هر روز با یک شهید؛
شهادت، زیباترین لذتها است

شخصیت سازگار او باعث شده بود که با همه رابطهای دوستانه داشته باشد و میگفت شهادت بسیار زیباست و من دوستدارم شهید شوم.
درس را تا کلاس پنجم ابتدایی دنبال کرد و پس از آن به دلیل نبودن امکانات به کار کشاورزی پرداخت و پشتیبان و یار پدر شد به نماز و روزه بسیار مقید بود و برای بزرگترها احترام زیادی قائل میشد. شانزده ساله بود که به شیراز رفت و تا هجده سالگی در آنجا مشغول کار شد.
برای رفتن به خدمت سربازی خود را آماده کرد در اواخر سال ۶۱ به جبهه کردستان منتقل شد و پس از چند ماه خدمت به اسلام و نظام مقدس جمهوری اسلامی در پنجم روز از اولین ماه بهار ۱۳۶۲ توسط منافقین کوردل در کردستان به درجه رفیع شهادت نایل آمد.
یکی از همرزمان او میگوید: هیچ وقت نتوانستیم در کارها از حسین سبقت بگیریم لباسهای بچهها را میشست و دوست داشت به همه کمک کند، شخصیت سازگار او باعث شده بود که با همه رابطهای دوستانه داشته باشد و میگفت شهادت بسیار زیباست و من دوستدارم شهید شوم.
انتهای پیام/

نظرات شما