گریز به فتنه ۸۸ در رمان «نشانی روی آب و رِدِّ کبوترها»
"نشانی روی آب و رد کبوترها"، از معدود رمان هایی است که به گوشه ای ولو کوچک از فتنه 88 می پردازد.
بر خلاف فیلم های این روزها و رمان ها، در "نشانی روی آب و رد کبوترها" شخصیت هایی خاکستری نداریم که ندانیم دوستشان باید داشته باشیم یا از آن ها بدمان بیاید و درباره عاقبتشان هیچ ندانیم. در اینجا هرکس به تمام و کمال درون خود را به نمایش می گذارد و ما می دانیم چرا و چقدر از کدام یک خوشمان می آید و از دیگری دلگیریم. این طور نیست که اعمال و واکنش های شخصیت ها نیمه های پنهانی را در خود داشته باشد که ما از آن بی خبریم و ما را از قضاوت کردن تا می تواند دور نگه می دارد. ما در این رمان آن قدر به اندازه و درست به شخصیت های داستان نزدیک می شویم که هم از دل و نیت های درونی شخصیت ها باخبر می شویم و هم علت کارها و رفتارهایشان را می فهمیم و بدی ها و خوبی هایشان را با پیشینه ای که از آن ها در ذهن داریم، می سنجیم؛ و این از جذابیت و واقعی بودنِ شخصیت ها و ویژگی هایی که باید داشته باشند، چیزی کم نمی کند. نویسنده راوی داستانِ زندگی خانواده ای است با حواشی و اتفاقات پیرامونش، می خواهد به ما یک نگاه بدهد، یک تحلیل بدهد و برای داشتن یک نگاه درست و رسیدن به یک نتیجه روشن تر، باید مسیر فهمیدن و درک کردن و دانستنِ افراد و آنچه برایشان رخ داده باز و هموار باشد؛ و الا نمی توان افراد و تصمیماتشان را به ناگهان در برهه از تاریخ مانند فتنه 88 دید و قضاوت کرد. این ها پیشینه ای دارند که با آن پیشینه به نتیجه ای معقول خواهیم رسید و شاید خانم نویسنده هم به همین علت است که به جای اینکه صرفا بیاید و شروع کند از آغاز و پایان و گوشه و کنار وقایع 88 بگوید، ما را به سال ها قبل می برد و داستان را از انقلاب شروع می کند و از قضا روش مذکور از درست ترین و زیباترین روش ها برای حرف زدنِ یک نویسنده و هنرمند است.
ما در این رمان با یک فرد روبرو نیستیم. ما در داستان با یک خانواده پیش می رویم. شاهد شیرینی ها، تلخی ها، دوستی ها و حمایت ها، اختلاف ها و حتی حسادت هایی که در یک خانواده ممکن است بوجود بیاید هستیم؛ حسادتی هایی که دست آخر کار دست اعضای این خانواده و دیگر روستائیان می دهد. گویی خاطره نگاره یک خانواده را می خوانیم و اتفاقا به همین خاطر است که زمانی که در بین سطور کتاب خنده مان می گیرد و یا لبخند برلبمان می نشیند، یا جایی دیگر اشک می ریزیم و یا غصه مان می گیرد، همگی از دل برمی آید و در نتیجه هم آن خنده ها و هم آن اندوه ها برایمان دلنشین است، چراکه احساسات واقعیِ ما در واکنش به اتفاقات واقعی است. نویسنده برای خنداندن و یا تحت تاثیر قرار دادن مخاطبش زور نمی زند! در واقع نیازی هم به این کار ندارد. سوژه ها، شخصیت ها، اتفاق ها و موقعیت ها این قدر کشش داستانی، اثرگذاری و جذابیت دارند که نیازی به کوچکترین ترفندهای نویسندگی هم نیست. نویسنده همین که ایده و خط نابی که برای روایت این خانواده پیدا کرده و طرح کرده را بنویسد مخاطب را در دست خواهد گرفت.
می توانید این کتاب را در کنار خانواده تان بخوانید. هنوز فیلم هایی هستند که می شود با همه اعضای خانواده رفت و آن ها را در سینما دید؛ اما کمتر داشته ایم کتاب های داستانی و رمان هایی را که بشود آن را به صورت خانوادگی شنید و خواند. غالبا آثار متناسب با گروه سنی های خاصی نوشته می شود و خارج از آن گروه سنی، یا جذابیت خاص و ویژه ای ندارد و یا مناسب مخاطب نیست. کتابی که هم گروه های سنی مختلف را دربربگیرد و بتوان آن را با بدون نگرانی از سلامت نوشتار و تناسب داستان در خانواده خواند، کمتر پیدا می شود. شاید در گذشته اشعار و دیوان های منظوم این طور بوده اند اما امروز و در تاریخ داستان نویسی معاصر، رمان های این چنینی را باید مغتنم دانست.
در پایان باید گفت، اتفافاتی که این روزها در کشورمان برسر گرانی ها و سیاست گذاری ها و مدیریت های دولت در آبان ماه رخ داده و نارضایتی های این ایام بهانه خوبی است برای خواندن و نگاه کردن به آنچه پیش از این بر ما گذشته و "نشانی روی آب و رد کبوترها" از معدود گزینه های خوبی است که می توان آن را در دست گرفت. هیچ کس نه می خواهد اعتراض مردم را فتنه و شورش بخواند و نه عاقل است و سالم و سلامت، اگر چنین کند! اما باید حواسمان باشد که فرصت طلبانِ خائن از این فرصت ها و برهه های زمانی سوء استفاده نکنند و خواسته مردم که بهبود شرایط کشور است را به آتش خشم و نفرین و آشوب نکشانند تا هم آن اصلاح و رشد از بین نرود و هم غمِ درگیری و غمِ هزار از دست رفتن ها در دلمان ننشیند و آنچه در فتنه 88 بر سیاستمداران که نه، بر مردم و بر این کشور گذشت دوباره تکرار نشود.
انتهای پیام/
نظرات شما