امیرخانی: افغانستان پاره تنمان است/ امروز با زبان شمشیر و مرز حرف بزنیم
رضا امیرخانی گفت: از کودکی همواره آرزو میکردم که روزی بتوانم شاعر شوم و با لحن افغانستانی در افغانستان شعر بگویم. هیچکدام از آرزوهایم برآورده نشد اما عشقم به افغانستان و دیدن آن بهعنوان پاره تنمان همواره وجود داشت.
ایران و افغانستان میراثدار ادبیات و فرهنگ مشترکی هستند
«محمد سرور رجایی» دبیر این همایش در ابتدای این مراسم گفت: خانه ادبیات افغانستان تمام تلاش خود را کرده و میکند تا فضایی را برای گفتگوهای فرهنگی و هنری ایجاد کند. هفتمین همایش همدلی نیز به همین بهانه برگزار شده است چراکه ما معتقد هستیم فرهنگ و هنر بخش اصلی زندگی و سرشت ماست.
وی افزود: زندگی ما بدون فرهنگ و هنر و ادبیات ناقص و کم مایه است. افراد می توانند سیاستمدار بسیار خوبی شوند تاجر یا یک نظامی مشهور شوند اما کمتر افرادی وجود دارند که یک فرد فرهنگی تاثیرگذار می شوند.
وی اظهار داشت: ما امروزه نیاز به گفتگو داریم و اعتقاد داریم که کم کم باید از فضای گفتگو بر مبنای اشتراکات فراوان فرهنگی به واژه مطالبهگری برسیم.
رجایی تصریح کرد: امروزه مهاجرین افغانستانی با ایرانیان هم سرشت و هم سرنوشت هستند و این در مورد شخصیتهای فرهنگی نیز صدق می کند و این فضای فرهنگی می تواند بسیاری از مشکلات را برطرف کند.
پس از سخنان دبیر همایش همدلی، «میلاد عرفانپور» شاعر برجسته ایرانی و رییس مرکز موسیقی حوزه هنری، یک رباعی را در میان حاضران خواند.
اصل همدلی در میان دو ملت ایران و افغانستان وجود دارد
عبدالمجید ناصری یکی از نویسندگان افغانستانی در ادامه این مراسم، درباره راههای تقویت و گسترش همدلی میان دو ملت افغانستان و ایران سخن گفت و افزود: این موضوع مبتنی بر یک مقدمهای است که اصل همدلی میان دو ملت قابل تردید نیست و جوامع فرهنگی این موضوع قابل لمستر است.
وی گفت: من به عنوان یک افغانستانی که سالهای طولانی در ایران حضور داشتهام، و در دانشگاهها و حوزههای علمیه ایران تدریس میکنم، باید بگویم که اصل همدلی و ریشههای آن در میان دوملت وجود دارد.
ناصری خاطرنشان کرد: فقر افغانستانشناسی در ایران وجود دارد و این درخت بسیار ضعیف و لاغر است و برخی از رسانهها ارادهای برای شناخت دقیق آن ندارند و باید به این موضوع در قالب یک مطالبهگری رسیدگی شود.
وی ادامه داد: اولین عامل برای گسترش و تقویت همدلی میان دو ملت ایران و افغانستان، شناخت دقیق میان طرفین است و ویژگیهای دو کشور بهصورت کامل از دورههای قدیم تا امروزه، شناسانده شود. چراکه تا همدیگر را نشناسیم نمیتوانیم بههمدلی برسیم.
ناصری تصریح کرد: اگر نگاهی دقیق به پیشینه افغانستان بیندازیم میبینیم که افراد فرهنگی این کشور ارادات خاصی به مشاهیر ایرانی و رهبران مذهبی و سیاسی این کشور دارند اما این علاقه را در میان شاعران و فرهنگیان ایران کمتر دیده شده است.
وی با تقدیر از نویسنده «جانستان کابلستان» گفت: از این کتاب لذت بردم چراکه امیرخانی بسیار ساده مینویسد و میگوید زمانیکه وارد هرات شدم انگار وارد مشهد یا شیراز صدسال پیش شدم.
افغانستان پاره تنم است/ امروز با زبان شمشیر و جغرافیا با یکدیگر حرف بزنیم
در ادامه این مراسم، «رضا امیرخانی»، نویسنده برجسته ایرانی سخنان خود را با ابیاتی آغاز کرد و گفت: همه ما که در ادبیات هستیم از کودکی آرزو داشتیم که شاعر شویم من هم همیشه دوست داشتم شعر بگویم اما نتوانستم بههمین خاطر سخنانم را با ابیاتی از معلم شروع کردم تا برایم سخن گفتن سخت نباشد.
وی افزود: در دهه 60 که من شعر گفتن را آغاز کردم همیشه آرزو داشتم تا روزی به افغانستان بروم و بتوانم با لحن افغانستانی شعر بگویم. من آن زمان تحت تاثیر استاد معلم و استاد کاظمی بودم و آن زمان مثنوی با اوزان بلند بسیار مرسوم بود برای من بسیار جذاب بود و یکی از آرزوهای من همیشه این بود.
خالق «من او» ادامه داد: بعدها که با متون محمدحسین جعفریان آشنا شدم دوباره آرزو میکردم که روزی بتوانم مانند او قلم بزنم. هیچکدام از آرزوهایم برآورده نشد اما عشقم به افغانستان و دیدن آن بهعنوان پاره تنمان همواره وجود داشت.
نویسنده کتاب «جانستان کابلستان» خاطرنشان کرد: من بهواسطه کتابم به اینجا آمدهام و میخواهم یکی از بخشهایی از کتابم که مهم بود و برایم سخت بود را برای شما بزگو کنم و آن نیز موقعی بود که داشتم بر اساس تاریخ رسمی به پایان صفویه فکر میکردم و وارد شدن محمود افغان. نوشتن کلمه «شورش» بهجای «یورش» یکی از کارهای مهمی بود که آن زمان درگیرم کرده بود و همیشه برایم سوال بود که در زمینه تاریخی آیا من می توانم به آن بگویم یورش محمود افغان؟
وی تصریح کرد: من هرچه جلوتر رفتم فهمیدم که این مرزها مال من نیست مال کسانی است که آن را ساختند و باید به این مرز واقعا بیاعتنا باشم و این به آن معناست که شما باید خودتان را بهجای ما بگذارید و ببینیند گفتن این بیمرزی چقدر میتواند بین ما همدلی را بهطور طبیعی ایجاد کند.
امیرخانی تاکید کرد: برخی گرفتاریها در این بین وجود دارد مانند قانون اقامت که مربوط به زمان پهلوی اول است و تقریبا قانون تابعیت جدی نداریم و برخی ضعفها در ایران وجود دارد همانگونه که در افغانستان بهشیوههای دیگر وجود دارد.
صاحب اثر «ارمیا» در ادامه گفت: امروزه بسیاری از این مشکلات حل شده است و با دوران گذشته متفاوت است و بههمت بسیاری از فعالان فرهنگی دو کشور برخی از این چالشها از میان رفته و یا کمرنگ شده است. امروز از دوره پیاده آمدهام پیاده خواهم رفت به دوره شمشیر بر روی جغرافیا رسیدهایم و یک دوره جدیدتری است و میتوانیم با زبان شمشیر و جغرافیا با یکدیگر حرف بزنیم.
این نویسنده برجسته ایرانی افزود: این فضا امروز فراهم شده است و بهنظر میرسد که قدر این دستاوردها را باید دانست و همه افراد دو طرف پنجره که سعی میکنند پردههای ضخیم را بردارند و آن را باز می کنند.
امیرخانی در پایان گفت: برای شفافتر شدن وروشنتر شدن این فضا بیشترین افرادی که میتوانند کار بر روی آن انجام دهند، افغانستانیهای نسل دوم و سوم ساکن در ایران هستند. شما باید هویتبخشی کنید و آن وقت همدلی معنا پیدا میکند. هویت هیچ راه اقتصادی ندارد و تنها راهش فرهنگ است.
منتقدان دیروز مطالبهگران امروز شدهاند
همچنین در این مراسم، «محمد کاظم کاظمی» شاعر و پژوهشگر برجسته افغانستانی گفت: امروز به جایگاهی رسیدهایم که یک استراتژی واحد و متحد در مقابل لزوم همدلی میان دو ملت ایران و افغانستان وجود دارد و آن را در تمام سطوح فرهنگی دوکشور حس میکنیم.
وی افزود: این یگانگی و همسویی فرهنگی امروزه دیگر اثبات شده است و باید به آن سرعت ببخشیم. در اواخر دهه 60 برای فهم این موضوع مشکلاتی وجود داشت حتی در میان اهالی مطبوعات و امروزه بسیاری از آن افراد مطالبهگر این خواستهها شدهاند.
کاظمی تصریح کرد: برخی موانع همچنان بر سر راه این تعامل و همدلی وجود دارد که باید آنها را شناخت. در این راه هم از سوی ایران و هم از سوی افغانستان دشواریهایی داشتهایم که برخی از آنها همچنان وجود دارند و برخی دیگر کمرنگ شدهاند.
این شاعر افغانستانی خاطرنشان کرد: یکی از این موانع ریشه درونی دارد و به داخل افغانستان باز میگردد چراکه برخی افراد هنوز به وجود یک فرهنگ و ریشه مشترک میان دو کشور اعتقادی ندارند و این خود مانع از همدلی میشود. اما روشنگریهایی در این سالها صورت گرفته است که هویت خود را بازیافتهایم و باید مبنا را بر تعامل میان اقوام قرار دهیم.
وی ادامه داد: اگر به گروه اول بگوییم بدخواهان زبان فارسی، میتوان گفت که گروه دیگری بهنام بدبینان زبان فارسی نیز وجود دارند که دیده شده در مقابل افراد فرهنگی ایرانی که عشق زیادی به تعامل و همدلی میان فرهنگیان افغانستان میوزند در مقابل نیز افرادی هست که در مقابل این موضوع مقاومت میکنند و نوعی بدبینی وجود دارد و باید سعی کرد تا این نگاه را از میان برد.
برخی رسانهها با شتابزدگی گفتمان همدلی میان ایران و افغانستان را دچار تنش میکنند
«مجتبی نوروزی» معاون سابق رایزن ایران در افغانستان از دیگر سخنرانان این مراسم بود که درباره همدلی میان دو ملت سخنانی را مطرح کرد.
وی گفت: این اشتراکاتی که از آن صحبت میشود از مرز اشتراک گذشته و به یگانگی رسیده است. اما سوال اینجاست که چرا این همزیستی و یگانگی به همدلی ترجمه نشده است. صحبت کردن با هم بدون مترجم معنایش همدلی است.
وی افزود: در طی 2 سالی که در کابل زندگی میکردم هیچگاه احساس نکردم که در آنجا غریبه هستم و هنوز هم قلبم برای کابل میتپد. ما در تعامل با یکدیگر دچار مشکل هستیم و گاهی اوقات از دایره انصاف و ادب خارج میشویم و این خروج نقطه آغازین بسیاری از سوءتفاهمات است.
نوروزی خاطرنشان کرد: نکته دیگر نقد مشفقانه است زیرا ما بسیار کم یکدیگر را نقد کردهایم و بسیاری از مواقع از سر احساساتگرایی و عجله بوده است و این نوع نقد هیچ تاثیری بر تعامل میان یکدیگر نداشته است و بسیار کم با یگدیگر در سطح نخبگان گفتمان داشتهایم و گفتگوی اصلاحگرایانه نخبگان تنها راه ایجاد تعامل میان دو ملت ایران و افغانستان است.
وی ادامه داد: اصلاح نوعی رفتار تدریجی است و با شتابزدگی از هر دو سو بدست نمیآید. نبض این رابطه را رسانههایی بهدست گرفتهاند که جز احساساتگرایی و شتابزدگی کاری نمیکنند و برای رسیدن به اهداف سخیف و سطحی خودشان دست به هر راهی میزنند و باید از این مدل رسانهها گذر کنیم و سطح گفتمان را از رسانهها بالاتر ببریم چراکه رسانه این ظرفیت را ندارد.
نوروزی گفت: در ایران ضعف افغانستان شناسی بهصورت گسترده وجود دارد و راه و مسیر آن مسیر رفتوآمد است و اگر بخواهیم در ایران این راه را باز کنیم باید انسانهای تاثیرگذار بروند و بیایند تا یک تعریف درست از افغانستان به ایران منتقل شود.
معاون سابق رایزن فرهنگی ایران در افغانستان تاکید کرد: آن چیزی که ما را بههم نزدیک خواهد کرد، بدون شک زبان و ادبیات است و در صدر آن شعر است چون از دل برآمده و این فرقی بین دو ملت نمیکند و این نقطه وصل ماست و آن چیزی که دشمن همدلی ماست تاریخ است. چون تاریخ را ما ننوشتهایم و اگر امروز نتوانیم تاریخ مشترک خود را بنویسیم این ضعفها قطعا تداوم خواهد داشت.
تقدیم قطعه شعر به مدافعان حرم افغانستانی
«محمدمهدی سیار» از شاعران برجسته ایرانی نیز در این مراسم با قرائت شعری گفت: من از کودکی و زمانی که شعر سرودن را آغاز کردم، مدیون و شاگرد بزرگان شعر افغانستان مثل استاد کاظمی میدانم. بخش زیادی از زبان و ذهنیت ادبی ما متاثر از جمعوطنی که در شعر افغانستان وجود دارد شکل گرفت.
وی در پایان شعر خود را به همه شهدا بهخصوص شهدای مدافع حرم فاطمیون تقدیم کرد.
در انتهای این مراسم از فعالیتها و اقدامات «علی دهباشی» روزنامهنگار، ادبپژوه، نویسنده و سردبیر چندین مجله و ماهنامه و برگزارکننده برنامه «شبهای بخارا» که در آن به بررسی ادبیات افغانستان پرداخته میشد، و همچنین «مهدی قزلی» مدیرعامل بنیاد شعر و ادبیات داستانی ایران، و «رضا امیرخانی» نویسنده کتاب «جانستان کابلستان» تقدیر شد.
انتهای پیام/
نظرات شما