هر روز با یک شهید؛

شهیدی که از فرط خستگی بیهوش شد

در بخشی از زندگی‌نامه شهید ابوالقاسم شعبانی می‌خوانید: ابوالقاسم به همراه دوستش مسیر خیلی زیادی را پیاده طی کرده بود، اما او از فرط خستگی نتوانست به مسیر ادامه دهد، از دوستش خواسته بود که او برود و خود را نجات دهد، هم‌رزم ابوالقاسم به‌تنهایی مسیر را ادامه داد، اما او نیز پس از خستگی بیهوش شد.

به گزارش پایگاه خبری تحلیلی «قم فردا» شهید ابوالقاسم شعبانی در سال ۱۳۴۵ در شهر مقدس قم، همراه برادر دوقلویش هادی دیده به جهان گشود.

 در ادامه زندگی‌نامه و نحوه شهادت این شهید والامقام را می‌خوانید.

 ۶ بهار از عمرش می‌گذشت که پدر را از دست داد. تا کلاس پنجم ابتدایی درس خواند و پس از آن برای کمک به مادرش مدرسه را رها کرد و مشغول کار شد. مادر با قالی‌بافی، زندگی را می‌گذراند و سعی داشت سختی زندگی را برای فرزندانش کم‌رنگ کند.

 ابوالقاسم از هیچ تلاشی برای کمک به مادر دریغ نمی‌کرد. او در حرفه‌ی برق‌کشی ساختمان مشغول کار شد و تمام پولی را که از این راه به دست می‌آورد، به مادر می‌داد تا در سختی نباشد، چرا که علاقه‌ی زیادی به مادر داشت و همیشه آرزو داشت که بتواند زحمات مادر را جبران کند.

 در یک حادثه، دست‌وپایش شکست و از این بابت که مادرش، به‌زحمت افتاده، خیلی ناراحت بود. برادران دوقلو پس از رسیدن موعد سربازی، به یاسوج رفتند؛ ابوالقاسم به دلیل بیماری از ادامه دوره آموزشی معاف شد و پس از گذراندن یک سال خدمت مقرر شد که هادی به سوسنگرد و قاسم به منظریه اعزام شود، اما قاسم به هادی گفت: من به‌جای تو، به منطقه می‌روم و تو نزد مادر بمان؛ سپس داوطلبانه به منطقه اعزام شد.

 شبی که برگه‌ی ترخیص ابوالقاسم صادر می‌شد، آغاز عملیات فکه بود، حملات دشمن شدت گرفته بود، ابوالقاسم به همراه دوستش مسیر خیلی زیادی را پیاده طی کرده بود، اما او از فرط خستگی نتوانست به مسیر ادامه دهد، از دوستش خواسته بود که او برود و خود را نجات دهد، هم‌رزم ابوالقاسم به‌تنهایی مسیر را ادامه داد، اما او نیز پس از خستگی بیهوش شد؛ وقتی نیروهای کمکی پیدایش کردند، گفت: من با شعبانی بودم، اما هیچ نشانی از ابوالقاسم پیدا نشد.

 قلبش سرشار از عشق و معرفت بود که در روز بیست و یکم تیرماه ۱۳۶۷ در خوزستان به مفقودالاثرها پیوست. شهید ابوالقاسم باتوجه‌به دوقلو بودن با برادرش، همیشه در انجام امور نیک پیشقدم بود و بدون اطلاع اعضای خانواده و به‌خاطر شباهت به‌جای برادر کارها را انجام می‌داد.

 منبع: کتاب سبز قامتان




انتهای خبر /

 
http://qomefarda.ir/50430
اخبار مرتبط

نظرات شما