
هر روز با یک شهید؛
در بخشی از زندگینامه شهید اردستانی خطاب به مادرش آمده است: «سر راهمان به گلزار شهدا رفتیم. آن جا حرف مهمی به من زد و گفت: من تاآخریننفس میجنگم» در ادامه زندگینامه این شهید والامقام را میخوانید.

هر روز با یک شهید؛
در زندگینامه شهید بستان شیرین آمده است: باکمال صداقت و خلوص نیت در راه پیش برد اهداف مقدس میهن اسلامی گام بر میداشت. در ادامه زندگینامه این شهید والامقام را میخوانید.

روابطعمومی فرماندهی انتظامی استان قم:
روابطعمومی فرماندهی انتظامی قم از شهادت استوار یکم محمدحسن نائینی از مأموران یگان تکاوری استان که چندی پیش با برخورد عمدی یک خودروی شوتی در بیمارستان بستری شده بود، خبر داد.

هر روز با یک شهید؛
در زندگینامه شهید محمدرضا انصاری از شهدای ۱۹ دیماه، انقلاب ۱۳۵۶ میخوانید: او لذت مبارزه را چشیده بود و ارزش شهادت را میدانست و در غوغای حیات کوتاهش، در مبارزه با ظلم و کفر غرق شده بود و صفای واقعی حیات را درک کرده بود.

هر روز با یک شهید؛
در زندگینامه شهید صباغی میخوانید: تمامی مرخصیهایش را جمع کرده بود تا این مرخصیها را در کنار پدر و مادرش که از سفر حج آمده بودند، به سر ببرد، اما این کار عملی نگردید تا این که شهید شد.

هر روز با یک شهید؛
در زندگینامه شهید مهدی دانشمند میخوانید: وقتی که از سی نفر خواسته شده بود که چند نفر داوطلب به یک عملیات مهم و خطرناک بروند، فقط او علاقهمندی خود را اعلام کرد.

هر روز با یک شهید؛
شهید «سید محمد میرسالاری» از ۱۷ سالگی عازم جبهه شد، عاشق جهاد در راه خدا و شهادت بود. همیشه تأکید داشت: «ما خود را برای همه چیز (شهادت، اسارت، جانبازی) آماده کردهایم.»

هر روز با یک شهید؛
جلال نعمتی روستازادهای انقلابی و بابصیرت بود. وی در سال ۱۳۶۰ با خانواده به قم مهاجرت کرد و با شروع جنگ تحمیلی گوش به فرمان امام خمینی (ره) به عضویت بسیج درآمد. سرانجام در بهمن سال ۱۳۶۴ عملیات والفجر هشت به شهادت رسید.

هر روز با یک شهید؛
در زندگینامه شهید خوشفطرت میخوانید: در زمان تحصیل در مواقع بیکاری، به کارکردن مشغول بود و در کمک به فقرا بسیار کوشا بود و یکلحظه بیکار نمینشست.

هر روز با یک شهید؛
علاقه شهید محمد برقزان به انقلاب و حفظ آرمانهای اسلامی او را بهسوی جبهههای نور علیه ظلمت کشاند.

هر روز با یک شهید؛
بارها خداوند در مسیر زندگی او را از خطرات حتمی نجات داد تا زنده بماند، برای مرگی شیرین، برای اینکه سرانجام عاقبتبهخیر شود و در راه خودش به شهادت برسد.

هر روز با یک شهید؛
در زندگینامه شهید مهدی دانشمند میخوانید: وقتی که از سی نفر خواسته شده بود که چند نفر داوطلب به یک عملیات مهم و خطرناک بروند، فقط او علاقهمندی خود را اعلام کرد.

هر روز با یک شهید؛
مقابل دربخانه پدری مورد اصابت ترکش و موج انفجار قرار گرفت و در بین دو دیوار همراه فرزندش زهرا به خیل شهدا پیوست و یاد کوچههای بنیهاشم و داغ چادر خاکی دگربار در اذهان زنده گردید و زمزمه این بیت قلب شیعه را خنجر میزد.

هر روز با یک شهید؛
در زندگینامه شهید سید رضا موسوی آمده است: ملایمت و مهربانی و مقاومت در برخورد با مشکلات و فکر و ابتکار رضا مشکلگشای دوستان و نزدیکان و آشنایان بود. در ادامه زندگینامه شهید سید رضا موسوی میخوانید.

هر روز با یک شهید؛
در زندگینامه شهید قاسم احمدی میخوانید: برای رفاه خانوادهاش از هیچ کوششی دریغ نمیکرد با این که از کار روزانه خسته بود، باز شبها تا نیمهشب کار میکرد

هر روز با یک شهید؛
نامهای از شهید گرانقدر «حسین رنجبر کرمانی» در دست داریم که نوید شاهد قم اقدام به انتشار آن کرده است.

هر روز با یک شهید؛
هیچکدام از دوستان و همراهان و خانوادهاش باور نکردند که حسین کشتکار رفته است، خاطره فداکاریها، شجاعت، جرئتورزی و اخلاقمداری او همیشه در یادشان جاودان ماند. سبک زندگی شهید تا امروز سرمشق و الگوی دیگران بوده است.

هر روز با یک شهید؛
در زندگینامه شهید محمدصادق قاسمی آمده است: وی در اوجگیری انقلاب شکوهمند جمهوری اسلامی با جوانان بسیجی شهرستان ساری تحت ارشاد و هدایت و سخنرانیهای داغ و پرشور پدر بزرگوارش نقش خوب و مفیدی با سایر نیروها در پیروزی انقلاب داشتند. وی جزو کانون فرهنگی جوانان حزبالله ساری بود.

هر روز با یک شهید؛
در خاطراتی از شهیده نسرین استوان از زبان خواهرش میخوانید: هرگاه مادر بچههای آقای گلشنپور به دیدار آنها میآمد، با روی باز از او استقبال میکرد، این در حالی بود که این آقا به او گفته بود که نباید مادر بچهها را به خانه راه دهی.

هر روز با یک شهید؛
در زندگینامه شهید غلامعلی رستگار مقدم از شهدای انقلاب آمده است: هر اعلامیه و یا نوار سخنرانی امام را بعد از انتشار یعنی یک روز بعد در قم و حتی در روستاهای قم پخش میکرد و هر چه مأمورین حکومتنظامی سختگیرتر میشدند، او فعالتر میشد.