
هر روز با یک شهید؛
شهید جلال نعمتی در بخشی از وصیتنامهاش تأکید میکند: شما ای دوستان عزیز از این انقلاب حمایت کنید. خداینکرده از مسیر انقلاب و ولایت منحرف نشوید که پشت پای آن را خواهید خورد. این جمله را من به شما میگویم. به خدا قسم هیچ راضی نیستم کسی که بد به این انقلاب و امام میگوید در مجلس ختم من شرکت کند.

هر روز با یک شهید؛
خدایا تو را به حق کرمت و بزرگواریات، عنایتی بفرما که صدای خوش و زیبای قرآن در همه قلبها دلنشین باشد.

هر روز با یک شهید؛
در زندگینامهای از سردار شهید جواد عابدی میخوانید: تشنه حقیقت بود و کلام امام «ره» و راه او را عین حقیقت می دانست.

هر روز با یک شهید؛
در زندگینامه شهید محمدصادق نعمتی میخوانید: شهید صادق برایش حقالناس و حقالله بسیار مهم بود و در وصیتنامه خود، تمامی قرضها و بدهکاریها را حسابکتاب کرده و متذکر شده است که وابستگانش، حقالناس را بپردازند؛ حتی آنقدر به حقالله اهمیت میداد که در وصیتنامهاش خریدن روزه را ذکر کرده است.

هر روز با یک شهید؛
در بخشی از زندگینامه شهید رحیم گرایی از زبان همسرش آمده است: شبی را در خاطر دارم که دور هم نشسته بودیم و صحبت از انقلاب بود. در میان آن جمع، شهید گفت: من برای سلامتی امام و پیروزی انقلاب تا روزی که امام وارد ایران شود روزه میگیرم.

هر روز با یک شهید؛
در وصیتنامه شهید جواد ملکمحمدی خطابی به مادرش میخوانید: بدان که در آن دنیا هم به یادت هستم و خواهم بود دوستت دارم مادر تنهایم مگذار.

هر روز با یک شهید؛
در بخشی از زندگینامه شهید نورالله بابائیان میخوانید: هیچگاه به مال مردم نزدیک نشد و درختِ کسی را سایهبان خود نکرد و فرزندان خود را از واردشدن به مِلک مردم منع میکرد.

هر روز با یک شهید؛
در بخشی از زندگینامه شهید ابوالقاسم شعبانی میخوانید: ابوالقاسم به همراه دوستش مسیر خیلی زیادی را پیاده طی کرده بود، اما او از فرط خستگی نتوانست به مسیر ادامه دهد، از دوستش خواسته بود که او برود و خود را نجات دهد، همرزم ابوالقاسم بهتنهایی مسیر را ادامه داد، اما او نیز پس از خستگی بیهوش شد.

هر روز با یک شهید؛
در بخشی از زندگینامه شهید حسینپور پالیزیان از زبان خواهرش میخوانید: حسین خیلی بااخلاص بود و با اعمال و رفتارش دیگران را به عمل صالح تشویق میکرد، تا وقتی امام خمینی در قم بودند، هر طور بود نمازهایش را به امام اقتدا میکرد.

هر روز با یک شهید؛
در بخشی از زندگینامه شهید محمدعلی خوشلهجه میخوانید: نمازش ترک نمیشد. وقتی که به نماز میایستاد انگار که چوب را به زمین فرو کردند آنقدر محکم و با احترام بهسوی خدا میایستاد.

هر روز با یک شهید؛
در بخشی از خصوصیات دوران جوانی شهید محمدعلی خوشلهجه آمده است: اگر من در جای دولت مردان بودم، همه این خارجیها را از ایران بیرون میکردم و بجای آنها از همین افراد ایرانی استفاده میکردم که خودشان کار یاد بگیرند و حقوق کمتری بگیرند و ما محتاج دیگران نباشیم.

هر روز با یک شهید؛
در زندگینامه شهید حیدر رضایی آمده است: آنان او را حیدر نامیدند تا با اقتدا به مولایشان علی (ع) حیدرکرار، مردی شجاع و غیور پرورش یابد و با رجزهای خود ارکان کاخ ستم را به لرزه درآورد و اینچنین هم شد.

هر روز با یک شهید؛
در بخشی از زندگینامه شهید ابوالفضل یزدانیان از زبان برادرش آمده است: مادرم در خواب، شخصی مانند حضرت امام (ره) را دید که ایشان به درب منزل ما آمدهاند و میفرماید: آن امانتی را که منتظر آن بودید، ما برگرداندیم؛ فردای آن شب خبر پیداشدن پیکر ابوالفضل را در شلمچه برایمان آوردند.

هر روز با یک شهید؛
در زندگینامه شهید غلامحسین اکبری جعفرآبادی از زبان مادرش آمده است: وقتی هم میخواست برود جبهه به ایشان گفتم: مادر صبر کن امتحاناتت را بده بعداً برو؛ گفت: نه امتحان من در همان جا است.

هر روز با یک شهید؛
در بخشی از زندگینامه شهید «علیاصغر همراهی» شهید انقلاب میخوانید: پدرش را مجبور کرده بودند که پسرش را غسل دهد و غسّال او را فقط غسل داد و میخواستند قبر او را مخفی نگه دارند.

هر روز با یک شهید؛
شهید صدوق گلپایگانی در جریانهای شکلگیری انقلاب اسلامی به دست عمال و مزدوران رژیم منحوس شاهنشاهی در زندان قصر تهران، توسط ساواک بر اثر شکنجههای فراوان به شهادت رسید و پیکر مطهرش را به خانوادهاش تحویل ندادند و به مجتهدی بینشان شناخته شد.

هر روز با یک شهید؛
در زندگینامهای از سردار شهید جواد عابدی میخوانید: او تحصیلات دبیرستانی را طی میکرد که ناگاه آتش بیداری، به خرمن خراب و خوابزدگان افتاد و ندای نهضت، از حلقوم امام «ره» و امت برخاست و جواد نیز با شوروشوق به عرصه مبارزه با طاغوت قدم نهاد.

هر روز با یک شهید؛
در وصیتنامه شهید چهرهقانی خطاب به پدر و مادرش میخوانید: من نیز آگاهانه و عاشقانه و با درنظرگرفتن این که خون شهید حماسه میآفریند و شهیدان زندهاند و نزد خدایشان روزی میخوردند و به دیدار خدا شتافتهاند این راه خونبار را انتخاب کردهام.

هر روز با یک شهید؛
در وصیتنامه دانشآموز شهید «زرنوشه فراهانی» میخوانید: سفارش دیگر این است که سنگر را رها نکنید، بخصوص نمازجمعه که همین نمازجمعه است که کمر منافقین و دشمنان را شکسته است.

هر روز با یک شهید؛
در زندگینامه شهید رضا دوستی از زبان مادرش میخوانید: او دوران تحصیل خود را تا پایان دوران راهنمایی ادامه داد. فردی بسیار آرام بود و همیشه شاگرد ممتاز بود. در تابستان که مدرسهها تعطیل میشد، چون به قرآن علاقه داشت، به دوستانش آموزش قرآن خواندن میداد.