرک بر عهده اداره کل فنی و حرفهای و دیگر اقدامات بر عهده دیگر دستگاههاست، اما این برای افرادی صدق می کند که واقعاً نیازمند هستند، به گفته بسیاری از مددکاران اجتماعی بسیاری از متکدیان حاضر نیستند آموزش های لازم فنی را دیده و وارد بازار شوند و به تکدی گری علاقه دارند.
طبق آخرین مصوبه شورای عالی اداری کشور که در خصوص ساماندهی متکدیان ابلاغشده است، دو وظیفه بر عهده شهرداری بوده که شامل جمعآوری کارتنخوابها و متکدیان از سطح شهر و آماده کردن مکانی مناسب در اختیار دیگر ارگانها است.
گزارش از مرضیه مهدیلو
انتهای پیام/170
آرامستان ها از جمله بهشت زهرا(سلامالله علیها) تهران یکی از محل های پر تردد متکدیان است حتی برخی از متکدیان روزهای پنج شنبه و جمعه از شهرها دیگر برای کاسبی به این آرامستان می آیند، زیرا افرادی که به خاطر مرگ عزیزانشان در آرامستان ها حضور دارند در اوج احساسات قرار دارند و امکان کمک مالی به متکدیان در این شرایط افزایش پیدا می کنند به همین خاطر شاهد حضور متکدیان از جمله متکدیان در سنین پایین در این مکان ها هستیم.
پشت ترافیک و محل های پرتردد حضور دارند گاهی از خودرو آویزان می شوند و تا پول نگیرند ول کن ماجرا نیستند کلمات احساسی به کار می برند که دل هر سنگی را آب می کند کلماتی که گویا برای آن ساعت ها مطالعه کردند.
تکدی گری مدرن در آرامستان ها
بعد از مدت ها برای فاتحه خوانی به بهشت زهرا رفتم تا وارد آرامستان شدم چند کودک که هر کدام یک جارو و یک بطری آب در دست داشتند به سمت من آمدند تا مزاری را که قرار است برای فاتحه خوانی بروم را شستشو دهند پول زیادی همراه نداشتم تشکر کردم و گفتم نیازی نیست اما همچنان به دنبال من می آمدند به مزار که رسیدم یکی از آنها به دیگر کودکان اشاره کرد سراغ بقیه مردم حاضر در آرامستان بروند با دست اشاره کرد این با من! از این حرکت حساب شده و برنامه ریزی شده این کودک خنده ام گرفت کودک باقی مانده بدون اینکه من خواسته باشم آب را روی سنگ مزار ریخت و با جارو شروع به تمیز کردن کرد و از اینکه خواهر کوچکی دارد که لباس ندارد با اینکه مایل نبودم اما دلم نیامد دست خالی برود دو هزار تومانی به او دادم و رفت.
گوشی موبایل خود را بیرون آوردم تا قرآنی قرائت کنم هنوز بسم الله را نگفته بودم که مرد جوانی حدود ۳۵ ساله کنار مزار نشست و با یک قرآن که جلد آن پاره شده بود شروع به خواندن کرد اصلاً مشخص نبود چه می خواند فقط پشت سر هم الفاظی میگفت که اصلا شبه قرآن نبود از حضورش راضی نبودم دلم می خواست کنار مزار خلوتی داشته باشم بعد از اینکه آنچه می خواند تمام شد زل زده بود و من را نگاه می کرد من هم دو هزار تومان دیگر در کیف داشتم به او دادم و با یک نگاه ناراضی پول را گرفت و رفت.
مشغول قرائت قرآن شدم چند دقیقه دیگری که گذشت شخص دیگر که مشخص بود معتاد است سرمزار آمد و دست روی سنگ مزار گذاشت و پس پسی کرد و به من زل زد تا پولی به او بدهم اما واقعاً دیگر پولی به همراه نداشتم سال هاست که پول نقد زیادی با خود به همراه ندارم به او گفتم واقعاً پولی ندارم عصبانی شد و گویا قصد دعوا داشت الفاظی زشتی به کاربرد و غرغرکنان دور شد.
مشغول قرائت ادامه قرآن شدم که یک زن جوان که یک کیسه برنج در دست داشت و مشخص بود از نذورات پخش شده در آرامستان پر شده است به سمت من آمد و شروع کرد از فقر و نداری و از بچه های یتیمی که گرسنه هستند برای من گفتن من هم گفتم پولی به همراه ندارم آدرس خود را به من بده تا به خیرین معرفی کنم تا اگر شرایط داشتید به شما کمک کنند اما مایل نبود، گفت خودت پولی به من بده من گفتم پول همراه ندارم گفت "اشکالی ندارد برو از یکی از مغازه ها کارت بکش و برای من پول بگیر!" از این حرف زن متکدی جا خوردم که چقدر به روز و نوآورانه گدایی می کند گفتم من برای فاتحه خوانی آمدم لطفاً من را تنها بگذارید زیر لب نفرین کنان از من دور شد.
تعداد متکدی های همین تعداد نبود و هرکدام گویا من را شناسایی کرده باشند به سمت من می آمدند و من آن خلوتی را که می خواستم در کنار مزار عزیز خود قرآنی قرائت کنم را پیدا نکردم و کلافه از آرامستان خارج شدم اما این برای من یک سؤال بود چرا اینقدر متکدی افزایش پیدا کرده واقعاً این ها همگی نیازمند هستند یا به دنبال پول راحت هستند.
هنگام خارج شدن از آرامستان همان زن کیسه به دست را دیدم که پشت دیوار یک مزار خانوادگی با همان مرد معتاد مشغول صحبت هستند به آرامی تحت نظرشان گرفتم زن زیر لباسی که به تن داشت کیسه بزرگی دوخته بود مقداری پول در دست مرد معتاد بود پول را به زن داد تا داخل کیسه بگذارد کیسه پر بود از پول بود به جرئت می توانم بگوییم کمتر از یک میلیون نبود.
کاسبی پر رونق با کلمات احساسی
تصمیم گرفتم این مسئله را به صورت میدانی بررسی کنم در یکی از شب ها کنار یک زن متکدی که به همراه دخترش که حدود ۹ سال داشت و در یکی از خیابان های کم رفت و آمد نشسته بود ایستادم با او هم صحبت شدم او از مشکلات و بیماری اش با من صحبت کرد از اینکه مجبور است لباس کهنه که از سطل زباله برداشته و پر از شپش است بپوشد در آن ۵دقیقه ای که کنار این زن بودم مردم حدود ۴۰۰هزار تومان به وی پول نقد کمک کردند واقعاً کاسبی خوبی بود بدون اینکه چیزی بگوییم از او آدرس گرفتم تا برایش بسته غذایی ببرم او شماره تلفن و آدرس خود را داد تا وقتی به منزلش می روم هماهنگ کنم تا حضور داشته باشد.
چند روز بعد با یکی از دوستانم که گروه جهادی خیریه داشت یک بسته غذایی تهیه کرده و به سراغ آدرس مد نظر رفتم خودرو را سر کوچه پارک کردم و به تنهایی به درب آدرس مورد نظر رفتم درب باز بود خانه بزرگی بود محوطه پر بود از زباله های بازیافتی، دخترکی در چهارچوب درب بود از او سراغ خانم فلانی را گرفتم گفت در طبقه بالا است یاالله کنان پله ها را بالا رفتم، راه پله و ورودی طبقه بالا مثل محوطه پایینی پر بود از زباله های بازیافتی جمع آوری شده، فرش کهنه و مندرسی هم در پادری بود کمی جلوتر رفتم همان زن چند شب پیش را جلوی خودم دیدم اما کمی جا خوردم زیرا آنچه می دیدم با آنچه قبلاً دیده بودم فرق داشت و دیگر از لباس کهنه و چادر پاره خبری نبود این بار یک مانتوی به روز و زیبا تن آن زن متکدی بود با یک آرایش لایت و موهای رنگ کرده و طلاهای زیبایی که به گوش و گردن داشت او هم با دیدن من جا خورد به روی خودم نیاوردم و سلام علیک گرمی کردم زن متکدی گفت کاش قبل از اینکه می آمدید به من اطلاع می دادید من هم گفتم اتفاقی شد خواستم ببینم چه مشکلاتی دارید منزلشان یک سالن با دو فرش کهنه و یک دست مبل کهنه و تلویزیون روشن بود آشپزخانه ای نه چندان تمیز هم گوشه ورودی بود.
زن متکدی که مشخص بود به دنبال توجیه است گفت آماده رفتن برای گرفتن پول های فروش زباله ها بودم و فرزندانم جلوتر از من بیرون رفتند و در منزل نیستند ادامه داد که بیماری ایدز دارد و اعتیاد هم دارد با اینکه اصلاً ظاهر و هیکل اش شبیه معتادها نبود با همین حرف متوجه شدم شاید این همه درآمدی که از گدایی به دست می آید خرج اعتیاد می شود و یا اصلاً معتاد نیست، گفتم چرا ترک نمی کنی بهانه هایی آورد.
در نهایت خانه را ترک کردم و این سؤال در ذهنم بود که چطور انسان های این روش زندگی را برای خود انتخاب می کنند در حالی که می توانند راه بهتری بروند، آیا این خانه فقط یک پوشش بود و زن منزل دیگری هم دارد.
تعیین نرخ متکدیان
تصمیم گرفتم در خصوص متکدیان داخل شهر هم بررسی میدانی بیشتری داشته باشم در یکی از میادین اصلی و شلوغ یکی از شهرهای مذهبی در حرکت بودم یک زن با پوشش بسیار مرتب به سمت من آمد و گفت نیازمند است و به او بیست هزار تومان کمک کنم برایم جالب بود که این خانم متکدی نرخ هم تعیین می کند به او نگاه کردم گفتم خانم چادری که سر شما است سه برابر قیمت چادری است که من به سر دارم چیزی نگفت و درخواست پول را تکرار کرد من پولی به او ندادم زیرا اصلاً او را نیازمند نمی دانستم و از نظر من شخصی تن پرور بود که از احساسات دیگران کسب درآمد می کرد.
دقیقاً در چند قدمی این ماجرا پیرمرد نابینایی تسبیح می فروخت و سال ها بود که مردم شهر او را می شناختند و می دانستند او یک دست فروش است، یک زن مسافر بی خبر از همه چیز بدون اینکه از او خرید کند ۵هزار تومان به او پول داد، دست فروش نابینا عصبانی شد و پول را به سمت زن پرت کرد و گفت من گدا نیستم من کاسب هستم این طبع بلند دست فروش نابینا برایم بسیار زیبا بود که چه غرور مردانه ای دارد و نان بازوی خودش را می خورد حتی اگر دیگران داوطلبانه به او کمک کنند دلخور می شود.
با وجود این ها نمی توان گفت که همه متکدیان از وضع مالی خوبی برخوردار هستند اما به جرئت می توان گفت بسیاری از آنها نیازمند نیستند و از روی تنبلی و سوء استفاده از احساسات مردم به دنبال نان راحت هستند، این مسئله مختص پایتخت و یکی دو شهر زائر پذیر نیست، تکدی گری کاسبی بی دردسری برای بسیاری از افراد شده است و حتی به گفته بسیاری از مسئولان باندها و گروه های ویژه ای نیز برای آن تشکیل شده بخش و مناطق مختلف داخل شهرها از جمله پایتخت در اختیار هر گروه است.
در سفر به یکی از شهرهای جنوبی اتوبوس برای استراحت در یک بوستان بین راهی توقفی کرد هر خانواده بساط کوچک ناهاری را پهن کرده بودند چند متکدی به ما نزدیک شدند یکی از همراهان من هزار و پانصد تومان به متکدی داد و گفت می تواند از غذا هم میل کند اما متکدی جوان که حدود ۳۸ الی ۴۰ سال سن داشت از مبلغ هزار و پانصد تومان ناراحت شد و آن را به سمت پرداخت کننده پرتاب کرد و گفت این چیه! و رفت ، خنده گروه قطع نمی شد واقعاً این شخص در ظاهر متکدی چقدر پول دار می توانست باشد که هزار و پانصد تومان برایش بی ارزش بود.
به گفته محققان اجتماعی در میان متکدیان زنان و مردان سالخورده نیازمند واقعی هستند که دیگر توان کار کردن ندارند و فرزندان آنها حاضر به سرپرستی والدین خود نیستند این افراد حتی روش های نوین تکدی گری را هم بلد نیستند و تنها با دعا و خواهش در گوشه خیابان و یا آرامستان تکدی گری می کنند گاهی برخی از آنها دست فروشی می کنند و حتی حاضر نیستند تقاضای پول بدون فروش کالای خود که معمولاً جوراب یا لیف بافته دست خودشان است داشته باشند این افراد سال ها با عزت زندگی کرده و اکنون به این وضع گرفتار شدند.
اما زنان و مردان جوان و کودکان که از سلامت کامل جسمی و روحی برخوردار هستند نیازمندان واقعی نیستند و تنها مزه پول مفت زیر زبانشان شیرینی می کند، متأسفانه متکدیان غیر نیازمند بهشدت افزایش یافته و تشخیص افراد نیازمند واقعی و غیر واقعی به شدت سخت شده است.
طبق مصوبه شورای عالی اداری در سال ۷۸ حدود ۱۱ دستگاه مختلف در حوزه ساماندهی متکدیان بهعنوان مسئول معرفیشده است ازجمله این دستگاهها میتوان به کمیته امداد امام خمینی (ره)، بهزیستی، نیروی انتظامی، دادگستری استانها، اداره کار و امور اجتماعی، شهرداری، استانداری، فرمانداری، وزارت کشور و صداوسیما اشاره کرد؛ هریک از این دستگاهها وظایفی در خصوص ساماندهی متکدیان دارند.
طبق قانون جمعآوری افراد به عهده شهرداری است، اما درمان آنها با دانشکده علوم پزشکی، اشتغال با اداره کار، ارائه مشاوره بر عهده بهزیستی و ارائه آموزش و مدرک بر عهده اداره کل فنی و حرفهای و دیگر اقدامات بر عهده دیگر دستگاههاست، اما این برای افرادی صدق می کند که واقعاً نیازمند هستند، به گفته بسیاری از مددکاران اجتماعی بسیاری از متکدیان حاضر نیستند آموزش های لازم فنی را دیده و وارد بازار شوند و به تکدی گری علاقه دارند.
طبق آخرین مصوبه شورای عالی اداری کشور که در خصوص ساماندهی متکدیان ابلاغشده است، دو وظیفه بر عهده شهرداری بوده که شامل جمعآوری کارتنخوابها و متکدیان از سطح شهر و آماده کردن مکانی مناسب در اختیار دیگر ارگانها است.
گزارش از مرضیه مهدیلو
انتهای پیام/170
نظرات شما