
هر روز با یک شهید؛
در وصیتنامه شهید غلامرضا سلمانی فردویی میخوانید: آری این تجاوز عمل تمامی دیکتاتورها و فرعونهای زمان بوده و هست در تمام دوره زمان حق و باطل در مقابل هم برقرار داشتهاند و سرانجام حق پیروز و باطل نابودشدنی است.

هر روز با یک شهید؛
زندگی مانند قطاری است که مسافرانی دارد و هرجا که لازم باشد آن مسافران را پیاده میکند، پس چهبهتر که جایی پیاده شویم که سعادت دنیا و آخرت را به همراه داشته باشد.

هر روز با یک شهید؛
انگار واقعا محمد ابراهیمِ همت، جایی روی این زمین نداشت، انگار که واقعا از آنها بود و باید پیش خودشان برمیگشت.

هر روز با یک شهید؛
خدایناکرده جلوى آنان را نگیرید که در روز قیامت باید جواب تمامى شهیدان را بدهید و باید شما همانند حضرت زینب و امام سجاد (ع) باشید.

هر روز با یک شهید؛
امام خمینی بار پر میمنت رهبرى را به عهده گرفته و ادامهدهنده راه اوصیا الله که به حق مىتوان او را در زمره یاران امامزمان قرارداد که براى آن حضرت نایب برحقى است، او بتشکن زمان است.

هر روز با یک شهید؛
بهجای نشستوبرخاست با افراد منافق و فرصتطلب با کسانى معاشرت کنید که با عمل خود انقلاب را یارى مىدهند.

هر روز با یک شهید؛
در بخشی از وصیتنامه شهید آهوپای میخوانید: پیامبر اکرم (ص) در اوایل ظهور خود عده کمی یار داشت؛ اما دلسرد نشد، اگر دلسرد میشد، هیچوقت نمیتوانست تمام دنیا که نه نیمی از دنیا را مسلمان سازد.

هر روز با یک شهید؛
هر چهقدر میتوانید به جمهوری اسلامی خدمت کنید و دست از یاری امام خمینی برندارید.

هر روز با یک شهید؛
مبادا روزى بخواهید از کارى که برایخدا کردهاید، از بنده او مزد بگیرید و منتش را بر سر دیگرى گذارید.

هر روز با یک شهید؛
اگر امثال من کشته نشوند و خون ندهند، در راه اسلام ریشه درخت انقلاب اسلام خشک میشود، پس وظیفه ماست که درخت اسلام را با خون خود آبیاری کنیم تا دین مقدس اسلام استوار و مستحکم باشد.

هر روز با یک شهید؛
والدینم و شهادت را حیات و حیات را راهى بهسوی شناخت خود، و شناخت خود را وسیلهاى براى شناخت خدا مىدانم، شهادت تنها مرگ نیست؛ بلکه انقلاب است.

هر روز با یک شهید؛
از زمان غیبت امامزمان، همه مشکلات بر دوش روحانیت بوده است که در مقابل اسلام مسئول بودهاند و تا امروز هم ایستادهاند و این اسلام را زنده نگه داشتهاند.

هر روز با یک شهید؛
شهید محمدصادق نعمتی در وصیتنامه خودش آورده است: خدا آنچه را داده است پس میگیرد و چهبهتر که در راه دین او جان سپاریم.

هر روز با یک شهید؛
در زندگینامه شهید رضا دوستی از زبان مادرش میخوانید: او دوران تحصیل خود را تا پایان دوران راهنمایی ادامه داد. فردی بسیار آرام بود و همیشه شاگرد ممتاز بود. در تابستان که مدرسهها تعطیل میشد، چون به قرآن علاقه داشت، به دوستانش آموزش قرآن خواندن میداد.

هر روز با یک شهید؛
در زندگینامه شهید میخوانید: شبی خواب وحشتناکی دیدم و گفتند که داود تیر به سینهاش خورده است و آن روز این خواب به من فهماند که داود شهید شده است.

هر روز با یک شهید؛
در زندگینامه شهید محمدمراد عبدالملکی میخوانید: پدرش با آشفتگی از خواب بیدار شد؛ خواب دیدم اسیر شدم و هرچه کردم نتوانستم خودم را نجات دهم؛ خیلی نگران بود. فردای همان روز به ما خبر دادند که محمدمراد به اسارت کوملهها درآمده است.

هر روز با یک شهید؛
در بخشی از زندگینامه شهید رفیعی میخوانید: شهید ناراضی نبود؛ همیشه میگفت: مادر برایم دعا کن که شهید شوم و دوست دارم که گمنام بمانم و جنازهام برنگردد.

هر روز با یک شهید؛
در زندگینامه شهید حسین نظری آمده است: شخصیت سازگار او باعث شده بود که با همه رابطهای دوستانه داشته باشد و میگفت شهادت بسیار زیباست و من دوستدارم شهید شوم.

هر روز با یک شهید؛
در زندگینامه شهید محمدرضا انصاری از شهدای ۱۹ دیماه، انقلاب ۱۳۵۶ میخوانید: او لذت مبارزه را چشیده بود و ارزش شهادت را میدانست و در غوغای حیات کوتاهش، در مبارزه با ظلم و کفر غرق شده بود و صفای واقعی حیات را درک کرده بود.

هر روز با یک شهید؛
در زندگینامه شهید حجتالاسلام رحیمی میخوانید: او هر بار پس از آزادی کار مبارزه را جدیتر آغاز میکرد و در عاقبت ممنوعالمنبر شد و پس از مدتی به ایرانشهر تبعید میشود که در آنجا با رهبر معظم انقلاب حضرت آیتاللهالعظمی خامنهای همسنگر شده و به فعالیتهای خود ادامه میدهد.